جایگاه مواد مخدر در اقتصاد افغانستان
افغانستان در طول تاریخ به صورت سنتی تولیدکننده تریاک در سطح جهانی نبوده است. به طوری که در اوایل قرن هجدهم تنها مقدار کمی تولید تریاک در بدخشان آن هم برای مصرف محلی گزارش شده است. از آغاز قرن بیستم، مقادیر کمی از این محصول در هرات، غرب افغانستان و در ننگرهار، شرق افغانستان کشت میشد؛ اما از اواخر دهه 1970 اتفاقاتی موجب شد تا افغانستان بهمرور به مرکز تولید تریاک جهان بدل شود.
مجتبی نوروزی-تحلیلگر مسائل افغانستان:افغانستان در طول تاریخ به صورت سنتی تولیدکننده تریاک در سطح جهانی نبوده است. به طوری که در اوایل قرن هجدهم تنها مقدار کمی تولید تریاک در بدخشان آن هم برای مصرف محلی گزارش شده است. از آغاز قرن بیستم، مقادیر کمی از این محصول در هرات، غرب افغانستان و در ننگرهار، شرق افغانستان کشت میشد؛ اما از اواخر دهه 1970 اتفاقاتی موجب شد تا افغانستان بهمرور به مرکز تولید تریاک جهان بدل شود. روند صعودی تولید تریاک از صد تُن در سال 1971 به هشتهزارو 200 تُن در سال 2007 یک روند همواره صعودی را نشان میدهد که جز در برخی سالهای خاص حفظ شده است. در این روند بهمرور افغانستان از برمه پیشی میگیرد و بهمرور سهم خود در بازار را به 93 درصد میرساند. به طور کلی میتوان گفت دو دسته عوامل موجب اوجگیری سریع تولید مواد مخدر در افغانستان بود: نخست، چرخش و تغییرِ تولید در میان مهمترین مناطق توزیع و تحویل در آسیا. دوم، منافع سیاسی و اقتصادی بازیگران خارجی و داخلی در جنگ علیه اشغال شوروی. اما سه تغییر در بازار مواد مخدر آسیا انگیزه تولیدکنندگان افغان برای پرکردن شکاف عرضه و تقاضا در بازار جهانی را افزایش داد: 1- کاهش کشت تریاک ترکیه که از سال 1974 شروع شد. 2- تغییرات جغرافیایی از مثلث طلایی در آسیای جنوب شرقی (برمه، لائوس، تایلند) به هلال طلایی در آسیای مرکزی (ایران، افغانستان، پاکستان) در دهه 1970. 3- و ایجاد چرخشهایی در درون این هلال طلایی. عامل اخیر تأثیر مستقیمی بر افغانستان داشت. مبارزه جدی با کشت خشخاش در ایران پس از انقلاب اسلامی و فشار ایالات متحده بر ضیاءالحق برای توقف کشت در مناطق مرزی با افغانستان در اواسط دهه 1980 موجب کاهش شدید تولید در ایران و پاکستان و در نتیجه جایگزینی مناطق جنوبی افغانستان شد. در نتیجه، تریاک در مزارع خشخاش افغانستان تولید میشد؛ اما در آزمایشگاههای پاکستان فراوری و سپس از طریق مسیرهای ترانزیتی از آنجا به اروپا و ایالات متحده فرستاده میشد؛ اما عامل اصلی را باید شرایط جنگی افغانستان دانست که در آن گروههای مجاهدین بهویژه گروههای متمرکز در شرق و جنوب افغانستان با در دست داشتن سلاح برای تأمین بخشی از نیازهای خود به این بازار گسترده گره خوردند.
نقطه عطف مهم در این جریان قطع کامل کمکهای خارجی به دولت چپگرای کابل و گروههای مجاهدین در سال 1992 بود. روندی کاهشی که از 1989 آغاز شده بود. از آنجایی که رهبران مجاهدین و فرماندهان محلی دیگر کمک مالی غرب را دریافت نمیکردند، باید به دنبال منابع درآمد جایگزین میگشتند. درعینحال، با توجه به وضعیت فاجعهبار اقتصادی، آنها -و همچنین جمعیت روستایی کشور- مجبور به توسل به سمت استراتژیهای بقای جدیدی شده و گویی تنها پاسخ، گسترش صنعت مواد مخدر بود. به دلیل تورم بالا، پول نقد فراوانی در گردش بود که بهعنوان سرمایه اولیه برای تبدیل اقتصاد معیشتی کشاورزی جنگزده به یک صنعت افیونی تجاری و صادراتمحور عمل کرد. بهاینترتیب از سال 1989، صنعت مواد مخدر بهتدریج به مهمترین منبع درآمد کشور تبدیل شد.
اقتصاد جنگ با تصرف کابل از سوی طالبان در سپتامبر 1996 تثبیت شد. طالبان تقریبا 90 درصد افغانستان -ازجمله تمام جادههای ترانزیتی، فرودگاهها و گذرگاههای مرزی- را تحت کنترل خود درآورد و از این طریق به تمام درآمدهای حاصل از این منابع دسترسی پیدا کرد. از سال 1999، رژیم طالبان به طور فزاینده تحت نفوذ رادیکال القاعده قرار گرفت و در سطح بینالمللی منزوی شد. ملاعمر در 27 جولای 2000 -پیش از شروع کشت برای سال زراعی 2001- با ممنوعیت نمایشی کشت خشخاش (اما نه تجارت مواد مخدر) به تحریمها و درخواستهای بینالمللی برای مهار تولید مواد مخدر واکنش نشان داد. این اقدام به طرز شگفتآوری موفقیتآمیز بود: کل برداشت سال 2001 به طور ناگهانی کاهش یافته و تنها به 185 تُن رسید؛ یعنی به سطح اوایل دهه 1980.
مرحله بعدی تحول در این عرصه با به قدرت رسیدن حامد کرزی در دسامبر 2001 آغاز شد. به لطف کمکهای توسعهای بینالمللی، اقتصاد افغانستان به صورت ابتدایی و اولیه توسعه یافت؛ اما همچنان تحت تسلط بخش غیررسمی بود که پایه و اساس آن اقتصاد مواد مخدر بود. طیف ذینفعان نیز براساساین گسترده بود: خانوادههای کشاورز تریاک، کارگران برداشت محصول، شبکههای تاجران، مقامات سیاسی، آژانسهای امنیتی دولتی، شبهنظامیان خصوصی و گروههای شورشی. این طیف گسترده آلودگی به درآمد مواد مخدر و فقدان جایگزین پایدار برای تمام این گروهها روند صعودی تولید تریاک در این دوره را حفظ کرد.
از آنجایی که خشخاش محصولی سالانه است، تولید آن نیز بهراحتی قابلیت تغییر مکان را از سالی به سال دیگر دارد. خشخاش همچنین محصول کاری فشرده با تعداد بیشتری از کارگران است (350 نفر در هکتار) بهویژه در مقایسه با محصول اصلی، گندم (حدود 40 نفر در هکتار). به طور کلی، تولید این محصول ممکن است حدود دو میلیون نفر را پوشش دهد؛ یعنی حدود 9 درصد از کل جمعیت؛ ازاینرو تریاک کمک درخورتوجهی برای اقتصاد و رفاه خانوارهاست. شواهد تجربی نشان میدهد که انگیزه کشاورزان به استراتژیهای پیچیده معیشتی پیوند خورده و ارتباط نزدیکی بین تولید تریاک و فقر روستایی وجود دارد. به هر روی این محصول بهای تولیدی بالایی داشته و در شرایط سیاسی و امنیتی که در دو دهه آشفتگی حاکم بود، تنها محصول نقدی با بازاری تقریبا امن و مطمئن بوده است. در سال 2004 درآمد تولیدکنندگان از تریاک 600 میلیون دلار برآورد شد. درآمد تخمینی قاچاقچیان و فراوریکنندگان در همان سال 2.2 میلیارد دلار بود. در مجموع، اقتصاد تریاک بیش از یکسوم تولید ناخالص داخلی برآوردشده را تشکیل میدهد. با این حال سهم افغانستان از عواید جهانی ناشی از مواد افیونی اندک بوده است. افزایش 10برابری قیمت تریاک سرِ زمین کشاورزی (یعنی پیش از خروج محصول از مزرعه) که پس از ممنوعیت کشت از سوی طالبان در سال 2000 صورت گرفت، سودآوری محصول را بهشدت افزایش داد. موضوع دیگری که در این سالها رخ داده است، توسعه توزیع جغرافیایی کشت خشخاش است. با وجود اینکه هنوز هلمند و قندهار در جنوب افغانستان مرکز اصلی تولید تریاک در جهان هستند؛ اما فشار مبارزه با کشت خشخاش در این مناطق منجر به توسعه جغرافیایی این پدیده در سراسر افغانستان شده است.
در نهایت باید گفت تولید مواد مخدر (تریاک، مورفین و هروئین) بیشک بزرگترین فعالیت اقتصادی غیرقانونی افغانستان بوده و ستون مهمی از اقتصاد افغانستان را تشکیل میدهد. تولید ناخالص اقتصاد غیرقانونی مواد افیونی افغانستان در سال 2021 در حدود 1.8 تا 2.7 میلیارد دلار تخمین زده شده است. در مجموع ارزش کل مواد افیونی، شامل مصرف داخلی و صادرات، چیزی بین 9 تا 14 درصد تولید ناخالص داخلی افغانستان است که فراتر از ارزش صادرات قانونی و رسمی کالاها و خدمات ثبتشده این کشور بوده است. در پایان فصل کشت سالانه تریاک در جولای سال 2021، سطح زیر کشت خشخاش در افغانستان 177 هزار هکتار برآورد شد. این جریان کاهشی 21 درصدی نسبت به سال 2020 را نشان میداد که حاکی از انقباض و رکودی 47 هزار هکتاری بود؛ اما به طور کلی میتوان گفت کشت خشخاش در دو دهه گذشته به طور پیوسته در حال افزایش بوده است؛ چنانکه از زمان آغاز نظارت منظم در سال 1994 -البته با نوسانات شدید سالانه- هرساله به طور میانگین چهار هزار هکتار افزایش داشته است. حتی کاهش کشت در سال 2021 با افزایش سود حاصل از تریاک در هکتار، جبران و متعادل شد.
افزون بر این گسترش تولید متآمفتامین در سالهای اخیر لایهای دیگر از پیچیدگی را به اقتصاد مواد مخدر غیرقانونی افغانستان افزوده و تهدیدی را برای کشورهای منطقه و فراتر از آن افزایش داده است. تجزیه و تحلیلهای مرتبط با ضبط درخورتوجه مواد مخدر نشان میدهد که درصد فزایندهای از متآمفتامین کشفشده در کشورهای همسایه از افغانستان و بین دورههای 2014-2018 و 2019-2021 نشئت گرفته است. این روند تا جایی بود که این سؤال را مطرح میکرد که آیا تولید متآمفتامین بهعنوان مکمل اقتصاد مواد افیونی یا بهعنوان یک جایگزین تکامل خواهد یافت یا خیر؟ همچنین باید گفت افغانستان تولیدکننده عمده رزین شاهدانه (حشیش) بوده و دومین کشوری است که غالبا بهعنوان مبدأ حشیش در سراسر جهان گزارش شده است.
این حجم از پیوند رو به افزایش و پیچیدگی اقتصاد افغانستان در سطوح خرد و کلان به اقتصاد مواد افیونی و شدت تقاضا در بازارهای جهانی و فقدان عرضهکننده جدی جایگزین، چشمانداز مثبتی از کنترل تولید مواد مخدر ارائه نمیدهد.