مذاکره با شهرداری و اسقاط خیارات!
راستش مسدودشدن باب مذاکرات در وین و مزمنشدن مسئله تحریم بانکی و تجاری ایران، ما را از تحلیلهای بیحاصل درباره آن مذاکرات مهم و بیفرجام، به بازگشت به خویشتن خویش و آنچه خود داشت و خودکفاشدن در یافتن سوژه بیخطر با گشتزنی پیرامون همین محدوده هرمزان خودمان واداشت.
راستش مسدودشدن باب مذاکرات در وین و مزمنشدن مسئله تحریم بانکی و تجاری ایران، ما را از تحلیلهای بیحاصل درباره آن مذاکرات مهم و بیفرجام، به بازگشت به خویشتن خویش و آنچه خود داشت و خودکفاشدن در یافتن سوژه بیخطر با گشتزنی پیرامون همین محدوده هرمزان خودمان واداشت. سراغ مسائل چنار رفتیم و با سکوت مقامات مواجه شدیم که نشانه رضا تلقی میشود. دنبال مسئله منار رفتیم که باز با علامت رضا مواجه شد. دوستی گفت بعد از چنار و منار لابد نوبت خیار است. فکر کردم فکر بدی هم نیست، چراکه نه! خصوصا اینکه خیار اکنون میوه چهارفصل و بیزیان و به دلایل بهداشتی و کلسترولی جایگزین انواع گوشت شده و مصرف آن نیز در کنار اشکنه افزایش یافته است.
باری با گشتی در خیابان هرمزان چشم من به دکان مسدود عباسآقا افتاد که سبزی و میوه و خصوصا خیار محله را تأمین میکرد. در کنار آن، سوپرمارکتی بزرگتر از بقالی و کوچکتر از هایپر از ساعت 7 صبح تا 11 شب نیازهای دیگر محله را عرضه میکرد. اکنون با گذاشتن وزنهها و ستون بتنی بزرگی در مقابل دروازه ورودی آنها کسبوکار آنها را مسدودِ سهقبضه کردهاند. دقیقا نمیدانیم قضیه چه بوده است، اما میبینم که اهل محل که اکنون ناچار هستند پیاده یا سواره به فروشگاههای دورتر بروند، به زحمت افتادهاند. خصوصا برای ساکنان بیش از 500 آپارتمان مجموعه و اهالی چندین کوچه اطراف که در 40 سال گذشته معمولا 40 سال پیرتر شده و فرزندانشان هم به دوردستها رفتهاند، مشکل جدیتر است. بعضی میگویند کار یکی از مالکان آپارتمانهای مجموعه است که معتقد است وجود آن فروشگاه دوگانه موجب مراجعه مکرر خریداران محلی میشود و از ارزش آپارتمان ایشان میکاهد که در 20 سال گذشته با پیگیریهای خودش بیش از 20 بار موجب تعطیلی عباسآقا شده و هر بار پس از مدتی «مذاکره» منجر به بازگشایی شده است. راستش من فکر میکردم وجود چنان تسهیلاتی در کنار مجموعه مسکونی و محله حتی موجب افزایش ارزش مسکن میشود! خصوصا که برخی از سالمندان خرید خودشان را با سفارش تلفنی انجام میدادند. برخی میگویند چون مجموعه به فاصله دور و نزدیک از فروشگاه به چهار بخش از برجهایی راه دارد که هرکدام نام شاعری بزرگ را بر خود دارند، درباره اینکه منافع حاصل از اجاره آنها متعلق به همه یا یکی از برجها خواهد بود اختلاف بینالبرجینی دارند که موجب تعطیلی عبوسانه با نصب وزنه بتونی شده است. این هم عجیب است. لابد از روز اول که مجموعه را ساختهاند و یک مرکز خدمات اینچنینی هم در کنار خیابان برایش پیشبینی کردهاند، نوع تملک و منافع آن را نیز روشن کردهاند و احتمالا 40 سال زمان برای رفع هرگونه شبهه و اختلافی از طریق مذاکره یا دادگاه کافی بوده است. همسرم نیز مانند همسایگان از اینکه دستیابی سریع و نزدیک برای رفع نیازهای روزانه را از دست داده است شاکی بود. به این نتیجه رسیدیم که تاکنون 20 بار تعطیل شده و هر بار پس از چند روز «با تمهیداتی به راهحلی مرضیالطرفین دست یافته» و کسبوکار را از سر گرفته بودند و این بار هم لابد «مذاکرات» بهزودی به نتیجه خواهد رسید. اما با تغییر پیششرطها به نتیجه نرسید و خیار و خربزه تعطیل است! مسئله این است که نمیدانیم اکنون توپ مذاکراتِ به «بنبسترسیده» در زمین کدام طرف است! و این منظره کریه دروازه مسدود دکان عباسآقا کی برچیده میشود؟ آیا حل قضیه خیار هم به اندازه قضیه 30ساله منار هرمزان به تعویق مؤبد با «اسقاط کافة خیارات» دچار شده است؟ زمانی در کتاب «مردگان زرخرید» از گوگول به عبارت بامزهای رسیدم که چیچیکف قهرمان کتاب همه مسائل خود را به بهرهمندی از «توصیهنامه به امضای رئیس بانک مرکزی و وزیر دارایی» موکول میکرد. وقتی به او میگفتند ما که رئیس بانک مرکزی و وزیر دارایی را نمیشناسیم تکلیفمان چیست، سری تکان میداد و میگفت من هم آنها را نمیشناسم، اما توصیهنامه آنها را در جیب دارم. مسئله این است که چنین مرکزی در زمان طراحی و ساخت و بهرهبرداری این مجموعه پیشبینی شده بود. در 30 سال گذشته هم گرچه بارها تعطیل میشد، اما بهزودی و با «تمهیداتی» بازگشایی میشد. احتمالا اکنون تورم شدید به هزینههای مجوز کسبوکار و بر ارقام توصیهنامههای رنگین به امضای مشترک رئیس بانک مرکزی و وزیر دارایی برای صدور مجوز دائمی افزوده است. امید آنکه مانند مسائل چنار و منار، مسئله خیار محله ما نیز «با مذاکرات مستقیم» حل و تکلیف اهل محل روشن شود. مجموعهای به آن عظمت که از عواید این مرکز هم بهرهمند خواهد شد، جا دارد برای کسب مجوز، سر کیسه توصیهنامه را قدری شل کند!