|

گفت‌وگو با محمدرضا فروغی، مدیر اسبق ستاد مبارزه با مواد مخدر

کشت خشخاش در افغانستان از «حقیقت» تا «واقعیت»

کشت خشخاش در افغانستان به‌منظور تولید مواد مخدر و فروش آن به سایر کشورها از زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و حاکمیت دولت کمونیستی در آن کشور به‌طور جدی آغاز شد، زیرا مجاهدین برای جنگ با اشغالگران نیاز به سلاح و مهمات داشتند و تنها منبع مالی که می‌توانست پول مورد نیاز آنها را تأمین کند، کشت خشخاش، تولید مواد مخدر و فروش آن بود.

کشت خشخاش در افغانستان از «حقیقت» تا «واقعیت»

کشت خشخاش در افغانستان به‌منظور تولید مواد مخدر و فروش آن به سایر کشورها از زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و حاکمیت دولت کمونیستی در آن کشور به‌طور جدی آغاز شد، زیرا مجاهدین برای جنگ با اشغالگران نیاز به سلاح و مهمات داشتند و تنها منبع مالی که می‌توانست پول مورد نیاز آنها را تأمین کند، کشت خشخاش، تولید مواد مخدر و فروش آن بود. پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و پیروزی مجاهدین بر دولت مرکزی کمونیستی روند کشت و تولید تریاک دیگر کنترل و مهار نشد، چون هم رهبران و هم مردم به درآمدهای ناشی از آن کاملا وابسته شده بودند و اقتصاد افغانستان اقتصاد متکی به تولید مواد مخدر شده بود. اینها بخشی از صحبت‌های محمدرضا فروغی، از مدیران اسبق ستاد مبارزه با مواد مخدر و کارشناس مقابله و کاهش تقاضای مواد مخدر با روزنامه «شرق» است. او که بیش از ۳۵ سال است در زمینه مقابله با مواد مخدر فعالیت می‌کند، فرمان اخیر طالبان در زمینه ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان را نه واقعیت بلکه تاکتیکی برای رسیدن به اهدافشان می‌داند. فروغی در این مصاحبه تلاش کرده است با نگاهی تخصصی و به‌دور از جهت‌گیری‌های سیاسی این موضوع را تحلیل کند.

 به چه دلیل و در چه دوره تاریخی‌ای کشت خشخاش در افغانستان به صورت گسترده آغاز شد؟

در تاریخ کشورها، از هندوستان بعد از مصر باستان به‌عنوان دیرینه‌ترین سرزمینی یاد شده که مصرف مواد افیونی یا تریاک در آن رایج بوده و بسیاری از محققان اعتقاد دارند که خواستگاه و منبع مکانی اولیه و اصلی افیون، هندوستان بوده و هندیان از دوران کهن با این ماده آشنا بوده و خواص آن را می‌شناخته‌اند؛ اما کشوری که وسیع‌ترین میزان مصرف تریاک در آن تا قرن هجدهم میلادی وجود داشت چین بود. همجواری و داشتن مرز مشترک با این دو کشور و به‌ویژه تأثیرپذیری فراوان فرهنگی افغانستان از هندوستان مبنایی تاریخی برای شکل‌گیری کشت خشخاش در افغانستان تلقی می‌شود، اما میزان کشت این گیاه و استحصال تریاک تا دوران اشغال افغانستان توسط شوروی سابق به بیش از 200 تا 300 تن تریاک در سال نمی‌رسید؛ اما شرایط ناشی از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و حاکمیت دولت کمونیستی در آن کشور طی سال‌های 1973 تا 1992 میلادی زمینه مبارزه مردم مسلمان افغان را با دولت مذکور و علاوه بر آن اشغالگران فراهم کرده و گروه‌های متعددی تحت نام مجاهدین شکل گرفته و شروع به جنگ مسلحانه و چریکی با دولت و اشغالگران کردند. این گروه‌ها در کشوری که فقر در بین مردمان آن از دیرباز یک مسئله اساسی بود، باید سلاح و مهمات لازم را برای این جنگ مقدس فراهم می‌کردند، اما هیچ محلی از جهت منابع مالی یا زمینه‌های اقتصادی برای این‌ کار فراهم نبود و تنها منبع این مهم به کشت خشخاش و تولید محصول تریاک که سابقه‌ای چندده ساله در این کشور داشت اختصاص پیدا کرد. سران گروه‌های مجاهدین به دو جهت مردم و کشاورزان را به کشت خشخاش ترغیب کردند؛ اول آنکه بتوانند از محل جمع‌آوری و صدور این محصول هزینه مورد نیاز جنگ را تأمین کنند و در مرحله دوم به این جهت که اقتصاد بسیار ضعیف مردم و معیشت آنان نیز در این دوران پایدار بوده و حداقل قوت لایموت کشاورزان نیز از این طریق فراهم شود.

 چرا کشت ادامه پیدا کرد و بیشتر شد؟

پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان و پیروزی مجاهدین بر دولت مرکزی کمونیستی و سپس حاکمیت دولت موقت مجاهدین (1993 میلادی) دیگر روند کشت و تولید تریاک قابل کنترل و مهار نبود، چراکه هم رهبران و هم مردم به درآمدهای ناشی از آن کاملا وابسته شده بودند و اقتصاد افغانستان یک اقتصاد متکی به تولید مواد مخدر شده بود؛ بنابراین کشت و تولید مواد با پایه تریاک تا شروع پروسه جدیدی از تاریخ معاصر آن کشور یعنی ورود طالبان و پیروزی آنها در عرصه جنگ سیاسی و حاکمیت دولت آنها (1996میلادی) روندی صعودی را طی کرد. در دوره طالبان کشت به شدت کاهش یافت اما در ادامه و وقوع جنگ بین نیروهای ائتلاف غرب (ایساف) به رهبری آمریکا و سقوط طالبان در دسامبر سال 2001 میلادی، کشت خشخاش دوباره افزایش یافت و پس از اشغال افغانستان توسط این نیروها که دلایل حمله و اشغال افغانستان را به مبارزه با تروریسم و توقف تولید مواد مخدر در آن کشور مطرح کرده بودند، همچنان ادامه پیدا کرده و حجم و میزان تولید نیز به‌سرعت به بالاترین مقدار خود رسید.

 در سال 2001 طالبان کشت خشخاش را ممنوع اعلام کرد و بر اساس راستی‌آزمایی‌ای که انجام شد حدود 91 درصد کشت خشخاش در افغانستان کاهش پیدا کرد، طالبان چطور موفق شد این اقدام را انجام دهد؟

روند کشت خشخاش و تولید تریاک در افغانستان باوجود اینکه در نزدیک به ۲۰ سال در حدفاصل سال‌های 2001 تا 2021 با نوساناتی همراه بوده، اما غالبا توأم با افزایش و ثبات بوده، این روند افزایشی حتی در دوره اول تسلط طالبان در سال‌های 1996 الی 2001 نیز صعودی بوده، باوجود اینکه در سال‌هایی که بر اساس آمار رسمی دولت افغانستان و دفتر مبارزه با جرم و مواد مخدر سازمان ملل UNODC‌ کاهش اندکی را نشان داده، اما به‌واسطه وجود مقادیر قابل‌توجهی تریاک در مخازن و انبارها از سال‌های گذشته باعث شده که خللی در بازار مصرف پدید نیاید. علاوه بر این جریان تولید به گونه‌ای پیش رفته که در غالب سال‌های اخیر سهم تولید تریاک در افغانستان همواره بیش از ۷۰ درصد تولید این ماده را در جهان به خود اختصاص داده است.

طالبان به‌واسطه نیاز به پذیرش در جامعه جهانی و در بین کشورهای همسایه خود، با اعمال فشار و ایجاد رعب و وحشت در بین کشاورزان، ملاکین و دلالان که توأم با خشونت بی‌حد آن دوره بود، موفق شد آمار کشت مزارع و برداشت تریاک در سال 2001 میلادی را به 185 تن کاهش دهد که البته این به معنای کاهش سطح تریاک بالقوه یعنی ظرفیت تولید بود و نه لزوما تریاک بالفعل (موجودی تریاک در انبارها از سال‌های گذشته) درواقع فقدانی شکل نگرفت بلکه فقط کمبود پدید آمد و همین امر باعث افزایش شدید و ناگهانی قیمت تریاک و جبران خسارت ناشی از عدم کشت شد.

چنانچه نمودار تغییرات قیمت تریاک طی سال‌های 1368 تا 1394 در کشورمان نیز بیانگر افزایش قیمت در سال‌های مصادف با 2001 و 2002 به بیش از دو تا سه برابر به نسبت سال‌های اول تسلط طالبان است.

 چرا در دوره‌ای که آمریکایی‌ها در افغانستان حضور داشتند کشت خشخاش و تولید تریاک افزایش یافت؟

آمریکا و نیروهای ائتلاف تحت رهبری آن دو هدف عمده را برای تهاجم و اشغال افغانستان در سال 2001 مطرح کردند؛ در وهله اول سرکوب تروریسم و در وهله بعدی مقابله با تولید مواد مخدر. اما هم از آن روزهای ابتدایی و هم اکنون که آمریکا به شکل خفت‌باری از افغانستان فرار کرد، مشخص شده که اینها بهانه‌هایی بیش نبودند. مهم‌تر از این بحث کلی به‌صورت دقیق باید بدانیم که کشت خشخاش و تولید تریاک سال‌هاست به یک واقعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی در افغانستان مبدل شده است به شکلی که همه بازیگران عرصه آن کشور از این فکت و کارکردهای متنوعی که دارد، بهره‌مند می‌شوند. یکی از کارکردهای اساسی کشت خشخاش به‌صورت غیرقانونی، فساد، خشونت و ناامنی ناشی از رفتارهای مسلحانه تجار و قاچاقچیان است که نهایتا به تقویت تروریسم نیز منجر می‌شود. آمریکایی‌ها درواقع کاملا آگاهانه از کارکردهای متقابل مواد مخدر و تروریسم جهت استمرار ناامنی در افغانستان و توجیه ادامه حضورشان بهره بردند، به علاوه برخی قرائن و امارات نیز وجود دارد که از تجارت مستقیم این مواد به بازارهای هدف خودشان نیز استفاده کرده‌اند. به طور خلاصه می‌شود گفت که افغانستانی که درگیر کشت و تولید تریاک و مواد مخدر است، بستر راهبردی مناسبی برای تحقق اهداف آمریکا بود تا افغانستان عاری از مواد؛ بنابراین رشد و گسترش مزارع زیر کشت و استحصال تریاک مؤلفه‌هایی بودند که شکل‌گیری این راهبرد را تقویت کرده و به آن دوام زمانی بیشتری می‌دادند و این شرایط یک مطلوبیت راهبردی برای آمریکا ارزیابی می‌شد.

 فکر می‌کنید طالبان (در دوره جدید) از اعلام ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان چه هدفی را دنبال می‌کند؟

برای تحلیل اهداف این موضع‌گیری طالبان سناریورهای متفاوتی متصور است که عمدتا به نیازهای طالبان بازمی‌گردد و این نیازمندی‌ها قطعا اولویت‌بندی شده و برای دستیابی به آنها زمان‌بندی مشخصی در راهبردهای طالبان تعیین شده است که چنانچه به این اهداف در پروسه زمانی تعیین‌شده برسند به احتمال بسیار زیاد راهبرد اولویتی بعدی یا سیاست‌های کلان مرتبط با آن را دنبال خواهند کرد؛ بنابراین خیال‌خام است اگر تصور کنیم این موضع‌گیری یک سیاست و راهبرد بلندمدت و اساسی خواهد بود، شاید بیشتر به‌عنوان یک تاکتیک نسبتا میان‌مدت برنامه‌ریزی شده که هدف اصلی آن کسب مقبولیت و مشروعیت توأما حکومت طالبان در منطقه و در جامعه بین‌الملل است. همچنین یادمان باشد که شریعتی که طالبان از آن تبعیت می‌کند، شریعت متأثر از فقه دیوبندی هندوستان است نه الازهر مصر و نه مدارس و فقه وهابی عربستان، هرچند از مدل تساوی‌گرایی سلفی‌ها پیروی می‌کند و به دنبال تقلید از زندگی و دوران حضرت محمد (ص) است. «فلسفه دیوبندی که در سال ۱۸۶۷ در مدرسه دارالعلوم دیوبند هند بنیان نهاده شد، معتقد است انسان مسلمان باید متعهد به این سه شرط باشد: 

۱. انسان مسلمان به مذهب و کشوری که در آن شهروند یا مقیم است، وفادار می‌باشد ۲. مسلمانان تنها مرزهای مذهبی امت خود را می‌شناسند و نه مرزهای ملی را ۳. تعهد و الزام برای رفتن به هر کشوری برای پرداختن به جهاد برای محافظت از مسلمانان آن کشور». وقتی به اصول فلسفی این فرقه دقت می‌کنیم، تنها تحلیلی که از این موضع‌گیری طالبان می‌توانیم در ذهنمان شکل بدهیم، این است که صرفا یک تاکتیک است و لاغیر. شواهد، قرائن و دلایل متعددی برای اثبات این امر یعنی تاکتیک‌بودن فرمان طالبان وجود دارد که به بخش‌هایی از آنها اشاره می‌کنم: یک، نباید فراموش کنیم که بیش از 80 درصد مناطق زیر کشت مطلوب خشخاش در ولایات هلمند، قندهار، ننگرهار و سایر مناطق که عمدتا کشاورزان، دلالان و تجار مواد مخدر را پشتون‌ها تشکیل می‌دهند و رضایتمندی آنها برای حاکمان پشتون‌تبار طالبان یک اصل مهم و راهبردی است. دو، اخباری که از داخل افغانستان می‌رسد حاکی از این است که دو نوع رفتار متفاوت در مواجهه با کشت از طریق طالبان صورت می‌گیرد، رفتار و موضع‌گیری رسمی والیان ولایت که رسما تبعیت از حکم دولت مبنی بر منع کشت را ترویج می‌دهند و از جهت دیگر رفتار والیان ولسوالی‌ها یا فرمانداران شهرستان‌های کوچک و مبلغان دینی طالبان که به کشاورزان توصیه و آنان را تشویق می‌کنند که به جای گندم و سایر محصولات خشخاش بکارند. سه، همچنین نباید از این نکته غافل باشیم که در 20 سال گذشته و پس از سقوط دوره اول طالبان هر دو‌ساله گزارش نظارتی به صورت مشترک از سوی دفتر UNODC مستقر در افغانستان و وزارت مبارزه با مواد مخدر یا داخله دولت افغانستان درباره برآورد کشت تحت عنوان پیمایش کشت منتشر می‌شد که از طریق ابزارهایی مانند تصاویر ماهواره‌ای یا منابع محلی در مناطق صعب‌العبور یا ناامن این پیمایش و گزارش تهیه شد و در دسترس بود؛ اما قطعا امسال این منبع و مسیر نظارتی برای ارزیابی رسمی ادعای طالبان وجود ندارد. چهار، قیمت تریاک هم پس از اعلام این موضع از سوی طالبان بیش از 45 تا 50 درصد در سطح عمده‌فروشی رشد داشته و احتمالا با هدف حفظ این سطح قیمتی عرضه محصول برداشت‌‌شده از مزارع خشخاش در امسال به بازارها خیلی با سرعت انجام نخواهد شد و شاید قدری دیرتر، چرا‌که همواره در هر سال پس از برداشت و ورود تریاک خام تازه با حجم زیاد، شاهد ثبات یا کاهش قیمت بوده‌ایم و به نظرم طالبان با دو هدف کنترل سطح قیمت و سرازیرنشدن مقادیر درخور‌توجهی تریاک تازه، امسال در اواخر بهار قدری ورود تریاک برداشت جدید را با کندی مواجه کرده و کنترل خواهد کرد و ورود محصول تازه را با شیبی کُند و تأخیری مدیریت خواهد کرد.

از طرف دیگر درآمد کشاورزان افغان از کشت خشخاش را که بر‌اساس گزارش‌های UNODC در برخی سال‌ها به بیش از یک میلیارد دلار می‌رسد هم نمی‌توان نادیده گرفت. همچنین نقش پررنگ دلالان و قاچاقچیان مواد مخدر را که هر کیلو تریاک در افغانستان از سوی آنها ۱۶۳ دلار از کشاورز خریداری می‌شود؛ بین دوهزارو 300 تا سه‌هزارو 500 دلار به فروش می‌رسد؛ به‌علاوه شبکه‌های بین‌المللی که همین تریاک را در اروپا کیلویی ۴۵ هزار دلار به فروش می‌رسانند. به این نکات باید این مطلب را هم اضافه کنیم که اخبار و اطلاعاتی در قبل از به قدرت رسیدن طالبان منتشر شده بود که حکایت از سود سالانه 400 میلیون دلاری آنها از اخذ مالیات بابت معاملات تریاک داشت که قطعا این رقم در شرایط فعلی حداقل می‌تواند به بیش از دو تا چهار میلیارد برسد و در نهایت گزارش‌های سال‌های اخیر مراجع اقتصادی که از سهم 25 تا 30 درصدی تریاک از سود ناخالص ملی آن کشور حکایت دارد. ضمن اینکه باید به بلوکه‌شدن کل منابع ارزی افغانستان در بانک‌های خارجی هم توجه کرد. همه این دلایل نشان از آن دارد که طالبان تولید مواد مخدر در افغانستان را متوقف نخواهد کرد و به آنچه گفته، عمل نمی‌کند.

 شما با ممنوعیت کشت خشخاش در افغانستان موافق هستید؟ فکر می‌کنید اگر کشت خشخاش در افغانستان متوقف شود، چه اتفاق‌هایی خواهد افتاد؟ چه کشور‌هایی از این ماجرا سود می‌برند یا ضرر می‌کنند؟ این مسئله به نفع ایران است یا به ضرر آن؟

به نظر بنده پاسخ‌دادن به این سؤال به صورت صریح و بدون در‌نظر‌گرفتن و ارزیابی نقاط قوت و ضعف آن یا تهدیدات و فرصت‌های ناشی از این رخداد غلط است. در اینکه جهان و منطقه به‌عنوان یک هدف راهبردی نیازمند کاهش یا محو کشت خشخاش در افغانستان و تولید تریاک و مشتقات آن است، شکی نیست؛ اما تحقق این هدف در شرایطی که این ابرپدیده یک واقعیت با کارکردهای متنوع برای مردم و کشور افغانستان است و در‌عین‌حال نقش ابر‌منبع تأمین‌کننده سوء‌مصرف مواد مخدر در جهان در پدیده اعتیاد و تجارت مواد مخدر را بر ‌عهده دارد (به‌عنوان سومین بازار فعال مالی جهان بعد از نفت و سلاح) نه امری تک‌بعدی است و نه ساده؛ بنابراین پیچیدگی این ابر‌پدیده که بنده از آن به این عنوان یاد می‌کنم، باعث می‌شود که سؤال شما را نتوانم به‌آسانی پاسخ دهم. شاید بپرسید چرا؟ پاسخ بنده این است که جهان در سده اخیر به‌خصوص سه دهه فعلی در کنار مخدرها و روان‌گردان‌هایی با منشأ گیاهی با مواد وحشتناک‌تری از نوع محرک‌هایی با منشأ گیاهی مثل کوکائین و مواد صنعتی یا اصطلاحا  Laboratory production (تولید آزمایشگاهی) مواجه شده است. این مواد، به دلیل تنوع و تأثیرات بی‌انتها و همچنان ناشناخته، همواره در حال به‌روز‌رسانی هستند. این شرایط تصمیم‌گیری برای محو کشت خشخاش و نابودسازی ظرفیت تولید تریاک را از سادگی دور کرده و ارزیابی منافع انسان‌ها و حتی کشورها در این سناریو را دشوار کرده است؛ اما در‌این‌بین یک اصل انکار‌ناپذیر وجود دارد و آن این است که دنیا باید در قبال افغانستانی با حاکمیت طالبان و ظرفیت تولید بالقوه تریاک حدود 15 تا 20 هزار تن، سیاست و راهبردی قاطع و جهان‌شمول اتخاذ و اجرا کند.

 اگر همین فردا کشت خشخاش در افغانستان متوقف شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ دنیا بدون مواد مخدری که در افغانستان تولید می‌شود، چطور دنیایی خواهد بود؟

به نظرم در شرایط فعلی، جهان به نوعی نظم ناشی از فرایند دسترسی بازارهای تقاضا به مواد مخدر با منشأ تولید در افغانستان عادت کرده است. قطعا در صورت بروز چنین اتفاقی این نظم مختل می‌شود و عکس‌العمل آن ابتدا منجر به خلأ و در ادامه گسترش الگوهای جایگزین از مواد پرخطرتر مثل آمفتامین‌ها و مت‌ آمفتامین‌ها، محرک‌ها و روان‌گردان‌هایی از نوع NPS یا مشابه آنها و شیوع بیشتر خانواده کانابیس‌ها می‌شود. همچنین زمینه مواد «تولیدی در آزمایشگاه» قطعا بیش‌از‌پیش رونق خواهد یافت. حالا با تصور این شرایط، می‌توان ارزیابی کرد که ممنوعیت ناگهانی کشت خشخاش چگونه دنیایی را پدید می‌آورد!