|

بررسی ترومای روانی پیش‌آمده‌ جامعه در پی حادثه متروپل

متروپل؛ آوار روحی مردم آبادان

حالا هر‌کدامشان داغدار جانی بی‌جان‌شده هستند؛ بعضی بی‌صدا و بهت‌زده گوشه‌ای نظاره می‌کنند و بعضی خشم و غمشان را فریاد می‌زنند؛ آدم‌هایی که غمشان، کل کشور را عزادار کرده است و حالا بعد از چند روز همچنان منتظر بیرون‌کشیدن جنازه‌های دیگر از زیر آوار این ساختمان نفرین‌شده‌اند.

نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

نسترن فرخه: حالا هر‌کدامشان داغدار جانی بی‌جان‌شده هستند؛ بعضی بی‌صدا و بهت‌زده گوشه‌ای نظاره می‌کنند و بعضی خشم و غمشان را فریاد می‌زنند؛ آدم‌هایی که غمشان، کل کشور را عزادار کرده است و حالا بعد از چند روز همچنان منتظر بیرون‌کشیدن جنازه‌های دیگر از زیر آوار این ساختمان نفرین‌شده‌اند. به باور بسیاری، ماجرای متروپل آبادان را نمی‌توان با دیگر حوادث پیش‌آمده در کشور مقایسه کرد؛ زیرا نه‌تنها مردم محلی، بلکه کل کشور را تحت تأثیر قرار داده است. برای همین باید مطابق بسیاری از کشورهای دیگر که در زمان چنین حوادث جمعی‌ای، همه مردم در کنار هم عزاداری و همدردی می‌کنند، مردم ما هم برون‌ریزی‌های روحی و روانی خود را با سوگواری‌های جمعی انجام دهند.

همچنین در کنار این سوگ جمعی، دولت باید حمایت روانی خانواده‌های داغدار آبادان را در اولویت کار خود قرار دهد. سید‌حسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران نیز بر این باور است که باید الان برای این خانواده‌ها تیم روان‌شناسی اعزام شود. توجه کنید در این شرایط، گفت‌وگو نیز برای خانواده‌ها باعث ایجاد آرامش می‌شود. البته باید افراد خبره و متخصصی اعزام شوند که در این حوزه کار کرده‌اند و متناسب با فرهنگ مردم آبادان مداخله انجام دهند. طبق تجربه‌های دیگر کشورها، در شرایط حادثه، لزوم اعزام تیم‌های متخصص روان‌شناس، مددکار و روان‌درمانگر می‌تواند الگوی رفتاری حوادث داخل کشور قرار گیرد که منجر به کاهش بخش زیادی از حملات روانی افراد حادثه‌دیده می‌شود.

عزاداری  باعث  ایجاد  آرامش  می‌شود

سیدحسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، در پاسخ به این پرسش که آیا در این شرایط بحران روانی مردم آبادان، لزومی به اعزام تیم روان‌شناس متخصص به منطقه وجود دارد؟ می‌گوید: خدماتی که باید در این شرایط به مردم آبادان داده شود، به خروج آنها از این شرایط کمک می‌کند تا همین منجر به کاهش پیامدهای روانی و اجتماعی بحران شود. حال بخشی از افراد خود در این اتفاق عزیز از دست داده‌اند یا دچار مصدونیت شده‌اند یا دارایی از دست داده‌اند، بخش دیگر، مردم جامعه هستند که فقط مردم آبادان نیستند. شما در نظر بگیرید همین تأخیر در اعلام عزای عمومی، ناهماهنگی در مدیریت بحران و شفاف‌نبودن و تناقض اخبار درباره مالک ساختمان چقدر در روحیه مردم تأثیر خواهد گذاشت. در کنار این می‌دانیم بحران‌ها عوارض روانی و اجتماعی بسیاری بر جای خواهند گذاشت؛ برای همین باید هم‌زمان با هر بحرانی، خدمات حوزه سلامت روان هم ارائه شود؛ اما این خدمات مناسب با شرایط و روحیات افراد متفاوت خواهد بود. در مددکاری برای این افراد باید در گام اول پرونده تشکیل شود و دقیق مورد بررسی قرار گیرند تا بر اساس شرایط، مداخلات روانی انجام شود. این مددکار اضافه می‌کند: حتما باید الان برای این خانواده‌ها تیم روان‌شناسی اعزام شود. توجه کنید در این شرایط گفت‌وگو نیز برای خانواده‌ها باعث ایجاد آرامش می‌شود. البته باید افراد خبره و متخصصی اعزام شوند که در این حوزه کار کرده‌اند و متناسب با فرهنگ مردم آبادان مداخله انجام دهند؛ چون این موضوع بسیار مهم است. الان این نیروهای متخصص را برخی سازمان‌ها دارند، ولی نظام‌مند و هدفمند نیست. حتی یادم هست با هلال‌احمر تفاهم‌نامه‌ای امضا کردیم تا برای هر استان ۳۰ تا ۵۰ نفر آموزش مددکاری در شرایط بحران ببینند که امیدواریم هلال‌احمر پای کار بیاید و چنین اتفاقی بیفتد‌. همچنین در مقایسه با عملکرد دیگر کشورها در شرایط بحران، بهترین جا ژاپن است که می‌توان از آن الگوسازی کرد؛ تیم قوی با نظم بسیار بالا، ضمن اینکه مردمش هم در این مسیر قوی شده‌اند. موسوی‌چلک درباره تأثیر برون‌ریزی افراد در این شرایط ادامه می‌دهد: معمولا طی‌کردن شرایط سوگ، آرامش‌بخش است. البته اتفاقاتی از قبیل اطلاع‌رسانی نادرست و عدم مدیریت بحران و... مردم کشور را بیشتر آزرده‌خاطر کرد؛ از این جهت که مردم اهمیتی ندارند.

جامعه  دچار  تروما  شده است

امیرحسین جلالی‌ندوشن، روان‌‌پزشک اجتماعی و روان‌درمانگر تحلیلی، درباره شرایط روحی مردم آبادان می‌گوید: قاعدتا مداخله حوزه سلامت روان در شرایط بحران می‌تواند از همان روزهای اول آغاز شود. البته به این معنا نیست که حتما از دارو و درمان‌های پیچیده استفاده شود. در داستان آبادان، باید در نظر بگیریم واکنش‌ها در سطح ملی بوده است. توجه کنید همه جای دنیا از این دست اتفاق‌ها می‌افتد که ورزشگاه یا ساختمانی ریزش کند؛ ولی باید دید چرا این موضوع در کشور ما به یک مسئله ملی تبدیل شده است؟ بنابراین در این شرایط مدیریت روانی افراد جامعه قابل اهمیت است.

 الان یک ساختمان باعث سوگواری حدود ۵۰ خانواده یا بیشتر شده و دادن سرویس روانی و اجتماعی به آنها خیلی دشوار نیست؛ یعنی مثل زلزله نیست که یک شهر ویران شده باشد. بااین‌حال، این ماجرا به دلایلی باعث جراحت ملی شده و فقط لزوم به اعزام تیم به منطقه نیست. همین الان در برابر عزاداری خود‌جوش مردم، عزاداری رسمی برگزار می‌شود که همه نشان می‌دهد یک دید درست از وضعیت روانی جامعه وجود ندارد که به جای اینکه آرامش تولید کند، شرایط را بدتر می‌کند. همه جای دنیا وقتی چنین حوادثی اتفاق می‌افتد، به مردم اجازه می‌دهند کنار هم جمع شوند، با هم عزاداری، همدلی و همدردی کنند. هر‌چه مردم خشم و ناراحتی خود را ابراز کنند، کمتر برای دولت تهدید خواهند بود. 

این روان‌پزشک اجتماعی اضافه می‌کند: به نظر من، ما درگیر یک ترومای اجتماعی شده‌ایم. درست است که حادثه در شهر، محل و ساختمانی خاص اتفاق افتاده، اما با توجه به مقطع خاص و در ساختار اجتماعی-سیاسی خاص، جامعه را تحت تأثیر قرار داده است.

تصور کنید پدرم با اطمینان اینکه اتفاقی نمی‌افتد، به من آدرسی بدهد و من در چاه بیفتم، همین تروما برای من ایجاد می‌شود؛ حال استانداردی بر کالا یا ساختمان زده‌اند که بعد منجر به فوت این تعداد آدم شده، همین کاملا منجر به ایجاد یک ترومای اجتماعی شده است.

سوگ جمعی، درمان‌کننده  است

علی نیکجو، روان‌پزشک و عضو انجمن روان‌پزشکان ایران، در همین مورد می‌گوید: یکی از دردآورترین رنج‌هایی که بشر می‌تواند تحمل کند، مسائلی است که به‌طور ناگهانی اتفاق می‌افتد؛ مسائلی که فرد سهمی در آن ندارد و از اراده او خارج است مثل زلزله، سیل، تصادف و چیزهایی شبیه به این. وقتی یک عمل ظالمانه هم در آن قرار می‌گیرد که فرد دستش به جایی بند نیست، درد روحی چندبرابر می‌شود که ما به آن سوگ پیچیده می‌گوییم. حال عزیزانی که در حادثه متروپل اعضای خانواده و آشنایان خود را از دست داده‌اند، به‌شدت در معرض همین سوگ پیچیده هستند که سوگواری جمعی می‌تواند درمانی برای این درد بی‌پایان باشد، اما التیام‌بخش نخواهد بود و الان لازم است تیم‌های تخصصی که در بحران‌های سوگ فجایع کار کرده‌اند، به محل بروند و با این خانواده‌ها در ارتباط قرار گیرند. الان درد خانواده‌ها باید فهم شود. از طرف جامعه که فهم شد، از طرف دولت هم باید فهم شود تا متوجه عمق درد و غم آنها بشوند که چه بلایی به سرشان آمده است. هر‌چه سریع‌تر باید خدمات حوزه سلامت به این خانواده‌ها داده شود تا آواربرداری ذهنی آنها نیز انجام شود.