دانش و آغاز دگرگشت صنعتی
افسانههایی که پیرامون رخداد صنعتیشدن تنیده شدهاند
این یادداشت کوتاه درباره دانش و اندرکنش آن با جنبش صنعتی است. شاید برایتان جای شگفتی باشد که واژه جنبش به چه معناست و چرا به کار بردهام. پس نخست بگذارید درباره این واژه بگویم. بیشک عبارت «انقلاب صنعتی» به گوشتان خورده است. انقلاب برگردان واژه «Revolution» در زبان انگلیسی است. از سویی واژه انقلاب هم چندپهلو است و در بسیاری از زمینهها به کار میرود. برای نمونه در دانشهای سیاسی از انقلاب فرانسه و انقلاب ایران نام میبرند. در اخترشناسی از انقلاب تابستانی نام میبرند و حتی در گفتوگوهای روزمره وقتی کسی دست به رفتارهای هیجانی یا تصمیمهای تندوتیز میزند هم واژه انقلاب را به کار میبرند
ما دیوارهای بسیاری ساختهایم و بهاندازه کافی پل نساختهایم
«آیزاک نیوتن»
این یادداشت کوتاه درباره دانش و اندرکنش آن با جنبش صنعتی است. شاید برایتان جای شگفتی باشد که واژه جنبش به چه معناست و چرا به کار بردهام. پس نخست بگذارید درباره این واژه بگویم. بیشک عبارت «انقلاب صنعتی» به گوشتان خورده است. انقلاب برگردان واژه «Revolution» در زبان انگلیسی است. از سویی واژه انقلاب هم چندپهلو است و در بسیاری از زمینهها به کار میرود. برای نمونه در دانشهای سیاسی از انقلاب فرانسه و انقلاب ایران نام میبرند. در اخترشناسی از انقلاب تابستانی نام میبرند و حتی در گفتوگوهای روزمره وقتی کسی دست به رفتارهای هیجانی یا تصمیمهای تندوتیز میزند هم واژه انقلاب را به کار میبرند. اما در زبان دانشی و زبانی که میخواهد پرسون باشد و زبان دانشی باشد، باید برای واژگانی که از زبان دیگر میآید، برابرهای مناسب که هوشمندانه هستند برگزید؛ ازاینرو من به جای انقلاب، در این یادداشت کوتاه «دگرگشت» را برگزیدهام. بیشک میتوان واژگانی بهتر برای انقلاب و صنعتی یافت. صنعتی واژهای است که بهآسانی نهادها و افراد توانا در واژهسازی میتوانند برایش واژهای کاملا فارسی بیابند. حال بپردازم به داستان این یادداشت.
افسانههای جهان صنعتی
تمام نوآوریهای فنی که شالوده دگرگشت صنعتی سده هجدهم و نخستین نیمه سده نوزدهم را شامل میشود، به دست کسانی رخ داد که «صنعتگر» زیبندهترین تعریف برایشان است. بسیاری از این صنعتگران دانشگاهرفته بودند، اما دستاوردهای صنعتیشان برگرفته از نظریههای دانشی که در کتابهای آن زمان به شکل دانش نظری و محض مینمود، نبود. اما به دلیل ماهیت و سرشت فنی دستاوردهایشان این افسانه پدید آمد که لابد این صنعتگران در تماس مستقیم با شخصیتهای بزرگ دگرگشت صنعتی هستند و مدام با فیزیکدانان، ریاضیدانان و شیمیدانان مشورت میکنند. در این یادداشت میخواهیم نشان دهیم که چنین نبوده است. «جان رابیسون»، استاد دانشگاه ادینبورو در سده هجدهم داستانی ساختگی را رواج داد مبنی بر اینکه «نیوکامن»، اختراعکننده ماشین بخار از «رابرت هوک» که از دانشمندان نامی سده هفدهم بریتانیا بود، کمک شایانی گرفته یا اینکه «جیمز وات» در دستیافتن به چگالنده، نظریه گرمای نهان «جوزف بلک» را استفاده کرده است. صد البته پژوهشهای تاریخی این دست ادعاها را رد کرد؛ برای نمونه «سادی کارنو»، فیزیکدان فرانسوی در کتابش با نام تأملات درباره قدرت محرک آتش که به سال 1824 چاپ شد، مدتی مدید پس از آنکه ماشینهای بخار مرسوم شده بود، از طرز کار ماشین بخار تحلیلی دانشی ارائه داد. به زبان ساده یعنی ماشین بخار به دست صنعتگران ساخته شده بود، اما مبانی فیزیکی آن بعدتر ارائه شد. بد نیست این نکته را هم بیفزایم که برخی در ایران بر این باورند که نام «سادی» یا «سَدی» برگرفته از نام شاعر بلندآوازه ایرانی، سعدی است. در ویکیپدیای انگلیسی این موضوع نوشته شده، اما تا چه حد اعتبار دارد، نمیدانم. این را هم بیفزایم که نام کامل او «نیکولاس لئونارد سادی کارنو» است. این نمونهها از جمله نمونههای بسیاری است که برخلاف این مدعاها که مهندسان سده هجدهم از نظریههای دانشی بهره فراوان میبردند، پیشرفتهای فنیِ مبتنی بر تجربههای صنعتگران بود که علاقههای دانشمندان را برانگیخت و به پیشرفتهای نظری راه برد. این نکته را هم فراموش نکنیم که صنعتیشدن مدتها پیش از آنکه سنت دانشیِ غربی در آن نواحی ریشه بگیرد، در جنوب آسیا و خاور دور گسترش یافت. این افسانه که نوآوریهای نظریِ جنبش دانشی موجب نوآوریهای فناورانه دگرگشت صنعتی است و در باور عموم مردم هم تشدید شده، در کتابی با عنوان «دانش و جامعه» که نویسنده این مقاله یکی از مترجمان آن است، بهخوبی به چالش کشیده شده است. اما اینکه فناوری را از اساس دانشِ کاربردی محض بنامیم، باوری است که تا حدی درست است. حتی امروزه هم که «تحقیق و توسعه» که در انگلیسی به کوتاهی آن را «آر اند دی» مینامند و در فارسی «تحتو» میگویند و بهتازگی هم «پژوهش و گسترش با اختصار پژوگو» خوانده شده و در تماس نزدیک با صنعت در مقیاس کلان است، پدیدهای قرن بیستمی است و در سدههای پیشین چنین چیزی نداشتیم. نه اینکه دانش در ترویج صنعتیشدن نقش اجتماعی یا ایدئولوژیکی یا اقتصادی نداشت، برعکس. دگرگشت صنعتی که در بریتانیا رخ داد، سبب شد دانش در بافت اجتماعی و فرهنگی تمدن اروپایی نفوذ کند. پدیدهای که در کشورهای توسعهنیافته هنوز هم درست رخ نداده است. انبوهی از انجمنهای دانشی و پژوهشگاهها نقشه اروپا را پر کرده بودند. مراکزی که دانشمندان و مهندسان گاهگاهی کنار هم مینشستند. سخنرانیهای عمومی شنوندگان غیرمتخصص زیادی را از دستاوردهای کشف دانشی و توانایی تحلیل آزمایشها و نیز روشمندی دانشی آگاه کرد. از سویی الهیات طبیعی این آموزه که کاویدن زاستار یا طبیعت عملی پارسایانه است، هماهنگی میان دانش و دین و نیز برداشتهای بهرهبرداری سودمندانه از زاستار را پرمایهتر کرد. دانش جایگاه زندگی بخردانه را برکشید و بهعنوان کوششی فرهنگی و فکری محترم شمرده شد. علوم عقلی هم نگرش و جهانبینی جدید را پیش کشید. فرهنگ دانشی در این تعریفی که گفتم، مهم و چهبسا برای دگرگشت صنعتی بسیار اساسی بود؛ اما خود کوشش علمی در قالبی هلنی به شکلگرفتن ادامه داد و تا اندازهای از کاربردهای عملی دور شد و متخصصان فناوری و مهندسان بدون بهرهبردن تمام و کمال از مجموعه شناخت دانشی پیش رفتند. اگرچه فناوری بدون استفاده از نظریههای دانشی در امتداد مسیرهای سنتی پیش رفت، چندین صنعتگر نامور در اروپای سده هجدهم تماس اجتماعی برقرار کردند. در انگلستان «جیمز وات» و «جان اسمیتن» که هر دو مهندس بودند و نیز «جوسایا وجوود» که بهواقع سفالگر بود، عضو انجمن سلطنتی شدند و در مجلهای با نام مذاکرات فلسفی، مطالبی مینوشتند؛ اما حقیقت این بود که نوشتههایشان با سهمی که در صنعت داشتند، نزدینانه یا تقریبا بیربط بود. هیچکدام از نوشتههای «جیمز وات» به مهندسی بخار او ربطی نداشت. «وجوود» به شیمی علاقهمند شد و به آزمایشهای شیمیایی دست زد و بر پایه برخی نپاهشها یا مشاهدههای تجربی، به سال 1872م آذرسنج یا پیرومتر را اختراع کرد. او با شیمیدانان برجسته ازجمله «جوزف پریستلی» و «آنتوان لاوازیه» مکاتبه داشت، اما ظرف سرامیکی معروف او که به نام خودش هم ثبت شده، پیش از علاقهمندی او به شیمی بود. پدر و برادرش سفالگر بودند. خود «وجوود» هم درس چندانی نخوانده بود. درواقع او در کارگاه برادرش سفالگری میکرد و پیشه سفالگریاش شمع شیمی را در وجود او روشن کرد و نه برعکس آن.
گریزی به ایران
اگر بخواهیم واقعبین باشیم، باید بپذیریم که ایران هرگز تجربههایی مانند دگرگشت صنعتی نداشته است. در واقع ایرانیان با مواجهه با تمدن غربِ دوره نوزایی و پسانوزایی بود که دریافتند صنعت و دانش تا چه اندازه میتواند زیست فردی و اجتماعی و نیز حکمرانی را دگرگون کند. اما ایرانیها که در پی شکستهای سنگین از روسیه در جنگها تجربه تلخی را سپری کرده بودند، هوشیار شدند و دریافتند عقبماندگی صنعتی و دانشی چه بلای خانمانسوزی است. کسانی همچون «عباس میرزا نایبالسلطنه» به فکر افتادند که چرا غرب پیش رفت و ایران جا ماند؟ در پی چارهجویی دارالفنون را پایهریزی کردند و دانشجو به غرب روانه کردند. دارالفنون بنیاد نهاده شد و از فرنگ استادانی آمدند و عهدهدار آموزش ایرانیها شدند. البته همواره خشکمغزانی بودند که با صنعتیگری و دانشیگری سر ستیز داشتند، اما در نهایت موج دگرگشت صنعتی جهان و از جمله ایران را درنوردید و امروز دغدغههای صنعتیشدن یکی از پررنگترین چالشهای پیشروی دولتهای کشورهای جهان توسعهنیافته است. سخن دراینباره بسیار است، اما بگذارید این نکته را بگویم که اگر روند صنعتیشدن کشور را با روشهای قدیمی پیش ببریم، بازهم بیشازپیش جا خواهیم ماند. قرن بیستویکم، سدههای هجدهم و نوزدهم نیست. امروزه صنعت و دانشگاه با هم گره خورده است و بدون داشتن زیربنای دانشی و بدون سرمایهگذاری و بدون مشارکت بینالمللی نمیتوان صنعت را در مرزهای آن پیش برد.
جان کلام
جنبش دانشی هر تأثیر فرهنگی که بر دگرگشت صنعتی گذاشت، کاربرد نظریه دانشیک یا علمی را به اختراع فنی بسط نداد. حکومتهای اروپایی در امید «بیکنی»وارشان به اینکه دانش به جامعه کمک میکند، اگرچه باخرد بودند؛ توجهشان بیشتر به حکومتداری محدود بود. درحالیکه جنبه فنی دگرگشت صنعتی به نبوغ صنعتگران مدرسه و دانشگاه ندیدهای واگذار شد که بدون بهرهمندی زیاد از دانش نظری کار میکردند. دانش آنان هنوز به درسهای دانشگاهی و جدولهای مهندسی و انجمنهای حرفهای مهندسان تبدیل نشده بود. این پیشرفتها که امروز شاهد آن هستیم به گذر زمان نیاز داشت. زمان لازم بود تا استادان دانشکدههای فنی مجری یا مشاور پروژههای صنعتی شوند.