«شرق» در گفتوگو با محسن جلیلوند اهداف سفر باقریکنی به نروژ را واکاوی کرد
تلاش برای مقابله با جوسازیهای تند علیه تهران
بعد از گزارش دوشنبه هفته جاری آژانس بینالمللی انرژی اتمی درخصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران این ارزیابی در حال تقویت است که در آستانه نشست شورای حکام آژانس، فضای سیاسی و دیپلماتیک نوعی تغییر معنادار را با هدف فشار همهجانبه به ایران تجربه میکند. از یک طرف دولت بایدن توقیف و مصادره محموله نفتی ایران را در کنار اعمال تحریمها علیه فروش نفت و عدم خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی کلید میزند؛ اسرائیل هم به گفته رسانهها ترور نیروهای ایران و حمله به تأسیسات دفاعی را به موازات حملات مکرر به سوریه و برگزاری رزمایشها در دستور کار قرار داده است و آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم با دو گزارش خود پازل فشار به تهران را تکمیل کرده است.
عبدالرحمن فتحالهی: بعد از گزارش دوشنبه هفته جاری آژانس بینالمللی انرژی اتمی درخصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران این ارزیابی در حال تقویت است که در آستانه نشست شورای حکام آژانس، فضای سیاسی و دیپلماتیک نوعی تغییر معنادار را با هدف فشار همهجانبه به ایران تجربه میکند. از یک طرف دولت بایدن توقیف و مصادره محموله نفتی ایران را در کنار اعمال تحریمها علیه فروش نفت و عدم خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی کلید میزند؛ اسرائیل هم به گفته رسانهها ترور نیروهای ایران و حمله به تأسیسات دفاعی را به موازات حملات مکرر به سوریه و برگزاری رزمایشها در دستور کار قرار داده است و آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم با دو گزارش خود پازل فشار به تهران را تکمیل کرده است. با این تفاسیر همزمانی سفر باقریکنی به نروژ با انتشار گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی به چه معناست؟ پاسخ به این سؤال و پرسشهایی از این دست، محور گفتوگوی «شرق» با محسن جلیلوند، استاد و تحلیلگر روابط بینالملل است که در ادامه از نظر میگذرانید.
بعد از گزارش دوشنبه هفته جاری آژانس بینالمللی انرژی اتمی درخصوص پرونده فعالیت هستهای ایران، دیروز سهشنبه علی باقریکنی راهی نروژ شد. آنگونه که معاون سیاسی در توییتر خود اعلام کرده است: «در ادامه رایزنیهای اخیر منطقهای و بینالمللی، امروز عازم اسلو شدم. گفتوگوهای جدی و سازنده درباره موضوعات دوجانبه، منطقهای و بینالمللی در دستور کار این سفر است. در کنار کوشش برای پیشبرد منافع ملی از جمله لغو تحریمهای غیرقانونی، توسعه روابط ایران و نروژ نیز مورد تأکید ماست». پیرو همین توییت به باور شما هدف سفر باقریکنی به اسلو نکات فوق است یا تلاش برای مدیریت شرایط کنونی بعد از گزارش رافائل گروسی و احتمال رادیکالشدن فضا با هدف تصویب قطعنامه علیه ایران در نشست پیشروی شورای حکام؟
همانگونه که از فضای سیاسی و دیپلماتیک مشخص است، هیچکدام از آن مواردی که علی باقریکنی در توییتر خود نوشته است، نمیتواند دستور کار سفر او به نروژ باشد. چیزی به نام ارتقای روابط با اسلو، تلاش برای لغو تحریمها و... عملا موضعگیری دیپلماتیک صرف است. قطعا دستور اصلی سفر باقریکنی به نروژ تلاش برای این است که شرایط حساس کنونی به واسطه تداوم بنبست در مذاکرات وین که با گزارش دوشنبه آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهمراتب شکنندهتر شده است، قدری ترمیم و تعدیل شود که این فضای تند علیه تهران به صدور قطعنامه در نشست شورای حکام منجر نشود.
به باورتان باقریکنی در این مهم موفق میشود؟
موفقیت یا عدم موفقیت باقریکنی در رسیدن به این هدف مستلزم پارامترهای متعددی است. مهمترین مسئله این است که آیا معاون سیاسی وزارت امور خارجه در گفتوگوهای خود میتواند اعتماد طرفین درخصوص مسائل باقیمانده در پرونده فعالیت هستهای و سؤالات آژانس را برطرف کند یا خیر؟!
چرا اسلو؟
هنوز برای من هم جای سؤال و ابهام فراوان دارد که چرا نروژ؟! اما اینجا خیلی این کشور یا آن شهر تفاوت میکند. چه اسلو، بروکسل، وین، پاریس یا هر جای دیگری چندان تعیینکننده نیست. آنچه تعیینکننده است، به رفتار تهران بازمیگردد.
یعنی عدول از خطوط قرمز؟
اشتباه نکنید. منظور من بازی ایران است.
آنگونه که از فحوای کلام شما برمیآید، به نظر میرسد اقدامات هفته گذشته دولت بایدن از فشار به آتن برای توقیف و مصادره محموله نفتی در یونان تا تصمیم قاطع کاخ سفید برای عدم خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و همچنین اعمال دور جدید تحریمها علیه فروش نفت ایران و سفتکردن پیچ تحریمها با هدف به صفر رساندن فروش نفت جمهوری اسلامی مانند دولت ترامپ مؤید تحلیل شماست؟
شرایطی که بهواسطه بنبست در مذاکرات شکل گرفته، بایدن را به این نتیجه رسانده است که ادامه گفتوگوها با ایران در این شرایط هیچ امتیازی برای واشنگتن ندارد؛ چون هم تهدید زرد ایران دیگر اثر خود را از دست داده است و دوم اینکه تهران به سمت تهدید قرمز پیش رفته؛ بنابراین بایدن به این باور رسیده است که نمیتوان به ایران امتیاز داد. مضاف بر اینکه نباید فشارهای سنا را هم نادیده گرفت.
آیا تغییر رفتار اسرائیل هم در هفتهها و ماههای گذشته مکمل این پازل است؟ برگزاری رزمایشهای متعدد، حمله شبانهروزی به سوریه، ترور شهید صیادخدایی طبق ادعای برخی رسانههای منتسب به اسرائیل با هدف تصاعد تنش و افزایش فشار بر ایران بوده است؟
در شرایط کنونی اسرائیل از تمام توان و ظرفیت خود برای تندترشدن فضا با هدف واداشتن ایران به اقدام رادیکال استفاده میکند. یک زمان اسرائیل آرزو داشت که جنگندههایش بر آسمان سوریه پرواز کند، اکنون روز و شب تجاوز به سوریه را در دستور کار قرار داده است. از طرف دیگر آرزوی اسرائیل این بود که یک تبعه خود را در کشورهای حاشیه خلیج فارس ببیند. اکنون روابط سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری در عالیترین سطوح و گستردهترین حالت با کشورهای حاشیه خلیج فارس برقرار شده است؛ بنابراین در این شرایط که یک ثبات نسبی در منطقه برای اسرائیل شکل گرفته است، تلآویو سعی میکند عدم ثبات داخلی بهخصوص وضعیت شکننده کابینه بنت را با رزمایشهای مختلف، ترور نیروهای ایران، خرابکاری در تأسیسات نظامی و نظایر آن به حاشیه بکشاند تا ضمن دادن برگ برنده به بنت، شرایط برای رادیکالکردن فضا به منظور کناررفتن مذاکرات وین شکل بگیرد.
با این تفاسیر ایران بازی را برده یا باخته است؟
مهم برد و باخت در بازی نیست. باید ببینیم بازی به چه سمتی کشیده شده است؛ آیا شاهد تشدید تنش و تصاعد فشار هستیم یا تثبیت فضای کنونی؟
شما کدامیک را باور دارید؟
به نظر من فضا به سمت تشدید تنش و تصاعد فشار پیش میرود. در این شرایط، نه آمریکا دیگر از خطوط قرمز خود در برابر ایران عدول میکند و نه ایران هم حاضر است پیششرطهای خود را کنار بگذارد؛ بنابراین هرکدام به دنبال کوبیدن مشت محکمتر بر میز مذاکرات هستند. ضمن اینکه ایران با عبور از تهدید زرد و رسیدن به تهدید قرمز به دنبال موازنه است. اگر در نهایت به موازنه وحشت برسیم طبق گفته خروشچف مهم این است که چه کسی اول ماشه را میکشد؟ پس یعنی اگر باقریکنی در سفر به نروژ نتواند فضا را کنترل کند و شاهد یک فضای داغ و ملتهب در شورای حکام باشیم که به صدور قطعنامه احتمالی علیه ایران منجر شود، آن زمان ایران شاید به سمت گامهای دیگری برود اما درعینحال ذیل بحران داخل در ایران به همان اندازه میتوان انتظار داشت که تهران نوعی بازتعریف و تعدیل در سیاستهای خود را اجرائی کند. باید دید که پس از این سفر باقریکنی و در نشست پیشین شورای حکام چه اتفاقاتی روی میدهد؟ اما آن چیزی که قطعی است، امتیازگیری روسیه از ایران است. طبق گفته میخائیل اولیانوف نشست پیشروی شورای حکام با بحثهای داغی همراه خواهد شد. این سخن حکایت از آن دارد که از هماکنون مسکو به دنبال امتیازگیری از تهران است. چون این مواضع نماینده روسیه نشان میدهد که کرملین به دنبال حمایت از ایران در نشست شورای حکام خواهد بود اما برای حمایت خود نیاز به امتیازات بیشتری از جانب جمهوری اسلامی دارد. بهخصوص که روسیه هم بعد از جنگ در یک شرایط متزلزل قرار دارد.
به وضعیت داخلی کشور اشاره کردید. وزن این پارامتر در تغییر معادلات چقدر است؟
به نظر من یکی از پارامترهای مهم در تعیین فضای مذاکرات به همین فضای سیاسی - اجتماعی در ایران بازمیگردد. اتفاقا به همین دلیل است که دولت بایدن نوعی تعلل و تأخیر در بازگشت به برجام را از همان ابتدای دولتش در دستور کار قرار داده بود و اکنون هم تمایلی به توافق با ایران ندارد. چون گمان میکند تحریم و سیاست فشار حداکثری وضعیت سیاسی - اجتماعی ایران را به یک نقطه شکننده رسانده است. با این جراحی اقتصادی دولت رئیسی و همچنین حوادث تلخ متروپل آبادان، واشنگتن به دنبال تعلل در مذاکرات است که فضای سیاسی - اجتماعی بیشترین تأثیر خود را بر کاهش توان چانهزنی دیپلماتیک ایران بگذارد.
چطور؟
اگرچه انتقادات گستردهای به عملکرد دولت روحانی در زمان تحریمها وجود داشت اما دولت دوازدهم درنهایت نخواست یا نتوانست برخی اقدامات را اجرائی کند ولی زمانی که دولت رئیسی از همین ابتدا آزادسازی قیمتها را اجرائی کرد، یک پالس مثبت و البته مخفی را به واشنگتن داد که سیاست فشار حداکثری اثر خود را گذاشته است. در این شرایط هرچقدر مذاکرات به تأخیر بیفتد، بیشتر به ضرر ایران است؛ چون تا همین جای کار هم شرایط به نحوی رقم خورده است که حتی اگر امروز ایران درخواست رسمی برای ازسرگیری مذاکرات وین داشته باشد، واشنگتن با این عدم تمایل خود و اقداماتی که بایدن طی هفته گذشته انجام داده است، به دنبال تأخیر در مذاکرات خواهد بود که فضای سیاسی - اجتماعی بیشترین اثر خود را بر حوزه سیاست خارجی ایران بگذارد.
پس تهران در منگنه قرار گرفته است؟
در منگنه قرار نگرفته است؛ راههای فراری وجود دارد؛ اما اگر بخواهیم تأخیر در مذاکرات را در دستور کار قرار بدهیم، آمریکا و اسرائیل این راههای فرار را یکی پس از دیگری میبندند.
با توجه به گفته شما چرا تهران در این برهه حساس تمایلی به احیای برجام ندارد؟ آیا دولت رئیسی نمیخواهد یا نمیتواند مذاکرات وین را به نتیجه برساند؟
اولا تعیین تکلیف برجام و مذاکرات وین دست دولت نیست و یک مسئله فراقوهای است. نکته مهمتر این است که اگر به گفتههای پنجشنبه هفته گذشته حسین امیرعبداللهیان در نشست داووس بازگردیم، وزیر امور خارجه دولت رئیسی صراحتا عنوان کرد در داخل کشور فشارهایی وجود دارد تا مذاکرات وین به نتیجه نرسد. این گفتهای بود که پیش از وی محمدجواد ظریف هم بارها تکرار کرده بود. حالا که دولت رئیسی روی کار آمده است و با مشکلات از نزدیک دستوپنجه نرم میکند، به این درک رسیده که بهترین، کمهزینهترین و کوتاهترین راه برای مدیریت چالشها و بحرانهای داخلی، احیای برجام و لغو تحریم است؛ اما نکته اینجاست که مخالفان برجام، چه دلواپسان و چه کاسبان تحریم یا به هر اسم دیگری در مجلس و دیگر نهادها دولت را در بنبست قرار دادهاند؛ اصلاحطلبان، مستقلین و بخشی از بدنه اصولگرایان که مکرر احیای برجام را خواستار شدهاند؛ میماند گروهی که خود را به آبوآتش میزنند که تحریمها کماکان ادامه پیدا کند. این گفته حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه است؛ حتما چیزی میداند که این سخنان را در داووس گفته است. اصلاحطلبان و نظایر آنها که عملا مهره غرب، جاسوس و خائن به ملت هستند و ادعایشان برای احیای برجام خیانت است. پس کارشکنی و چوب لای چرخ دولت گذاشتن کار همین گروه حداقلی است که منافع خود را بر منافع ملت ترجیح دادهاند.