|

مواجهه با تعلیق دانشگاه

رای بررسی وضعیت کنونی نهاد دانشگاه، باید به عقب بازگشت و از زاویه‌ای کلان‌تر، آن را مورد بررسی قرار داد؛ چرا‌که هر وضعیتی در‌حال‌حاضر، از تلاقی و در‌هم‌تنیدگی عناصر متفاوت و تاریخی که هر‌کدام از این عناصر، در آن موجودیت یافته‌اند، تشکیل شده است. گسستی که نهاد دانشگاه به خاطر وجود همه‌گیری کرونا به آن دچار شده و تبعاتی که در ادامه‌ آن متحمل شده است، تنها در نسبت با تاریخ خودش، قابل شناسایی است.

فرشته طوسی-فعال دانشجویی:برای بررسی وضعیت کنونی نهاد دانشگاه، باید به عقب بازگشت و از زاویه‌ای کلان‌تر، آن را مورد بررسی قرار داد؛ چرا‌که هر وضعیتی در‌حال‌حاضر، از تلاقی و در‌هم‌تنیدگی عناصر متفاوت و تاریخی که هر‌کدام از این عناصر، در آن موجودیت یافته‌اند، تشکیل شده است. گسستی که نهاد دانشگاه به خاطر وجود همه‌گیری کرونا به آن دچار شده و تبعاتی که در ادامه‌ آن متحمل شده است، تنها در نسبت با تاریخ خودش، قابل شناسایی است.

نهاد دانشگاه بعد از انقلاب در ایران دچار گسست‌های متعددی شده است. در یک نگاه اجمالی دو نوع وضعیت منتخب را پیش از همه‌گیری کرونا می‌توان بازشناسی کرد. اول، موقعیت نهاد دانشگاه بعد از انقلاب فرهنگی و بازشدن مجدد آن و دوم، سازوکار دانشگاه بعد از رخداد انتخابات ۸۸ و وقایع مرتبط با آن.

هر گسستی، ویژگی‌ها و مختصات خودش را دارد. به‌همین‌دلیل اینجا نیتی برای مقایسه این بازه‌های زمانی وجود ندارد؛ چرا‌که گاهی تلاش برای مقایسه، از میزان و عمق مسئله می‌کاهد و وقایع تاریخی را از محتوای خود خالی می‌کند. اینجا به این خاطر به دو وضعیت پیشین هم اشاره شده است؛ چراکه دانشگاه در این نقاط بیش‌از‌پیش بی‌حفاظ و تنها بوده است و ضرباتی خورده که دانشگاه را از ماهیت خود خالی‌تر کرده است.

شاید در فرم و محتوا بتوان شباهت‌هایی را در این وضعیت‌ها آشکار کرد؛ اما مسئله دانشگاه در دوران کرونا، نه با ویرانی‌ای که از پس انقلاب فرهنگی به وجود آمد، همخوانی داشت و نه با ناامیدی و سرخوردگی عمومی بعد از اتفاقات ۸۸. دانشگاه در دوران کرونا هم بود و هم نبود. هم می‌توانستی در آنجا حضور داشته باشی و هم مدت‌ها بود که حضوری نداشتی. مجازی‌شدن، تعلیق دانشگاه را در پی داشت. تفاوت اینجاست که این تعلیق، بیش‌از‌پیش توانست دانشگاهی سیاست‌زدوده را تولید کند، بی‌آنکه به صورت آشکار، چگونگی این فرایند برای همگان آشکار شود.

اکادمی با یک‌سری ویژگی‌ها قرار است متمایز شود. اگر آکادمی معنای خود را از دست بدهد، دانشجویی هم دیگر وجود نخواهد داشت. آکادمی و نهاد دانشگاه که ما به صورت بلاواسطه می‌شناسیم، به صورت واقعی استقلالی از خود نداشته است. آزمون و خطاهای محدودی در بازه‌های زمانی کوتاهی شکل گرفته است که تلاش شده تا اندکی دانشگاه، استقلال خودش را به دست بیاورد؛ اما روندها و ساز‌و‌کارها برای استخدام هیئت علمی، تغییر سر‌فصل‌های درسی به‌ویژه علوم انسانی و اسلامی‌سازی رشته‌ها، اخراج استادان و گزینش دانشجو، روند انتخاب هیئت امنا و بسیاری از عوامل دیگر، نشان می‌دهد که ماهیت درونی این نهاد، چگونه عمل می‌کند. دانشگاه مجازی، دست عده‌ای را برای آنچه در تمام این سا‌ل‌ها، می‌خواستند، باز گذاشت؛ چرا‌که در دانشگاه مجازی، «دانشجویی» نمی‌تواند وجود داشته باشد.

دانشجوی مجازی، به‌ویژه به صورت منفرد، یک انسان بی‌چهره است. بدون داشتن ایده‌ای راجع به دیگری. دانشجویی که جز با شنیدن یک صدا نمی‌تواند به وجود هم‌کلاسی‌های خود پی ببرد.

اگر یک فرد نابینا در مرور زمان، حواس دیگرش را تقویت می‌کند، اینجا اما ما با دانشجویانی مواجهیم که ناگزیر در وسط میدانی حضور داشتند که بدن‌های‌شان، هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و دانشجوی از‌خود‌بیگانه زاده می‌شود.

سیاست‌های خصوصی‌سازی از‌جمله پردیس‌های خود‌گردان، کاهش ورودی‌های روزانه، کاهش سنوات، کم‌کردن ظرفیت خوابگاه‌ها و... از سویی و بومی‌گزینی، سهمیه‌بندی‌های جنسیتی و غیر‌جنسیتی در این آکادمی در دهه‌ اخیر نهادینه شده است. در همین راستا، مقاومت شدید و اعمال نظارت در همین فضا علیه منطق علم آکادمیک عمومی هم وجود دارد (به خوانش انتقادی علم موجود در اینجا نمی‌پردازم؛ چرا‌که آنچه به‌عنوان علم، در ایران عموما آموزش داده می‌شود هم، فعلا تفاوت زیادی  با آنچه باید، دارد).

این به آن معناست که سیاست‌های نئولیبرالی در کنار آیین‌نامه‌های بالادستی که از پیش تعیین و ابلاغ شده، جزء تشکیل‌دهنده منطق حکمرانی موجود است. سیاست‌زدایی به شکلی خاص، در دستور کار تکنوکرات‌های دولت پیشین وجود داشت و در این دولت هم به شکلی دیگر در حال اجرا شدن است.

دانشجو، در وضعیتی که بیان شد، دستور کار از پیش آماده‌شده‌ یک دانشگاه، یعنی کسب دانش عمومی را هم نمی‌تواند به انجام برساند. البته منطق هیچ دانشی جدا از قدرت نیست؛ اما این چرخه‌ موجود، بیش از آنکه دغدغه‌ دانشی بسنده را در درون خود داشته باشد، درگیر نظام قدرت پیچیده‌ای است که در درون آن وجود دارد و هیچ چیزی خارج از آن نمی‌تواند  تعریف شود.

در چنین فرایندی است که تشکل‌ها و نهاد‌های دانشجویی مثل انجمن‌های اسلامی (به‌عنوان تنها امکان موجود، برای ایجاد کنش‌های سیاسی رسمی و قانونی)، شوراهای صنفی (نهادی رسمی برای احقاق حقوق دانشجو) کانون‌ها و نشریات دانشجویی، محملی بوده‌ و هستند که بتواند در این منطقی که به‌سرعت دارد پیش می‌رود، خللی وارد کنند و اجازه ندهند که بدون هیچ مانعی، به پیش برود. دانشگاه مجازی، سرعت‌گیر را هم از میان برداشته و احساس تعلقی را هم در بین دانشجو با دیگر دانشجویان و خود نهاد دانشگاه به وجود نمی‌آورد.

اکنون، بعد از دو سال جولان محدودیت و ممنوعیت، بالاخره بازگشایی حضوری دانشگاه اتفاق افتاده است (بعد از باز‌شدن باشگاه‌های ورزشی، ورزشگاه‌ها، رستوران‌ها، سالن‌های عروسی و الی آخر). بازگشایی‌ای که به‌سرعت نشان از پیشروی مسئولان فعلی برای از بین بردن دستاوردهای حداقلی پیشین می‌دهد. آیین‌نامه‌های جدید خوابگاه، شرایط خوابگاه‌های زنان و سخت‌گیری‌های مضاعف برای ورود و خروج و اقامت، از این جمله‌اند. همچنین خبرهایی مبنی بر عدم واگذاری خوابگاه به بعضی از دانشجویان شهرستان، تذکرهای متعدد راجع به پوشش، کیفیت بد غذا و اخراج بعضی از استادان دانشگاه، به گوش می‌رسد. وضعیت بد اقتصادی کشور هم هرچه بیشتر موجب می‌شود تا امکانات رفاهی حداقلی برای دانشجویان در نظر گرفته شود.

این تنها بخشی از آن چیزی است که اتفاق افتاده و رسانه‌ای شده است. این نکته قابل ذکر است که این موارد، جدا از فشار و پرونده‌سازی برای فعالان دانشجویی است که در این مدت هم، با وجود رکود فضای فعالیت، همچنان با آن دست به گریبان بوده‌اند.

نهادهای دانشجویی تا قبل از دوران همه‌گیری تلاش می‌کردند تا در کنار دانشجویان، برای زیست روزمره‌ خود فعالیت کرده و در کنار آن نقش میانجی را در حوزه عمومی، ایفا کنند. در‌حال‌حاضر دانشجویان ورودی جدید با جهان به نسبت متفاوتی مواجه می‌شوند. جهانی که پیوندهای خود را با آنچه ماه‌های آخر در دانشگاه یعنی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ در حال رخ‌دادن بود، از دست داده است. روزهایی که در سراسر دانشگاه‌های کشور، حداقل حیات دانشجویی وجود داشت، با اینکه رنگ رکود در همه جا رخنه کرده بود؛ چرا‌که کنش و مطالبه‌گری، می‌تواند مکانیسم زندگی را در همه جا فعال کند. با اینکه تغییرات ساختاری درون دانشگاه، همان‌طور که اشاره شد، در تمام این مدت تلاش می‌کرده است تا اثری از امر سیاسی در درون دانشگاه باقی نگذارد.

سیال‌بودن نسل‌های دانشجویی درون دانشگاه، هم امکان خلاقیت در کنش را فراهم کرده و هم هراس انقطاع کنشگری را افزون می‌کند. در چنین شرایطی است که گسست‌های درونی دانشگاه، می‌تواند آن را فلج کند یا توان بازآفرینی به شکل دیگر را در درون خود به وجود بیاورد.

به هر روی، خبرهایی که به گوش می‌رسد، نمایانگر تلاش مسئولان، برای مستقر‌کردن جهان دیگری بر دانشگاه است. یک تلاش جمعی، روزمره و شاید مضاعف لازم است که بتواند جلوی استقرار این روندها را بگیرد؛ چرا‌که در وضعیت تعلیق، امکان اینکه شرایط موجود به هر طرف سنگینی کند، وجود دارد و برایند نیروهاست که در آخر تعیین‌کننده خواهد بود. چگونگی تأثیر بر این وضعیت هم، بدون واقع‌گرایی، تلاش برای فهم وضع موجود و همچنان حفظ تخیل و آرمان‌گرایی صورت نمی‌گیرد.

 

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها