پولیشدن کنکور عامل تکثرزدایی دانشجو
به باور یک متخصص حوزه آموزش و بر اساس پژوهشهایی که انجام داده مؤسسات برند کنکور میتوانند شش تا هفت هزار رتبه داوطلب را جابهجا کنند که طبیعتا یک عده خاص امکان استفاده از این مؤسسات را دارند و معمولا در شهرستانهای دورافتاده چنین منابعی وجود ندارد.
به باور یک متخصص حوزه آموزش و بر اساس پژوهشهایی که انجام داده مؤسسات برند کنکور میتوانند شش تا هفت هزار رتبه داوطلب را جابهجا کنند که طبیعتا یک عده خاص امکان استفاده از این مؤسسات را دارند و معمولا در شهرستانهای دورافتاده چنین منابعی وجود ندارد.
بنابر این شواهد، آنچه در سالهای اخیر بیشتر به چشم میخورد افزایش قدرت کلاسهای کنکور است که اغلب هم خانوادهها را متحمل هزینههای سنگین میکند و در این مسیر حتی مدارس هم آموزش را به سمت جریان کنکوریسازی و تستزنی پیش بردند که همین منجر به کاهش کیفیت آموزش میشود که طبق صحبتهای رضا امیدی، استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو هیئتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران در مورد آخرین آزمون بینالمللی پرلز که دانشآموزان ایرانی در آن شرکت میکنند و آنها را از لحاظ سواد خواندن و درک مطلب میسنجند، میگوید: ایران جزء کشورهای ته جدول است و حدود یکسوم دانشآموزان شرکتکننده از طرف ایران نمره زیر ۴۰۰ کسب کردند که این نمره یعنی ناتوان در خواندن و درک مطلب متناسب با سن، بخش زیادی از این موضوع به کنکوریکردن کل نظام آموزش مربوط است.
همچنین از دیگر تبعات این شکل پولیشدن آزمون کنکور در کشور لزوم هزینه بالا برای دستیابی به کرسیهای معتبر دانشگاهی است که در گزارش کنکور سال ۹۹ آموزش و پرورش حدود ۵۵ درصد دانشآموزان ایران در مدارس عادی تحصیل میکنند و سهمشان در رتبههای سه هزار کنکور کمتر از ۱۰ درصد است و چیزی حدود ۶۰ تا۷۰ درصد قبولیها به تیزهوشان و نمونهدولتیها مربوط است که همه نیاز به صرف هزینه بالا دارد و همین موضوع منجر به این میشود که فقط قشر خاصی امکان ورود به دانشگاههای معتبر را داشته باشند. امیدی در بخش دیگر صحبتهایش با اشاره به تجربه کاری خود اشاره میکند؛ حدود 10 تا 11 سال پیش در کلاسهای دانشگاه نصف افراد خوابگاهی بودند، با گویشها و قومیتهای متفاوت، هرکدام فرهنگهای مختلفی داشتند اما هرچه جلو رفتیم، کلاسها یکدستتر شد و تکثرزدایی شکل گرفت، مثلا در کلاس امسال من که حدود ۳۰ نفر هستند، فقط سه، چهار نفر خوابگاهی هستند و اغلب حتی از یک پایگاه اجتماعی و یک محله هستند، مثلا در مدرسه البرز و فرهنگ همکلاس بودند که همه اینها تأثیر پولیبودن تحصیل است.
با حضور در دانشگاه علوم اجتماعی تهران، رضا امیدی به مسائل گستردهتری در این زمینه اشاره کرد که در ادامه میخوانید.
میانگین امتحان نهایی کل کشور بسیار پایین است
رضا امیدی، استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو هیئتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به اثر پولیشدن تحصیل بر افزایش شکاف طبقاتی، میگوید: من فکر میکنم بین پولیشدن یا طبقاتیشدن آموزش و کنکور با پایگاه اجتماعی خانوادهها یک رابطه چندوجهی وجود دارد که یک بخشی از آن همان بازار حاشیهای کنکور که مؤسسات برگزار میکنند، است؛ حتی این بازار حاشیهای تا سطح ابتدایی عمق پیدا کرده و همین الان میبینیم که کتاب کمکآموزشی مقطع ابتدایی نوشته میشود و امتحانهایی که گرفته میشود مؤثرتر از کنکور در داخل ایران است و هرچه مقطع دانشآموز بالا میرود، خانواده به این سمت جهت پیدا میکنند که مدرسههایی را انتخاب کنند تا در کانال کنکور پیش رود، در کنارش این بازار هم در حال گسترش است؛ مثلا پانسیونهای مطالعاتی که عموما یک تا دو سال منتهی به کنکور مورد استفاده قرار میگیرد و بهشدت نظام آموزشی را تضعیف میکند. میانگین اخیر معدلهای امتحان نهایی در کشور ۱۲ونیم است که در علوم انسانی ۱۰ و خردهای و تجربی ۱۳ و خردهای است و متأسفانه هیچ استانی بالاتر از ۱۴ نیست. این نمرات نشان میدهد چقدر موضوع چالشبرانگیز است، با وجودی که سؤالات امتحان نهایی به صورتی است که مثلا پنج برگه سؤال را اغلب تستی، جای خالی و وصلکردنی پر کرده و بااینحال باز میانگین معدل ۱۲ میشود.
3000 رتبه برتر از مناطق بالای جامعه
امیدی ادامه میدهد: موضوع دیگری که وجود دارد، یعنی پولیشدن آموزش و دشواری غیرنرمال سؤالات کنکور باعث شده که بهتدریج یکسری نسبت به کنکور بیتفاوت شوند، الان یک میلیون و ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار داوطلب هرساله در کنکور شرکت میکنند و شاید ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر رقابت جدی با هم داشته باشند که باز بین خودشان درجهبندی متفاوت وجود دارد؛ چون در کل ایران هفت تا هشت هزار صندلی باکیفیت آموزش عالی داریم، وگرنه دانشگاه آزاد و پیام نور هم بدون آزمون ثبتنام میکنند و برای همین صندلیهای خوب بیشتر درحال پولیشدن هستند؛ چون هزینه بیشتری برای کنکور میکنند. همچنین طبق پژوهشها مؤسسات برند کنکور میتوانند شش تا هفت هزار رتبه را جابهجا کنند، طبیعتا یک عده خاص امکان استفاده از این مؤسسات را دارند و اصلا در شهرستانهای دورافتاده چنین منابعی وجود ندارد.
دو، سه سال پیش آموزشوپرورش گزارشی درباره کنکور سال ۹۹ منتشر کرده بود که نشان میداد در گرایشهای مختلف سه هزار رتبه برتر عموما از یکسری نقاط مشخص آمدهاند؛ مثلا از مناطقی که مدارس و مؤسسات برند کنکور دارد و معمولا جزء طبقات بالای جامعه است. اینها بیشترین ضریب و سهم را در سه هزار رتبه کنکور دارند و این مسئله کاملا در هم تنیده است. طبق تجربه کارم در دانشگاه تهران، به نظر دانشجوها ضعفهای ناشی از کنکور را با خود به دانشگاه میآورند؛ یعنی فرد در بهترین دانشگاه کشور حضور دارد اما توان نوشتن و درک مطلب ندارد. این را کاملا در آزمونهای بینالمللی میتوان مشاهده کرد و در آزمون پرلز که آخرین آن سال ۲۰۱۶ برگزار شد و جوابش پاییز امسال میآید، دانشآموزان را از لحاظ سواد خواندن و درک مطلب میسنجند که شما میبینید ایران جزء کشورهای انتهای جدول است و حدود یکسوم دانشآموزان شرکتکننده از طرف ایران نمره زیر ۴۰۰ کسب کردند که این نمره یعنی ناتوان در خواندن و درک مطلب متناسب با سن. بخش زیادی از این موضوع به کنکوریکردن کل نظام آموزش مربوط است و در واقع رقابت بین داوطلبها محدود شده. پژوهشهای انجامشده نشان میدهد بخشی از افراد که در کنکور ثبتنام میکنند، اساسا نه خیلی کنکور را جدی میگیرند و نه انگیزهای برای ورود به دانشگاه دارند که همین هم چند دلیل دارد. بخشی قائل به این هستند که شانسی برای قبولی ندارند و اگر مثلا قرار است پیامنور بروند، لزومی به این همه تلاش نیست که بخشی از آن به دلیل سختی غیرنرمال کنکور است. حتی در آمار و درصدها میبینیم بیش از ۸۰ درصد شرکتکنندهها، ریاضی را زیر ۱۰ درصد میزنند. از طرفی هم سؤالات کنکور تناسبی با کیفیت آموزش ندارد و باید شکل استانداردی بگیرد.
داوطلبها برای کرسیهای معتبر دانشگاه باید پول زیادی صرف کنند
امیدی ادامه میدهد: داوطلبها اگر بخواهند برای کرسیهای معتبر دانشگاهی تلاش کنند، باید پول زیادی صرف کنند که بخش زیادی از خانوادهها این پول را ندارند. در گزارش کنکور سال ۹۹ آموزشوپرورش میبینیم حدود ۵۵ درصد دانشآموزان ایران در مدارس عادی تحصیل میکنند و سهمشان در رتبههای سه هزار کنکور کمتر از ۱۰ درصد است و چیزی حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد قبولیها به تیزهوشان و نمونهدولتیها مربوط است که همه پولی هستند و بعضا گرانتر از مدارس غیرانتفاعی تمام میشود. دلیل دیگر بیانگیزگی در کنکور این است که عدهای میگویند ما توان رقابت نداریم و گروهی از اساس دانشگاهآمدن را بیدلیل میبینند؛ بهخصوص که نرخ بیکاری در بین فارغالتحصیلان هم بهشدت بالا رفته و توجه کنید ساختار اقتصادی کشور به شکلی نیست که این همه نیروی تحصیلکرده نیاز داشته باشد و ساختار همچنان سنتی است و به این تعداد نیروی تحصیلکرده نیاز ندارد. در چندین پژوهش که دوستان ما در دبیرستانها، مخصوصا دبیرستان دخترانه انجام دادند، بچههایی که شانسی برای قبولی در رشتههای برتر ندارند، ترجیح میدهند از همان سن وارد مشاغل مختلف همچون کارهای آنلاین و ناخنکاری شوند که زود آن مهارت را یاد میگیرند و از طرفی هم خیلی زود وارد بازار کارش میشوند، حتی از همان دوران دبیرستان هم به عنوان دستیار کسب درآمد میکنند و البته این فقط خاص طبقه پایین جامعه نیست و حتی در مناطق بالا هم این موضوع دیده میشود که یکی از علتهای آن این است که اغلب نگاهشان به رشتههای تاپ است و خودشان میگویند شبیه جنگ گلادیاتورهاست و ما از پس آن برنمیآییم و با وجودی که مشکل پول ندارند، توان قبولی و تحمل استرسهای این آزمون را در خود نمیبینند. گروهی از اینها به دانشگاههای دم دست خارج از کشور میروند؛ چون میگویند اگر بخواهم همینقدر هزینه کنم، به دانشگاههایی مثل کشور ترکیه میروم که دندانپزشکی هم آنجا ارزانتر تمام میشود تا اینکه اینجا استرس بسیار را تحمل کنم. البته قبل از جنگ، اوکراین هم این امکان را برای جوانها داشت. بهطور کلی این یک موضوع پیچیده است که ابعاد مختلف اجتماعی و اقتصادی دارد.
در سالهای اخیر شاهد خودکشی به دلیل شکست در کنکور بودیم
عضو هیئتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران اضافه میکند: در سالهای اخیر شاهد خودکشی در نتیجه شکست داوطلبها در کنکور بودیم که البته این خاص ایران نیست و کشورهایی مثل کره و چین هم که استرس کنکور در آنها بالاست، تجربه خودکشی به این دلیل را دارند که همین بازارهای حاشیه کنکور، صداوسیما، مدارس و خانواده به شکلی این آزمون را بزرگ میکنند که تمام زندگی فرد با همین آزمون مشخص میشود و اگر در آن موفق نشود، کل زندگیاش از بین خواهد رفت؛ درحالیکه واقعیت حال حاضر ایران چیز دیگری است. در سالهای اخیر بیش از ۵۰ درصد کسانی که واجد شرایط تعیین رشته بودند، تعیین رشته نکردند؛ چون رشته مناسبی نمیتوانستند انتخاب کنند. در دورههای مختلف هم دولتها به این موضوع پرداختند، ولی چیزی که وجود دارد این است که کشوری مثل ایران دوست دارد مدام خودش را در مقایسه با دنیا قرار دهد و چون یک زمان شاخص فرهنگی و فرهیختگی نسبت جمعیت به قشر دانشجو و تحصیلکرده بود، ما هم در مقطعی شروع به گسترش دانشگاه کردیم. در کنارش و در مقطعی دیگر، دولتها برای کنترل و به تعویق انداختن ورود جوانها به بازار کار از این امکان استفاده کردند؛ چون میدیدند اقتصاد، پتانسیل جذب اینها را بهعنوان شاغل ندارد که گفتند دانشگاه و دورههای تحصیلی را زیاد میکنیم. لیسانس، فوق، دکتری و... مطرح شد تا باعث تعویق ورود افراد به بازار کار شود؛ چون ورودشان به بازار کار بحران ایجاد میکرد و نتیجه این شد که الان با فارغالتحصیلان آن نسل مواجه هستیم که با تحصیل، مطالباتشان بالا رفته ولی هیچ شغل مناسبی ندارند. بنابراین همه راهحل در خود کنکور نیست، بخش مهمی از آن به مدرسه برمیگردد.
امیدی ادامه میدهد: یکی از کارهایی که باید انجام دهیم، گندزدایی از آموزش فنی و حرفهای است؛ چون در این ۳۰ الی ۴۰ سال به این شکل بازنمایی میشده که افراد تنبل و بیسواد وارد این رشته میشوند و در واقع آنجا پاتوقی برای دانشآموزانی است که قابلیت رشتههای دیگر را ندارند که این کاملا اشتباه است و الان در بسیاری از کشورها ۷۰ الی ۸۰ درصد دانشآموزان در رشتههای فنی و حرفهای تحصیل میکنند؛ اما واقعا چه نوع فنی و حرفهای؟ کاملا رایگان با کاملترین تجهیزات روبهرو هستند؛ درحالیکه ما فنی و حرفهای را کامل رها کردیم و جزء گرانترین رشتهها محسوب میشود، همین باعث فشار مالی مضاعف بر خانوادهها میشود، در کنارش هم قابل ذکر است بخش عمده هنرستانهای کشور امکانات بهروزی ندارد.
امیدی میگوید: برای این موضوع راهکارهایی وجود دارد؛ مثل اینکه دولت حجم سرمایهگذاری در حوزه آموزشهای فنی و حرفهای را افزایش دهد و با همکاری صنفهای مختلف این حوزه فعالیت کند، این موضوع در بعضی کشورها تجربه شده که مثلا صنف ساختمانساز، جوشکار و... هزینه بخشی از آموزش را میدهد تا نیروی خوب در این حوزه آموزش ببیند؛ اما در گام اول باید جلوی گرانشدن هنرستانها گرفته شود و کاملا رایگان شود؛ چون در این شرایط فرد میبیند، هزینه تحصیل در رشته گرافیک بالا است و توان مالی آن را ندارد، در آخر به رشتههای علوم انسانی و معارف روی میآورد، برای همین علوم انسانی به همان مرکز کنترل نیروی کار تبدیل شده است، زمانی که کیفیت آموزش در این حوزه و در دانشگاههای مهم کاهش پیدا کرده، قطعا شرایط در دانشگاههای پیام نور و آزاد بدتر خواهد بود. این دانشگاهها اساسا کارکردشان آموزش نیست؛ بلکه معطلکردن و به تعویق انداختن حضور جوانها در بازار کار است.
آموزش و پرورش پای خود را از بند کنکور آزاد کند
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اضافه میکند: نظام آموزش و پرورش باید پای خود را از بند کنکور آزاد کند؛ درصورتیکه کاملا این دو به هم چسبیده و مسئله پولیسازی آموزش و طبقاتیشدن آموزش را به شکل همافزایی تقویت میکنند و خود این بهشدت باعث تضعیف محتوای آموزش خواهد شد، همین باعث میشود دانشجوهایی داشته باشیم که با رتبه خوب در بهترین دانشگاه حاضر میشوند؛ اما حداقل مهارتهای اجتماعی را ندارند که این مهارتها را باید در زمان مدرسه یاد میگرفتند، من فکر میکنم جایگزینهایی که برای کنکور مطرح میشود، بدتر از خود کنکور است؛ مثلا میگویند براساس سوابق آموزشی دانشجو را جذب کنیم که دراینصورت هم این مسائلی که ما درباره کنکور داریم، به آزمونهای نهایی بچهها سوق پیدا میکند؛ یعنی همین مؤسساتی که الان روی کنکور تمرکز کردند، آن زمان روی امتحانات نهایی متمرکز میشوند و دوباره شروع به بازارسازی میکنند و الان حتی در مقطع اول ابتدایی هم کتاب کمکآموزشی داریم؛ بنابراین باید ببینیم برای خود کنکور چه کار باید انجام داد که همین چندمرحلهایشدن کنکور شاید تأثیر مثبت داشته باشد. قبل از سال ۵۱ هر دانشگاهی به صورت مجزا خودش کنکور برگزار میکرد؛ مثلا دانشگاه تهران کنکور خود را برگزار میکرد و خروجی بهتری داشت. امیدی ادامه میدهد: چند سال پیش که آزمونهای تیمز و پرلز برگزار شد، آمریکا دچار افت درخورتوجهی شده بود و برای اینکه بررسی کند علت این موضوع چیست، درخواست کرد با هزینه کامل خودش این آزمون دوباره برگزار شود و حتی عمان سالهای زیادی است برای کیفیت آموزشی خود از یونسکو و برگزارکنندگان این آزمون مشاوره میگیرد؛ اما ما هیچ چیزی برای خودمان نمیبینیم و حتی خودمان هم در سیستم آموزشی کار تحلیلی انجام نمیدهیم.
پولیشدن آموزش بر یکدستی دانشگاه مؤثر است
استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران میگوید: حدود 10 الی 11 سال پیش در کلاسهای دانشگاه نصف افراد خوابگاهی بودند، با گویشها و قومیتهای متفاوت، هرکدام فرهنگهای مختلفی داشتند؛ اما هرچه جلو رفتیم، کلاسها یکدستتر شد و تکثرزدایی شکل گرفت، مثلا در کلاس امسال من که حدود ۳۰ نفر هستند، فقط سه الی چهار نفر خوابگاهی هستند و اغلب حتی از یک پایگاه اجتماعی و یک محله هستند، مثلا در مدرسه البرز و فرهنگ همکلاس بودند که همه اینها تأثیر پولیبودن تحصیل و هزینه برای مهارت تستزنی در کلاسهای کنکور و پانسیونهای مطالعاتی است که فقط اقشار خاص وارد دانشگاه میشوند، همین تکثرزدایی از دغدغههای محیطزیستی، تجربه زیستههای متفاوت، حساسیتهای جنسیتی کم میکند؛ چون همین تعامل با مذهبها و قومیتهای مختلف باعث ایجاد برخی دغدغهها میشود و همه در زیست خوابگاهی و زندگی روزمره به دست میآید و شرایط حال حاضر ادامه همان پولیشدن کنکور و آموزش است.