نشاط و پایداری اجتماعی، آسیبها و راهکارها
برخی سنجشهای علمی در سطح ملی یا محدود، نشانگر نوعی کاهش امید به آینده و پایینآمدن انتظار بهبود وضعیت است و این امر تنها عرصه اقتصادی را شامل نمیشود؛ افت شاخص اطمینان به آینده و ناامیدی رایج در جامعه، در صورت تداوم، نشانگان خوبی برای تداوم حیات اجتماعی پویا و تحولگرا نیست.

برخی سنجشهای علمی در سطح ملی یا محدود، نشانگر نوعی کاهش امید به آینده و پایینآمدن انتظار بهبود وضعیت است و این امر تنها عرصه اقتصادی را شامل نمیشود؛ افت شاخص اطمینان به آینده و ناامیدی رایج در جامعه، در صورت تداوم، نشانگان خوبی برای تداوم حیات اجتماعی پویا و تحولگرا نیست. برخی اتفاقات مانند نوعی از مهاجرتهای همراه با اعتراض را میتوان نتیجه این شرایط و ادراکهای ذهنی ناشی از آن دانست که با توجه به مشاهدات روزانه و بدون نیاز به انجام سنجشها هم بهخوبی قابل بررسی است. از ملاحظات تأملبرانگیز دیگر در روزهای اخیر میتوان به تغییرات رفتاری و پرخاشگرانهشدن کنشها همراه با نفرت در رفتارهای اجتماعی نام برد.
در یک تحقیق علمی که نوشتههای حکشده بر در و دیوار فضاهای عمومی را تحلیل محتوا میکرد، دریافتم بعد از «وقایع ۸۸» تندشدن کلامی و نوشتاری پرخاشگرانه و رویآوردن به افراطگری تخریبی در صفبندیهای سیاسی بهخصوص دانشجویان رشد یافته بود.
این روزها نیز شکل بسیار تشدیدشده و غیرقابل مقایسهای از خطونشان کشیدنها و رویاروییهای افراطی را در اظهارنظرهای طرحشده در محافل و حتی خیابانی یا محتواهای تولید و منتشرشده در فضای مجازی و کامنتها مشاهده میکنیم. احساس من این است که این روند، در حال تشدید بوده و بدونتردید ثبات اجتماعی، نشاط، شادابی و زیست مسالمتآمیز و مداراگرایانه را که لازمه حیات پویای اجتماعی است، بهطور جدی تهدید میکند.
یک نظام هوشمند باید با درک این شرایط و با بهرهگیری از علوم انسانی و اجتماعی حتی با استفاده از حضور محققان منتقد، به تبیین راهکارهای ایجابی و همچنین دستکشیدن از برنامههای تشدیدزا به سمت ساماندهی این وضعیت پیش رود.
از یکسو جامعه و مردم خسته از فشارهای معیشتی و اقتصادی و ناامنیهای روانی حاصل از فشارهای خارجی و داخلی مرتبا با موجی از تخریبهای ناامیدکننده مواجه شده است و از سویی دیگر با چالش گفتوگوهراسی از سوی برخی دولتمردان و دستگاهها هم روبهرو هستیم. این پدیده به بهانه نگرانی از ترویج نظریههای لیبرال غربی و همینطور غیرپنداری هر حرف نواندیشانه، روی داده و منجر به محدودیت رسانهها، تنگشدن فضای دانشگاه و... شده است. نتیجه چنین فضایی رخدادن عارضه و سندروم بیمیلی به شنیدن صدای نقادان از یکسو و امتناع جریان روشنفکری از همکاری با جریان قدرت برای حل مسائل و گفتوگو از سوی دیگر است که آسیبشناسی آن به مجالی دیگر نیاز دارد.
مطالعات نشان میدهد ادراک افراد جامعه از احساس فساد و ناکارآمدی و سختی زندگی زمینهساز پذیرش مطالب منتشرشده و برهمزننده آرامش روانی است و در نتیجه سبب ایجاد ناکامی مزمن و بروز رفتارهای تعرضی در آنان میشود. یکی از فرصتهای پیشگیری از این مسئله، تقویت میانجیهای اجتماعی و عدم ممانعت و حتی زمینهسازی برای گسترش فعالیتهای آنهاست. با توجه به این دیدگاه، اهمیتدادن و ایجاد امکان برای فعالیت رسانهها، گروههای مرجع و افرادی که هنوز سخنانشان در جامعه شنیده میشود، راهگشاست.
هرچند شاهد فقدان یک سیاستگذاری درست برای تقویت تمامیت ذهنی جامعه به نحوی که افکار عمومی از میان استدلالها بهخصوص صداهای داخل مسیر درست را انتخاب کنند، هستیم، بااینحال میتوان برخی گامها را برای پویایی جامعه برداشت.
در اولین گام باید زمینه را برای فعالیتهای مؤثر رسانهای فراهم کرد. اتفاقا بخشی از نفرتپراکنیها در نتیجه فعالیتهایی است که بدخواهان این مرزوبوم در خارج از کشور تولید و منتشر (وایرال) میکنند و متأسفانه کوتاهبینیهای جناحی داخلی هم تشدیدکننده آنها هستند.
در سالهای اخیر، عوامل متعددی منجر به شکلگیری فضای نامطلوب و محدودکننده برای فعالیتهای سالم رسانهای شده است. کنترل بیش از حد سیاسی و نگاه امنیتی به فعالیتهای رسانهای مستقل اما منتقد منجر به محدودیت و کاهش فعالیتهای این دسته از رسانهها شده است. ایجاد شفافیت، روشنگری و نقدهای راهگشا، منجر به عواقب و فشارهای زیادی بر خانواده رسانه شده است. در چنین فضایی، جا برای فیکنیوزها یا شبهرسانهها و باجنیوزها در گسترش ناآرامی روانی جامعه و نفرتپراکنی فراهم شده است.
گام دوم وظیفه ملی گروهها و شخصیتهای سیاسی کشور است. متأسفانه جناحهای سیاسی بهطور کوتهبینانه برای دستیابی به مقاصد آنی و از میدان بهدرکردن دیگران، با اظهارات و رفتارشان سبب نوعی منفیانگاری کلی در ادراک جامعه شدهاند. حتی برخی از جریانها و جناحهای سیاسی که برای رسیدن به اهداف خود به روشهای غیراخلاقی از ابزار رسانه استفاده میکنند.
گام سوم ارجنهادن به نهاد دانشگاه و استادان منتقد است. خالیکردن دانشگاه از استادانی که تا حدی نگاه نقادانه به وضعیت داشتهاند، از اشتباهات بزرگ در کاستن از نقش میانجیگری دانشگاهها بوده است.
برای عبور از این شرایط، بازکردن فضای رسانه صداوسیما، مجوزدادن به شکلگیری گفتوگوهای اجتماعی (آنچه امروز رخ میدهد بیشتر به یک نمایش گفت-گفت شبیه است که بین عدهای محدود و کممخاطب رخ میدهد) و ایجاد فضا برای آنانی که نه در قاب صداوسیما جای دارند و نه خود را به دوربین رسانههای خارج از کشور سپردهاند، راهگشاست.
همچنین تدبیری برای واهمهزدایی از فعالیتهای نهادهای مدنی قطعا مؤثر است. متأسفانه گزارشهای رسیده، حاکی از آن است که در اصلیترین متولی گسترش نهادهای مدنی، بر حساسیتهای امنیتی افزوده شده است.
درمجموع، سازمانهای مردمنهاد، همچنین تشکلهای صنفی و حرفهای با کمکردن حساسیتهای تعیین صلاحیت، ابزار خوبی در این شرایط برای کنشگری اجتماعی آرامشدهنده بوده و میتوانند در جهت تلطیف فضای جامعه بهخوبی عمل کنند. زمان آن فرارسیده که به هدف تسهیل حرکتهای اجتماعی سازنده، گامی بلند برداریم.