افغانستان: قصه پیوند درهمتنیده اقتصاد، مواد و قدرت در بستر تاریخ
هبتالله آخوندزاده، رهبر گروه طالبان چهاردهم فروردینماه امسال در فرمانی کشت انواع مواد مخدر در افغانستان را ممنوع اعلام کرد. هرچند در صحت ادعای طالبان برای اجرای این فرمان تردید وجود دارد اما بااینحال اعلام این تصمیم به افزایش قیمت مواد مخدر منجر شده است. کارشناسان اعتیاد میگویند که این افزایش قیمت حتما بر بازار مصرف و درمان اعتیاد ایران تأثیر میگذارد اما دکتر محمد بینازاده، پژوهشگر و درمانگر اعتیاد بر این اعتقاد است که این تأثیر کوتاهمدت خواهد بود و تا چند ماه آینده وضعیت به حالت عادی بازمیگردد.
مرضیه نوری: هبتالله آخوندزاده، رهبر گروه طالبان چهاردهم فروردینماه امسال در فرمانی کشت انواع مواد مخدر در افغانستان را ممنوع اعلام کرد. هرچند در صحت ادعای طالبان برای اجرای این فرمان تردید وجود دارد اما بااینحال اعلام این تصمیم به افزایش قیمت مواد مخدر منجر شده است. کارشناسان اعتیاد میگویند که این افزایش قیمت حتما بر بازار مصرف و درمان اعتیاد ایران تأثیر میگذارد اما دکتر محمد بینازاده، پژوهشگر و درمانگر اعتیاد بر این اعتقاد است که این تأثیر کوتاهمدت خواهد بود و تا چند ماه آینده وضعیت به حالت عادی بازمیگردد. او بر این اعتقاد است که افغانستان با شرایطی که دارد، حتی نمیتواند بهطور موقت کشت خشخاش را متوقف کند؛ بنابراین هیچ اتفاقی قرار نیست به وقوع بپیوندد که بازار خرید و فروش مواد مخدر را در درازمدت تحت تأثیر قرار دهد. او در گفتوگو با «شرق» از سه زاویه تاریخ، اقتصاد و قدرت امکان ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان را بررسی کرده است:
به نظر شما ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان اجرا میشود؟
من فکر میکنم اصلا فرقی نمیکند طالبان در افغانستان تصمیم بگیرد تولید مواد را ریشهکن کند یا آمریکا یا ناتو یا غرب در هرکجای جهان. هرجایی قرار باشد این ریشهکنی اتفاق بیفتد، قانونش یکی است و پیامد مشابهی دارد؛ مانند قانون جاذبه عمومی زمین که هر سنگی را رها کنید، از بالا به پایین میافتد؛ فرقی هم نمیکند که در گواتمالا باشد یا کره شمالی، چون قانون جاذبه بهطور جهانشمول کار میکند. البته جغرافیا میتواند تأثیر اندکی بر پیامدهای این مسئله داشته باشد اما در بسیاری از موارد قابل چشمپوشی است.
با این مقدمه باید بگویم نه افغانستان و نه هیچ کشور دیگری نمیتواند تولید مواد مخدر را در جهان ریشهکن کند، چون این کار نشدنی است! البته این امکان وجود دارد که کشوری بتواند مثلا کشت خشخاش را در جغرافیایش بهطور موقت یا حتی دائم به صفر برساند اما بعد از مدتی مواد مخدر در کشور دیگری کشت خواهد شد؛ به طوری که نیاز بازار تأمین شود. حال اگر بخواهم مشخصا در مورد افغانستان صحبت کنم، باید بگویم که این کشور با شرایطی که دارد، حتی نمیتواند به طور موقت کشت خشخاش را متوقف کند.
چرا نمیتواند؟
تاکنون تحلیلهای زیادی نوشته شده که چرا طالبان این حکم را اجرا نخواهد کرد اما تحلیلها، کوتاهمدت و مقطعی است و به لحاظ روششناسی علمی دچار استنتاجی از جنس معادله خط میشود. در نتیجه از حیث تاریخمندی، ناتوان از دیدن انحنای این پدیده است. از این رو شاید بهتر باشد از خوانشهای مرسوم کمی فاصله بگیریم و برای فهمی دیگر و بهتر از این پدیده، یافتههایمان از تاریخ، اقتصاد و قدرت ناشی از وجود مواد را در قالب صورتبندی کاراتری بازآرایی کنیم. برای درک بهتر موضوع ابتدا نمونههایی از تاریخ ایران و افغانستان مطرح میکنم.
بررسی امکان ممنوعیت کشت خشخاش از دیدگاه تاریخی
نمودار زیر نمایشگر میزان تولید تریاک از سال ۱۹۳۲ تا سال ۲۰۲۱ در افغانستان بر اساس آمارهای موجود است: رنگبندی متفاوت از برشهای دورههای مختلف نشانگر رژیمهای گوناگون سیاسی حاکم در هر دوره است. درواقع، پیش از سال ۱۹۷۸ رژیم سیاسی حاکم به جز دوره پنج سال آخر عمدتا پادشاهی بوده است. از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ این کشور در اشغال شوروی است. از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ حکومت به دست مجاهدان افغان میافتد. از ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ دوره اول حکومت طالبان است. با حمله آمریکا و متحدانش، از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ دولت انتقالی شکل میگیرد و پس از آن هم دوره دوم حکومت طالبان آغاز میشود.
همانطورکه میبینید اگرچه افغانستان تا دهه 70 میلادی از تولیدکنندگان اصلی تریاک در جهان نبوده است و هرچند از قرن ۱۸ تریاک بهعنوان محصولی سنتی در این کشور تولید میشده است اما نخستین آمارهای موجود نشان میدهد که تولید این ماده در سال ۱۹۳۲ به حدود ۷۵ تن در سال میرسیده است و تا انتهای همین دهه کمتر از صد تن در سال است. سال ۱۹۴۵ و زیر فشارهای بینالمللی، افغانستان ممنوعیت کشت خشخاش را اعمال میکند اما از همین سال به بعد، راه قاچاق تریاک از هند باز میشود. این ممنوعیت کشت باعث میشود که تولید تریاک کشور تا سال ۱۹۵۶ به کمتر از ۱۲ تن برسد. در این روند نکته جالبتوجهی وجود دارد که عمدتا مغفول مانده است؛ در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۸۰ تولید تریاک حدود ۲۰ برابر افزایش و به بیش از ۲۰۰ تن میرسد. بخش قابلتوجهی از این دوره مصادف با دوره زمانی ممنوعیت کشت خشخاش در ایران است که از سال ۱۹۵۵ شروع شده و تا حدود سال ۱۹۷۰ ادامه مییابد. اگرچه افزایش تولید تریاک از سال ۱۹۸۰ تاکنون نیز افزایش حدودا ۲۰برابری را نشان میدهد اما نکته اینجاست که افزایش دوم موردتوجه همه قرار گرفته است و افزایش نخست که تقریبا معادل افزایش دوم است از چشم همگان دور مانده است.
این نمودار نکته دیگری نیز دارد: همانطورکه گفته شد با وجود نوساناتی که در این منحنی دیده میشود، تولید تریاک در چند دهه گذشته در افغانستان سیری صعودی را میدهد. همچنین در بیشتر گزارشهای UNODC، شیوع مصرف انواع مواد در کل جمعیت جهان حدود چهار تا پنج درصد است و این میزان شیوع در ۲۰ یا ۳۰ سال اخیر تقریبا ثابت بوده است. حدود 20 درصد از این جمعیت پنجدرصدی (یعنی حدود یک درصد کل) نیز از ترکیبات خانواده خشخاش استفاده میکنند.
اگر به این یافتهها این نکته را هم اضافه کنیم که جمعیت جهان در سال۱۹۵۰ حدود دومیلیاردونیم، در سال ۱۹۸۰ چهارمیلیارد و نیم، سال ۲۰۰۰ حدود شش میلیارد و در سال ۲۰۲۰ به هفت میلیارد و ۷۵۳ میلیون نفر رسیده است، میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که حتی اگر فراوانی نسبی میزان شیوع مصرف مواد هم ثابت مانده و همان یک درصد باشد اما تعداد مصرفکنندگان مواد یا میزان فراوانی خام آن با توجه به افزایش جمعیت رشد چشمگیری داشته و این، به معنای آن است که در این سالها تولید تریاک و مشتقات آن و بهعبارتدیگر کاشت خشخاش هم افزایش یافته، یعنی زمینهای بیشتری زیر کشت خشخاش رفته و مصرف تریاک از صدسال پیش تاکنون چندبرابر شده است. بنابراین آنچه اتفاق افتاده، حکایت از آن دارد که بازار فزایندهای برای مواد مخدر وجود دارد و با اقتصادی نزدیک به یک تریلیون دلار در حال گردش است. این در حالی است که از ۲۶ ژوئن سال ۱۹۸۷ تاکنون یعنی سال ۲۰۲۲، سازمان ملل با همراهی کشورهای جهان قرار بوده بهصورت رسمی برای ریشهکنی مصرف مواد مخدر در جهان اقداماتی انجام دهد اما نهتنها مصرف کم نشده بلکه تولید آن چندبرابر هم شده است؛ پس تمام آنچه فعالان حوزه مبارزه با عرضه در سطح جهانی مدعیاش هستند، یعنی محدودیت کشت یا ریشهکنی، لطیفهای بیش نیست!
ازاینرو با نگاهی تاریخی به مسئله مواد مخدر در جهان به نظر میرسد که کشت خشخاش در افغانستان ادامه پیدا کند؛ حتی اگر به فرض محال ممنوعیت کشت در این کشور اجرائی شود و تولید تریاک در افغانستان ریشهکن شود، کشورهای دیگری که مستعد کاشت خشخاش و تولید تریاک هستند، به میدان میآیند و کمبود را جبران میکنند.
برای توضیح اینکه چرا این اتفاق میافتد، از قانون ظروف مرتبطه ارشمیدس کمک میگیرم؛ اگرچند ستون از کانالهای آب با کانالی افقی از کفشان به هم راه داشته باشند، در آن صورت سطح ارتفاع آب در همه ستونها باهم برابر میشود. اما اگر با پیستونی درون یکی از ستونها، سطح آب را به پایین برانیم، بهطور اجتنابناپذیری سطح آب در سایر ستونها بالا خواهد رفت؛ زیرا آب قابلیت تحویل از ستونی به ستونی دیگر را داراست. حال بر اساس مفهوم ظروف مرتبطه ارشمیدس، میتوان گفت همه اقداماتی که معطوف به ریشهکنی است، محکوم به شکست است و فقط مکان تولید جابهجا میشود. چون بازار تشنه جهانی، هرروز تشنهتر از پیش، به دنبال تریاک بیشتر است.
برای اثبات ادعایی که مطرح کردم، میتوانم از تاریخ ایران هم مثالی بیاورم. خشخاش تا قبل از سال ۱۳۳۳شمسی (۱۹۵۵) به طور وسیعی در ایران کشت میشد. اما بعد از این سال کشت خشخاش ریشهکن شد و زمینهای کشاورزی که زیر کشت خشخاش بودند، تغییر کاربری دادند و محصولات دیگری در آن کشت شد اما این ماجرا تا سال ۱۳۴۷ شمسی (۱۹۶۹) بیشتر دوام نیاورد. وقتی محمدرضا پهلوی متوجه شد باوجوداینکه در کشور خشخاش کشت نمیشود، تعداد زیادی مصرفکننده مواد در کشور وجود دارد و مواد موردنیاز این افراد از افغانستان به ایران میآید و فقط گرانیگاه تولید جابهجا شده و به افغانستان رفته است و برای ورود این مواد به کشور شمش طلا خارج میشود، نظرش را تغییر داد. او در سال ۱۳۴۷ فرمان احیای کشت خشخاش را صادر کرد. کشت تا سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۹) ادامه پیدا کرد اما با وقوع انقلاب در ایران از سال ۱۳۵۸ شمسی (۱۹۸۰ ) کشت خشخاش در ایران متوقف شد و از آن تاریخ تاکنون همچنان مواد موردنیاز معتادان از کشور افغانستان به ایران قاچاق میشود.
بررسی امکان ممنوعیت کشت خشخاش با دیدگاه اقتصادی
از ۴۰۰ سال پیش تا قبل از انقلاب (بهجز مقاطع کوچکی) در ایران کشت خشخاش رواج داشته که بخشی از آن مصرف و بخشی هم صادر میشده و ارزآوری داشته است. اگر تاریخ ۳۰۰ـ۲۰۰ ساله ایران را مرور کنیم، متوجه میشویم تا قبل از سقوط دکتر مصدق در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳)، مهمترین منبع ارزی ایران تریاک بوده است. در آن دوره ۳۰ درصد خزانه دولت از درآمدهای تریاک و ۷۰ درصد بقیه از محل عایدات محصولات کشاورزی دیگر و تجارت پر میشده است.
نکته مهم در مورد تریاک این بوده که این ماده منبع شماره یک ورود ارز به کشور بوده است چون 70 درصد عایدات دیگر خزانه عمدتا این امکان را نداشتند که صادر شوند و ارزآوری به کشور داشته باشند. برای مثال مردم گندم میکاشتند و آن را به کسی که دامپروری میکرد، میفروختند یا با گوسفند معاوضه میکردند. دولت مرکزی هم از مردم بهعنوان مالیات بخشی از گندم یا گوشت گوسفند را دریافت میکرد که این محصولات نمیتوانستند برای کشور ارزآوری داشته باشند.
ارزآوربودن تریاک بهطور خاص در برخی دورههای تاریخی نقش مهمی را بازی کرده است؛ برای نمونه در دوره ناصرالدینشاه، ایران آرامآرام با مدرنیسم آشنا میشود و این گرایش به مدرنیسم در انقلاب مشروطه به اوج خود میرسد و پسازآن صنایع نساجی، کارخانه قند و شکر و... در ایران راهاندازی میشود. بخش عمده اینها با ارز حاصل از فروش تریاک انجام شده است.
بنابراین تا سال ۱۹۵۳، منبع شماره یک ارزآوری ایران تریاک بوده است اما بعد از ملیشدن صنعت نفت و بهطریقاولی بعد از سقوط دکتر مصدق، نفت جای تریاک را بهعنوان منبع ارزی شماره یک میگیرد. ممنوعیت کشت خشخاش از سال ۱۹۵۵ که فروش نفت تضمین شده و آمریکا هم در ایران کودتا کرده و با رژیم مستقر قراردادهایش را بسته است، اتفاق میافتد. اصلاحات ارزی سال ۱۳۴۲ هم معطوف به همین ماجرا است. یعنی زمانی که دیگر میتوان از پول نفت استفاده کرد و فروش نفت ارزآوری دارد؛ بنابراین کشت خشخاش از بین میرود.
بررسی رابطه بین کشت خشخاش و قدرت در بستر تاریخ
پهلوی اول، سه سال بعد از ساقطکردن خاندان قاجار و به قدرت رسیدن تاجگذاری میکند و رسما به پادشاهی میرسد. او بعد از به قدرت رسیدن دو هدف را دنبال میکند؛ یکی ایجاد امنیت و دیگری مدرنکردن ایران. اما امنیت در سال ۱۳۰۰ چه معنایی داشت و چطور میشد به آن دست پیدا کرد؟ امنیت به این معنا بود که اسلحه دست هر کسی نباشد. در آن زمان ایران به صورت ملوکالطوایفی اداره میشد؛ یعنی هر منطقهای خانی داشت که برای خودش خدم، حشم و تفنگچی داشت. تفنگهای تفنگچیها باید از خارج از ایران خریداری میشد و برای تهیه آن به ارز نیاز بود که با صادرات تریاک، ارز مورد نیاز را تهیه میکردند.
از طرف دیگر و از منظری شرقشناسانه، خوانش رضا شاه از مدرنیسم، خوانشی اروپامحور با تأکید بر صنعتیشدن بود و به همین منظور او نهادهای مدرن را در ایران پایهگذاری یا تقویت کرد. ازجمله اقداماتی که انجام داد، تأسیس ارتش نوین، دانشگاه نوین و ساخت راهآهن جنوب به شمال بود. او برای اینکه بتواند این اقدامات را انجام دهد، به ارز نیاز داشت تا بتواند از خارج از کشور زیرساختهای لازم را وارد کند. آرتور چستر میلسپو، کارشناس ارشد خزانهداری آمریکا، راهکاری مناسب برای تهیه ارز مورد نیاز کشور برای اصلاحات یافت. او پیشنهاد داد که کشت خشخاش فقط باید با اجازه دولت انجام شود و برای مصرف داخلی و صادرات تریاک مالیات در نظر گرفته شود (تا آن زمان دولت هیچ انحصاری بر کشت خشخاش نداشت)؛ بنابراین در ۲۶ تیرماه ۱۳۰۷، قانون «انحصار دولتی تریاک» در ۱۶ ماده تصویب میشود. بهاینترتیب همه اراضی تحت کشت خشخاش زیر پایش و نظارت دولت میرود و بر روی کشت خشخاش و تولید تریاک مالیات بسته میشود. با پولی که از این طریق به دست میآمد، ناگهان همه مشکلات با هم حل میشود. به طوری که حداقل در آن مقطع به نظر میرسد چوب جادویی پیدا شده و به ناگهان پول مورد نیاز برای مدرنیزهکردن را فراهم کرده است.
وقتی تمام اراضی زیر کشت خشخاش تحت نظر دولت قرار گرفت، هدف دیگر رضا شاه یعنی ایجاد امنیت و کمکردن قدرت خوانین هم تسهیل شد. چون دیگر خانها نمیتوانستند با صدور تریاک به خارج از کشور ارز به دست آورند و اسلحه تهیه کنند؛ بنابراین دولت اینچنین با استفاده از انحصار تولید تریاک قدرت لازم برای ایجاد امنیت و مدرنکردن کشور را به دست میآورد.
مثالهای تاریخی که مطرح کردید، همه درمورد ایران است. در افغانستان وضعیت به چه صورت بوده است؟
با نگاهی اجمالی به تاریخ افغانستان متوجه میشویم که یکی از مشکلات جدی افغانستان بیثباتی حکومتها و ساختارهای سیاسی است که به طور مداوم در حال تغییر و دگرگونی بودهاند. بیشتر این نظامها با کودتا و شورش و انقلاب روی کار آمدهاند. همه جنگهایی که در این سالها در افغانستان اتفاق افتاده، اسلحه نیاز داشته و با توجه به اینکه اسلحه در این کشور تولید نمیشده، برای خرید آن نیاز به ارز بوده است. تا جایی هم که من میدانم، تنها منبع تأمین ارز در افغانستان کشت خشخاش و تولید تریاک یا دیگر مواد اعتیادآور بوده و همچنان هم همین است؛ چون افغانستان نفت و گاز ندارد که بتواند آن را صادر کند؛ بنابراین هرکدام از گروههای درگیر جنگ در افغانستان برای تأمین نیازهای خود خشخاش کشت میکردند، تریاک تولید میکردند و میفروختند و سختافزارهای جنگی تهیه میکردند. شرایط افغانستان مانند همان وضعیت ملوکالطوایفی در ایران است با این تفاوت که در افغانستان مدام حکومتها یکدیگر را ساقط میکردند و به خاطر همین تریاک هیچ وقت در انحصار دولت درنیامد و مونوپولیزه نشد. البته تلاشهایی برای انحصاریکردن آن در حدود سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ انجام شد؛ اما نتیجهبخش نبود. حکومتهای مرکزی فقط از سازمانهای بینالمللی برای انجام این کار پول میگرفتند.
حال اگر بپرسید آیا میشود از کارکرد اقتصادی ارزآورانه تولید خشخاش و صادرات تریاک گذشت؟ جواب من این است اگر کشوری مثل ایران باشد که یکباره در آن میدانهای نفتی وسیعی کشف شود که قدرت ارزآوری داشته و تولیدش چند برابر تریاک باشد، جواب بله است؛ ولی آیا افغانستان فعلا چنین چیزی دارد یا در چشمانداز و در دورنما چنین چیزی را میبینیم؟ برخی زمینشناسان به خاطر ذخایر متنوع معدنی مثل مس، زغالسنگ، آهن، کبالت، طلا، نقره، آلومینیوم، اورانیوم، لیتیوم و... و منابع زیرزمینی مانند نفت و گاز در افغانستان به آن لقب جدول مندلیف را دادهاند. بر پایه همین گزارشها ارزش ذخایر طلای این کشور حدود ۱۷۰ میلیون دلار، نفت حدود صد میلیارد و مس حدود چند صد میلیارد دلار است. از میان همه اینها لیتیوم وضعیت ویژهای دارد. این عنصر در تأمین فلز باتریهای دستگاههای الکترونیکی در جهان کاربرد گستردهای دارد. ارزش ذخایر آن در افغانستان حدود یک تریلیون دلار برآورد شده است و بههمیندلیل این کشور به عربستان سعودی لیتیوم معروف است؛ یعنی اهمیت آن به اندازه اهمیت عربستان از نظر نفت خام است. با این حال من هیچ ایدهای ندارم که آنها چقدر در عمل امکان ارزآوری دارند؛ ولی یک چیزی را میفهمم. تجربه ایرانی ماجرا میگوید که پهلوی دوم به طور موقت از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۹به دلیل پول نفت توانست اراضی کشت خشخاش را ریشهکن کند؛ اما این اتفاق بیشتر از این دوام نیاورد و شاه دوباره فرمان به کشت خشخاش داد تا برای ورود تریاک به کشور طلا خارج نشود؛ اما این بار سعی کرد بر کشت آن نظارت داشته باشد؛ بنابراین شاه حتی با وجود اینکه یک منبع ارزآوری مثل نفت پیدا شد، فقط 14 سال کشت را ممنوع کرد و از سال پانزدهم دوباره دستور به کشت داد.
ضمن اینکه در افغانستان جنگ است. طالبان هیچ حمایت چشمگیر بینالمللیای بهعنوان درآمد اقتصادی دریافت نکرده، بنابراین اقتصاد فعلی و موجود افغانستان هیچ پتانسیل ارزآورانه خاصی ندارد. در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ هم که کشورهای غربی و حکومت مرکزی مورد حمایت این کشورها بر سر قدرت بودند، هیچ زیرساختی که به معنی صنعتی یا کشت جایگزین بتواند ارزآوری کند به وجود نیامد و همچنان تریاک منبع ارزآور شماره یک باقی ماند. با این توصیف چطور میتوان انتظار داشت که طالبان منبع ارزآور دیگری به غیر از خشخاش داشته باشد. آن هم با توجه به اینکه در حال حاضر طالبان بهواسطه مسائل مربوط به حقوق بشر و حقوق زنان و چیزهایی از این دست زیر فشار بینالمللی است و کمک جدیای هم دریافت نمیکند؛ بنابراین طالبان برای بقایش نمیتواند کشت خشخاش را متوقف کند. به فرض اینکه طالبان در زمینه حقوق بشر و حقوق زنان هم تغییر سیاست بدهد و خیلی انسانی و مدرن بشود و فرض کنیم که حمایت اقتصادی وسیع اتحادیه اروپا و آمریکا را هم دریافت کند، باز هم امکان توقف کشت خشخاش در افغانستان وجود ندارد، چون در مقابلش گروه دیگری است که حکومت مرکزی را قبول ندارد و در دره پنجشیر مستقر شده و در حال مقابله با حکومت مرکزی هستند؛ بنابراین جنگ ادامه دارد، جنگ سلاح میخواهد و سلاح ارز میخواهد. واقعیت این است که در شرایط جنگی حتی برای اخلاقیترین آدمها هدف وسیله را توجیه میکند، من فکر میکنم ماجرای منازعه قدرت در افغانستان سوخت میخواهد و سوخت آن تریاک است؛ بنابراین اینکه در افغانستان خشخاش کشت نشود، آنچه طالبان گفته حتی اگر بخواهند هم شدنی نیست!
سؤالی که همواره در ذهن من بوده این است که تولید تریاک چقدر در توان اقتصادی یا GDP مردم افغانستان در این سالها تأثیر گذاشته است. براساس اطلاعاتی که در سایت صندوق جهانی پول قرار دارد مقدار GDP افغانستان در سالهای 1960، 1980، 2000 و 2020 به ترتیب 1.6، 3.6، 4، و 19.3 میلیارد دلار بوده است. نمودار زیر مقایسه سرانه اسمی GDP با میزان واقعی آن براساس شاخص قیمت مصرفکننده (Consumer price index) یا (CPI) در همین بازه زمانی است.
به عبارت دیگر ارزش واقعی 60 دلار پایه سال 1960 در سال 2020 حدود 525 دلار است اما سرانه اسمی GDP در این سال حتی اندکی هم از این کمتر است یعنی در طول این دوره زمانی سرانه GDP مردم افغانستان تغییر خاصی نکرده و همانی بوده که 60 سال پیش بوده است.
به نظر شما زعفران نمیتواند جایگزین خشخاش شود و برای اقتصاد افغانستان ارزآوری داشته باشد؟
کشت جایگزین قبلا در کلمبیا و همچنین در دوره ۲۰سالهای که آمریکا در افغانستان حضور داشت، تست شده اما نتیجهبخش نبوده است. محصولی که معمولا بهعنوان جایگزین در افغانستان پیشنهاد میشود، زعفران است اما مسئله این است که زعفران اصلا نمیتواند جایگزینی برای خشخاش باشد. چون کشش قیمتی زعفران نزدیک به یک است. به این معنی که مثلا اگر زعفران مثقالی ۵۰ هزار تومانی بشود ۱۰۰ هزار تومان، دیگر به اندازه قبل مشتری نخواهد داشت؛ بنابراین هرچه درصد افرادی که در صورت گرانشدن کالایی از مصرف آن انصراف بدهند بیشتر باشد، کشش قیمتی آن به یک نزدیکتر میشود و آن کالا لوکستر است و نیاز اساسی محسوب نمیشود. زعفران یک کالای بسیار لاکچری است؛ یعنی شما وقتی جیبتان بیپول باشد، اگر زعفران گران شده باشد، نمیخرید؛ اما کشش قیمتی تریاک یا مورفین در مقایسه با زعفران به صفر نزدیکتر است یعنی قیمت آن ۱۰ برابر هم بشود، مصرفکننده واقعی حتی با دزدی هم شده آن را خریداری میکند. بههمیندلیل است که با وجود اینکه UNODC و سازمان ملل اعلام کردهاند که تا زمانی که زعفران کاشتهشده در افغانستان قابل رقابت با محصولات مشابه کشورهای دیگر شود زعفران را خریداری میکنند اما کشاورزان باز هم راضی به کشت جایگزین نمیشوند، چون فرق زعفران و خشخاش و سودآوری آنها را به خوبی میدانند.
شما میگویید قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد اما با همین فرمان طالبان قیمت تریاک گران شده و کارشناسان حوزه اعتیاد پیشبینی کردهاند که این وضعیت برای ایران تبعات منفی به دنبال خواهد داشت.
اگر تحلیل درازمدت داشته باشیم هیچ اتفاق خاصی قرار نیست به وقوع بپیوندد. هرچند با تحلیلهای کوتاهمدت این سیاست طالبان حتما بر بازار مصرف و درمان اعتیاد ایران تأثیرگذار خواهد بود. شما درست میگویید اولین پیامد اقدام طالبان گرانی مواد مخدر است، مواد مخدر که گران شود طبعا دهکهای پایین اقتصادی مجبور هستند سراغ مادهای بروند که با همان پول نیازشان برطرف شود یا اینکه مجبور میشوند الگوی مصرفشان را تغییر بدهند و از تدخینی به سمت تزریقی حرکت کنند. حتما این تأثیرات را میگذارد ولی با توجه به تحلیلی که مطرح کردم این تأثیرات، بسیار کوتاهمدت است. انتظار این است که بازار برای چند ماه با مشکل مواجه شود ولی بعدش باز مجددا مواد در بازار ریخته میشود چون دو طرف درگیر در جنگ افغانستان نیاز دارند که اسلحه داشته باشند. من فکر میکنم مدت کوتاهی افزایش قیمت مواد مخدر، بالارفتن ناخالصی و... را در کشور شاهد خواهیم بود و بعد همهچیز به روال سابق بازمیگردد، مگر اینکه ماده مخدر جدیدی وارد بازار شود. مثل شیشه که قبلا نبود و چند سالی است که وارد بازار شده یا مثلا گل که چند سالی است مصرفش زیاد شده است. من شنیدهام که مادهای با نام فِـنِـتیلین یا کاپتاگُن که یک ماده مخدر، محرک ترکیبی از آمفتامین و تئوفیلین است مدتی است که مصرفش در خاورمیانه بالا رفته است. شاید در شرایط نامناسب بازار خرید و فروش تریاک این ماده جای خود را پیدا کند. ممکن است این ماده گروهی از مصرفکنندههای خانواده اپیوئیدها را درگیر خود کند اما باز هم در نهایت بالانس سیستمیک برقرار خواهد ماند و اینطور نیست که همه مصرفکنندههای خانواده اپیوئیدها سراغ این ماده بروند. مصرفکنندههایی که خیلی به تریاک و مورفین وفادار هستند میلی به خانواده آمفتامین ندارند و بالعکس؛ ولی ما در هر دو ژانر، یک گروه مصرفکنندگان ملایم و تفننی هم داریم که بین اینها جابهجایی اتفاق میافتد.
فکر میکنید افزایش قیمت مواد مخدر تا چه میزان ادامه پیدا کند؟
من خیلی مطمئن نیستم زمانی که راجع به قیمت مواد و گرانی حرف میزنیم راجع به یک مفهوم واحد صحبت میکنیم. بگذارید اینطور توضیح بدهم اگر بپرسید آیا مواد بعد از این فرمان طالبان گران شده، پاسخ من مثبت است اما اگر سؤال کنید این گرانی بیش از تورم سایر کالاهاست؟ پاسخ من منفی است.
اگر بخواهیم ببینیم که تریاک چقدر افزایش قیمت داشته و افزایش قیمت آن از میزان تورم بالاتر بوده یا خیر باید شاخص قیمت مصرفکننده (Consumer price index) یا (CPI) را محاسبه کنیم. CPIمعیاری برای اندازهگیری تغییر در قیمت میانگین کالا و خدمات مصرفی یک خانوار متوسط است. این شاخص نشاندهنده تورمی است که مصرفکنندگان در زندگی روزمره خود احساس میکنند. به نظر میرسد میزان افزایش قیمت تریاک همچنان از میزان افزایش قیمت سایر کالاها کمتر بوده است، چون قیمت اسمی تریاک معیار نیست بلکه قیمت واقعی این کالاست که نشان میدهد چقدر افزایش قیمت روی آن اعمال شده است. در صورتی که اگر CPI یک گرم تریاک با یک معادله ساده محاسبه شود، قیمت واقعی آن مشخص میشود. اگر قیمت تریاک در سال ۱۴۰۱، نسبت به سال ۱۴۰۰ بیش از میزان تورم افزایش داشته باشد میتوانیم بگوییم بر اساس دستور طالبان تریاک گران شده است، در غیر این صورت گرانی غیرمعمولی اتفاق نیفتاده است. هرچند رفتار بازار مواد مخدر در ایران همواره بهگونهای بوده که افزایش قیمت مواد مخدر از شاخص تورم کمتر بوده است؛ یعنی به عبارتی در ۴۰ سال گذشته در ایران نرخ تورم مواد مخدر از نرخ تورم بانک مرکزی برای سبد خانوار پایینتر بوده است.
با توجه به اینکه میگویید احتمالا در درازمدت اتفاق خاصی نخواهد افتاد و شرایط به روال قبل باز میگردد، به نظرتان نیازی هست برای تبعات منفی که کشور ما ممکن است در کوتاهمدت با آن مواجه شود، برنامهریزی انجام شود؟
اگر قرار بر این باشد که برنامهریزی در این رابطه داشته باشیم در گام نخست باید برنامه کاهش آسیب را هزار بار قدرتمندتر کنیم و همچنین اتاق مصرف بهداشتی مواد را راهاندازی کنیم. در حال حاضر مراکز کاهش آسیب وضعیت بسیار بیثباتی دارند. رویکرد دولتها نسبت به این مراکز متفاوت است. یک دولت بودجه این مراکز را افزایش میدهد و به دنبال توسعه سیاستهای کاهش آسیب است و دولت دیگر به فکر جمعآوری این مراکز است. در این میان وضعیت این مراکز بهگونهای است که نه میروند و نه میمانند. در قدم بعدی ایران باید دوباره از حق قانونیاش برای کشت خشخاش استفاده کند و حداقل بازار تولید داخل، دست خودش باشد تا بتواند برای مدیریت مصرف برنامهریزی کند. تأکید میکنم که منظور من لزوما این نیست که ایران برای صادرات و ارزآوری، خشخاش کشت کند، بلکه برای مدیریت بازار مصرف داخلی و مهار پیامدهای بهداشتی بازار غیرقانونی مواد هم این کار لازم است؛ یعنی در مناطقی محدود تحت تدابیر شدید نظارتی یک دستگاه عاری از فساد، اراضی را زیر کشت خشخاش ببرد و تریاک تولید کند به طوری که تولیداتش برای بازار مصرف داخلی جوابگو باشد. البته برای اینکه بتوانیم بازار مصرف داخلی تریاک را مدیریت کنیم شرط لازمش این است که خودمان تریاک بکاریم؛ شرط کافی این است که در کشور رفاه اجتماعی وجود داشته باشد؛ یعنی باید حکمرانی خوب داشته باشیم، ریشهکنی فقر و بهرسمیتشناختن حقوق اجتماعی شهروندان و... انجام شده باشد تا گرایش به مصرف مواد به طرز پیشگیرانهای به حداقل برسد. اگر چنین وضعیتی در کشور حاکم باشد، میتوانیم گروه حداکثری مصرفکنندگان مواد را به گروه حداقلی تبدیل کنیم. بخش زیادی از گروه حداکثری مصرفکنندگان مواد کسانی هستند که به دلایلی غیر از لذتجویی به مصرف مواد روی آوردهاند، چون فشار اقتصادی میتواند شرایط بحرانی را برای افراد به وجود بیاورد که به سمت مصرف مواد سوق پیدا کنند. برای اینکه مشکل مصرف مواد این افراد حل شود، به خدمات کاهش آسیب و اتاق امن مصرف نیاز نیست، بلکه مشکل این افراد را میتوان با حکمرانی خوب حل کرد. فقط یک گروه حداقلی هستند که در هر صورتی مصرفکننده مواد باقی میمانند. این گروه را هم نمیتوان نادیده گرفت یا به عنوان مجرم با آنها برخورد و زندانیشان کرد. برای این افراد باید خشخاش کشت کنیم، تریاک تولید کنیم و بازار مصرفشان را مدیریت کنیم.