باستانشناسی، دانشی ناشناخته
هفته گذشته طرحی به امضای ۴۶ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید و ارائه شد با عنوان «طرح استفاده بهینه از اشیای باستانی و گنجها». متن طرح را مخاطبان این یادداشت خواندهاند، بنابراین در اینجا نیاز به تکرار جزئیات آن نیست. از طرفی، روشن است که این نمایندگان محترم، متناسب با برداشتی که از باستانشناسی داشتهاند، با هدف اصلاح امور اقدام به ارائه این طرح کردهاند.
کوروش روستایی-سرپرست پژوهشکده باستانشناسی: هفته گذشته طرحی به امضای ۴۶ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید و ارائه شد با عنوان «طرح استفاده بهینه از اشیای باستانی و گنجها».
متن طرح را مخاطبان این یادداشت خواندهاند، بنابراین در اینجا نیاز به تکرار جزئیات آن نیست. از طرفی، روشن است که این نمایندگان محترم، متناسب با برداشتی که از باستانشناسی داشتهاند، با هدف اصلاح امور اقدام به ارائه این طرح کردهاند.
اما نکتهای که در اینجا وجود دارد، این است که این طرح فاقد اقدامات کارشناسیِ متناسب با قوانین کشور و هویت فرهنگی و تاریخی کشور است. این نکته از همان جمله آغازین طرح دانسته میشود. جایی که چنین عنوان میکند: «رویکرد قانونی فعلی درباره گنجها و آثار باستانی به نظر میرسد به لحاظ تجربه رخداده در سنوات گذشته نیاز به بازنگریهایی داشته باشد».
کاربست واژه «گنج» در عبارت فوق گویای نگاه غیرعلمی و غیرکارشناسی به موضوع باستانشناسی و میراث فرهنگی است؛ چراکه این واژه در بین باستانشناسان و کارشناسان مرتبط با میراث فرهنگی و حتی در بین قشر فرهیخته جامعه جایی ندارد بلکه بین مردم عادی کوچه و بازار، براساس پندارهای غیرواقعی آنها، جاری و ساری است. از سوی دیگر، درباره گنج رویکرد قانونی نیز وجود ندارد. در تمام قوانین و اسناد وزارت میراث فرهنگی که متولی اصلی مواریث تاریخی و فرهنگی کشور است، اشارهای به واژه «گنج» نشده است که بخواهد «رویکرد قانونی» داشته باشد یا نداشته باشد.
بله، درمورد آثار باستانی رویکرد قانونی وجود دارد و آن همانا حفظ و صیانت از آنها بهعنوان شناسنامه و مدارک هویتی کشور است.
ایراد اصلی این طرح تقلیل دانش پیچیده باستانشناسی به کندوکاوی عجولانه، به قیمت نابودی اطلاعات نهفته در نهشتههای باستانی، برای رسیدن به اشیای نفیس و «گنج» است. متأسفانه باور عمومی درباره باستانشناس و اهداف باستانشناسی این است که باستانشناس به دنبال یافتن «اشیا» است. زمانی که مردم عادی چند باستانشناس را میبینند که در شرایط دشوار صحرایی با دقت و ظرافت مشغول کاوش نهشتههای باستانی محوطهای هستند و به دقت تکه سفالها و سایر خُردهریزهای باستانی را گردآوری میکنند، متعجب میشوند که این همه ظرافت و کُندی در امر کاوش، در جایی که شیء «باارزشی» (به زعم آنها) نیز دیده نمیشود، برای چیست؟
روشن است که انتظاری از مردم عادی نیست که بتوانند درک روشنی از اهداف باستانشناس در آن محوطه را که به طور خیلی کلی پیبردن به تحولات فرهنگی است، دریابند ولی این انتظار از برگزیدگان مردم است که با مشورتگرفتن از متخصصان امر، طرحی مهیا کنند که در راستای حفظ و نگهداری بیشتر و مؤثرتر انواع میراث فرهنگی، بهعنوان شناسنامه هویتی ما باشد.
شاید نتوان ایرادی از مردم و حتی طیف بزرگی از تحصیلکردگان در ندانستن ماهیت، فلسفه و اهداف باستانشناسی گرفت؛ چراکه باستانشناسی، بدون اغراق، یکی از مهجورماندهترین حوزههای علمی کشور است.
باستانشناسان یکی از بیادعاترین اقشار جامعه علمی کشور هستند؛ آنها در دورافتادهترین نقاط کشور با حداقل بودجه و امکانات، مشتاقانه و باورمندانه میکوشند پارههایی از نادانستههای گذشته این سرزمین را روشن کنند. هیچ باستانشناسی نیست که در عمر حرفهای خود دهها و گاه صدها محوطه باستانیِ نابودشده بر اثر حفاریهای غیرمجاز ندیده باشد و دلش از این مشاهدات ریش نشده باشد. این افسوس و درد فقط و فقط برای باستانشناس، که میداند چه اطلاعات گرانبهایی در همان نهشتههای کاویدهشده نهفته بوده، قابل درک است. همان نهشتههایی (خاکهایی) که غارتگران به سودای واهی یافتن اشیای گرانبها، در جایی که اساسا وجود ندارد، از بین بردهاند. در سرزمینی که از نظر دارابودن آثار و بقایای باستانی (نه گنج) یکی از غنیترین کشورهای منطقه و حتی جهان است، این افسوس بزرگی است که نگاه و برداشت بخش اعظمی از جامعه، چه عادی چه تحصیلکرده، به آثار باستانی در حد اشیا تقلیل یافته باشد.
یکی از دلایل اصلی این وضع این است که انواع رسانههای کشور آنگونه که باید به معرفی باستانشناسی و نقش غیرقابل انکار آن در برساختن هویت ملی و شناساندن مواریث تاریخی و فرهنگی نمیپردازند. از دلایل دیگر آن، ضعف ساختاری باستانشناسی کشور است؛ واقعیت این است که با توجه به شمار فراوان آثار و محوطههای باستانی کشور، تشکیلات باستانشناسی ما باید بسیار گستردهتر از آن چیزی باشد که هماکنون است. این نکتهای است که بسیاری از آگاهان به آن اذعان دارند.
بدیهی است که درمورد ایرادهای طرح مذکور میتوان به تفصیل سخن گفت؛ ولی این مجال جای آن نیست. چنین طرحی نهتنها باعث ویرانی و نابودی محوطههای باستانی (بخوانید هویت تاریخی، فرهنگی و ملی) با سودای یافتن اشیای گرانبها و گنج میشود بلکه باعث سرافکندگی ملی در نزد سایر کشورها نیز است. در جایی که سایر کشورها، نه فقط کشورهای پیشرفته و مرفه بلکه همین کشورهای منطقه (بهویژه کشورهای حوزه خلیج فارس)، با شتاب حداکثری و سرمایهگذاریهای کلان در پژوهشهای باستانشناسی در پی برساختن هویتی تاریخی و فرهنگی برای خود هستند، این باعث شرمساری همگانی ماست که بکوشیم ایران را به «هاب منطقهای خرید و فروش آثار باستانی منطقه» تبدیل کنیم. این انتظار از برگزیدگان مردم میرود که در راستای مصالح ملی، با انصراف از این طرح، قوانین سختگیرانهای برای حفاریهای غیرمجاز و خرید و فروش آثار باستانی تهیه کنند.
قوانین فعلی در این زمینه متأسفانه بسیار متساهلانه است و همین امر باعث رواج حفاری غیرمجاز و نابودی فزاینده پارههای گذشته این سرزمین شده است. با نگاهی به فضاهای مجازی مجاز در کشور بهسادگی دانسته میشود که افراد سودجو با جسارت تمام به تبلیغ فروش انواع دستگاههای فلزیاب و «گنجیاب» و نیز «آموزش گنجیابی» مشغول هستند؛ بدون ترس از برخورد قانونی. این فضای مسموم، که با قوانین کشور مغایرت دارد، باعث رشد فزاینده حفاریهای غیرمجاز و تخریب محوطههای باستانی شده است.
درخواست جامعه باستانشناسی کشور از نمایندگان مردم این است که با تصویب قوانین سختگیرانه، روند مخرب کنونی را متوقف کنند. بیشک آنچه باعث خواهد شد که میزان تخریب محوطههای ما و قاچاق اشیای باستانی کمتر شود، وضع چنین قوانینی است، نه مجازدانستن حفاریهای بیضابطه، غیرعلمی و ویرانگر.