|

در همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه مطرح شد

ارتباط‌های سیاسی و اجتماعی گریزناپذیر شده است

پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران روز چهارشنبه، ۲۵ خرداد، لغایت پنجشنبه، ۲۶ خرداد، توسط انجمن جامعه‌شناسی ایران و تحت حمایت سیویلیکا در شهر تهران برگزار می‌شود که برخی از صاحب‌نظران و متفکران مربوطه در این همایش حضور دارند

ارتباط‌های سیاسی و اجتماعی گریزناپذیر شده است

شرق: ‌پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران روز چهارشنبه، ۲۵ خرداد، لغایت پنجشنبه، ۲۶ خرداد، توسط انجمن جامعه‌شناسی ایران و تحت حمایت سیویلیکا در شهر تهران برگزار می‌شود که برخی از صاحب‌نظران و متفکران مربوطه در این همایش حضور دارند. اسماعیل خلیلی، سخنران علمی همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران در بخش‌ اول این برنامه می‌گوید: اینکه علم اجتماعی بدون تاریخ مؤثر است یا نه موضوع مهمی بوده و دکتر قانعی‌راد در همین مورد کار اصلی خودشان را در یک پژوهش تاریخی دنبال کردند که آن‌هم مسئله علم در ایران بوده، موضوع دیگری که بسیار با اینها پیوند خورده، مسئله مفهوم و دیگری روش شناخت بوده. به‌طورکلی آنچه برای این همایش مهم بوده، روش بوده و نه آنکه بخواهیم وارد مجادله شویم؛ یعنی به سراغ هر آن‌کس که گمان می‌کردیم به ما یاری دهد رفتیم و از آن‌هم برخوردار شدیم.

آیا مطالعه تاریخ محتاج یک هدف است؟

نغمه سهرابی در بخش دیگر اشاره می‌کند: می‌خواهم صحبتم را با یک داستان شخصی شروع کنم، من از اولین ورودی‌های مدرسه فرزانگان بعد از انقلاب اسلامی هستم، با هدف آموزش رشته‌های علوم طبیعی ادامه تحصیل دادم و خانواده همان زمان ایران را ترک کردند و من هم با تلاش وارد دانشگاه شدم اما در یک سال خیلی سریع همه‌چیز تغییر کرد و آنجا به این نتیجه رسیدم که آینده من در علوم طبیعی نیست و در مطالعه تاریخ است که این تغییر خلاف زندگی من در ایران بود. وقتی دانشجوی تاریخ شدم، درک متفاوتی از آنچه تاریخ می‌تواند داشته باشد، پیدا کردم و به‌عنوان یک معما شروع به نگاه‌کردن کردم. همچنین افکار من از تاریخ برخاسته از یک زمینه دانشگاهی در محیط آمریکای شمالی است، از جایی که امروز در آن هستیم، به دغدغه‌ها، مفاهیم و مشغله‌های گذشته نگاه می‌کنیم تا توضیحی برای آن بیابیم، همچنین بدیهی است که به نظر برسد مگر می‌شود از جایی جز زمان حال به گذشته نگریست که فقط گزینه ما برای مطالعه گذشته حضور در زمان حال است اما باید نگاه تاریخی بر پایه دو پیش‌فرض باشد؛ اینکه تاریخ زمان خطی است و با هدف غایت حرکت می‌کند و این هدف توسط مورخ، محقق، روشنفکر و سیاست‌مدار تعریف می‌شود و دنبال پاسخی هستند، وقتی برای اولین بار در سفرنامه‌های زمان قاچار با این موضوع مواجه شدم، متوجه شدم مشغله ایرانی‌ها در آن زمان موضوعاتی مثل مدرنیته و بعد هم غرب‌زدگی بوده اما اتفاقی که می‌افتد در زمان پهلوی سفرنامه‌های قرن 19 به اروپا که وجود دارد و به دست برخی از بهترین‌ها نوشته شده، با خواندنش جا خوردم. چون برخی سفرنامه‌نویسان کاملا کارشان نادیده گرفته می‌شده و برخی مورد تمجید قرار می‌گرفتند.

تحولات نوین ارتباطی؛ فروبستگی و گشودگی جامعه ایرانی

هادی خانیکی در بخشی از صحبت‌های خود می‌گوید: مرحله دوم تغییر و تحولاتی که به زمان ما نزدیک است به اواخر دهه ۸۰ می‌رسد که ارتباطات سیاسی ترجیح داده شده و ارتباط‌ها گوینده‌مدار شده و ارتباطات فراتر از رسانه‌ها رفته، در‌واقع تکیه بر توانمندی فرهنگی شده است. خلاصه اینکه ارتباط‌های سیاسی و اجتماعی گریزناپذیر شده است. همچنین هرچه قدرت سیاسی نامحدود باشد، جامعه مدنی محدود و مطبوعات ناتوان‌تر خواهند بود که این موضوع یک تهدید است؛ نتیجه‌ای که از این کار گرفته می‌شود، ضعف جامعه مدنی و مطبوعات است که جایگزین دیگر مثل فضای مجازی کارکرد سیاسی پیدا می‌کند که این به نفع رسانه نیست؛ چون کار را پیچیده‌تر می‌کند. در کنار این جامعه ایران در بطن فردگرا شده و دچار ارزش‌های مادی، شکاف میان سیاست و جامعه شده است که از دل تغییرات پردامنه به اینجا رسیده. اما جامعه ایران باوجود ضعف‌های مجازی به سمت گشودگی بیشتر می‌رود که امکان گفت‌وگو هم بیشتر می‌شود. درواقع سخن‌گفتن امروز در واقعیت و مجازی یک اعتبار دارد و بنابراین می‌توانیم امیدوار باشیم که از این قابلیت می‌توان استفاده کرد، اگرچه این موارد در جمع‌های کوچک بیشتر از جمع‌های بزرگ  دنبال می‌شود.

پایان «عقب‌ماندگی»: جامعه‌شناسی و پارادایم توسعه

بهروز قمری‌تبریزی یکی دیگر از حاضران برنامه در بخشی از صحبت‌هایش در مورد پروژه‌های مضر آب در کشور می‌گوید: انتقال آب از منطقه‌ای به منطقه دیگر، تخلیه آب زیرزمینی، استفاده از آب منطقه‌ای برای صنایع فولاد، زهرآلودکردن آب و... شرایط زیست را تنگ‌تر می‌کند. چون صاحبان جهان در یک چرخه معیوب گرفتار شدند و راه گریزی از آن نیست، ما باید در مفهوم پیشرفت تجدیدنظر کنیم. اینکه هدف از توسعه چیست یک سؤال جدی است که با وجود بحران‌های اقلیمی که در تاروپود زندگی مردم اثر گذاشته دیگر یک سؤال آکادمیک و فلسفی نیست بلکه سؤال هر شهروند است. حال طبق بخشی از صحبت‌های مارکس کشوری که از لحاظ صنعتی توسعه‌ یافته به کشورهای توسعه‌نیافته تصویر آینده‌شان را نشان می‌دهد؛ هرچند استعمار غرب را ظالمانه می‌داند اما در این شکی نیست که انگلستان باعث تغییراتی در هند شد، جنایات انگلیس هرچه باشد، واقعیت است که به‌عنوان ابزار ناآگاه تاریخ عمل کرده و هر‌چه سیستم سرمایه‌داری صنعتی را سیستم استثماری قلمداد کنیم ولی بر اساس نظرات متفکری متمدن‌بودن جوامع را می‌توان تقسیم‌بندی کرد که قرابتی با رشد کودک دارد. همان‌طور‌که کودک بدون نظارت بزرگسال از لحاظ فکری بالغ نخواهد شد، جوامع هم جز با دخالت امپراتوری بالغ نخواهند شد، همچنین یکی از متفکرین بر این باور است که جوامع هند مشابه دوران کودکی بوده است و جز با دخالت تمدنی برتر برنخواهد آمد.

در کنار این موضوع ما هم تجربه انقلاب را داریم که از هیچ تلاطمی دور نمی‌ماند؛ بنابراین دیگر تاریخ‌سازی مدنظر نیست بلکه پیوستن به تاریخ‌سازی مدنظر است. همچنین زبان استعماری جهان به دنیای متمدن و بربریت و وحشی‌گری تقسیم می‌شد اما جنگ‌های خونین قرن بیستم، جنگ جهانی اول و دوم و آثار جهان متمدن عرصه را بر این زبان اخلاقی در مورد تاریخ تعیین کرد، به‌خصوص در جنگ جهانی دوم این گفتمان اخلاقی جای خود را به گفتمان سیاسی داد و دنیای غیرمتمدن به جهان توسعه‌نیافته یا درحال‌توسعه تبدیل شد که در اینجا مفهومی جز صنعتی‌شدن نداشت. حال ما باید به علوم نو دست پیدا کنیم تا در اختیار مناطق توسعه‌یافته قرار دهیم.

مطالعات اجتماعی و مسئله اعتبار داده‌های تاریخی

محمدعلی اکبری یکی از حاضران برنامه، در بخشی از صحبت‌های خود می‌گوید: آنچه می‌خواهم به آن بپردازم، چالشی است که به نظر بین حوزه اجتماعی و داده‌های تاریخی است. اگر نیم‌‌‌قرن اخیر را در حوزه مطالعات علوم اجتماعی مد‌نظر قرار دهیم، می‌توان یک نوع عطف توجه جدی و نوعی دوره چرخشی تاریخی قلمداد کرد. این چرخش تاریخی توجه به حوزه‌های تاریخ و تحولات تاریخ را مورد توجه قرار می‌دهد و به‌طور خاص ظهور مطالعات تاریخی و تاریخ اجتماعی را در نتیجه این چرخش تاریخی می‌توان دید و آنچه من می‌خواهم به آن بپردازم، عبارت از این است که چرخش تاریخی به نظر من محصول ناکارآمدی تئوری‌های بزرگی است که می‌خواست تمام تحولات جهانی و اجتماعی دوره‌های مختلف را در یک قاب بزرگ امکان‌پذیر بکند. تئوری‌های کلان، تبیین تحولات جوامع مختلف را بر عهده گرفته است؛ اگر‌چه این اتفاق مربوط به دوره‌های اخیر نیست و همان‌طور که گفتم از مدت زمانی پیش آغاز شده. موضوع دیگری که ما با ورود تاریخ و مطالعات جامعه‌‌شناسانه و مباحث جامعه‌شناختی با آن روبه‌رو شدیم، مباحثی است که ذیل بحث نسبت فاعل تاریخی و کارگزاران تاریخ پیش آمده‌اند. اگر به لحاظ تاریخی به این موضوع نگاه کنیم، ظاهرا این‌طور است که عمر تاریخی و تاریخ‌مندی را به حاشیه رانده. در سه، چهار دهه اخیر توجه به کارگزار تاریخ دوباره مطرح شده و این موضوع یک معنا و توجه به تاریخ و بازگشت به تاریخ را امکان‌پذیر کرده است؛ تأکید روی آن از این جهت اهمیت دارد و مطالعات جامعه‌شناسی فقط از این جهت سراغ تاریخی نمی‌رود که موضوع تاریخی را مورد مطالعه جامعه‌شناسی قرار دهد، بلکه حوزه تاریخی به‌مثابه یک حوزه شناختی از اهمیت خاص خود برخوردار است و جایگاهی در روند شناخت پیدا می‌کند و نسبت تاریخ و جامعه را تبیین می‌کند.

مقایسه ایران و سایر جوامع: دام‌ها و اسطوره‌ها در جامعه‌شناسی تاریخ

محمد فاضلی در بخشی از صحبت‌هایش می‌گوید: ما شاهد غربی هستیم که بدون فراز و نشیب‌هایی که می‌بینیم، است. به نظر نوعی بازخوانی نادرست از ایران هم وجود دارد که محل بی‌ثبات و دارای فقدان عقلانیت در برابر غرب بوده که همه اینها یک اسطوره است. در تاریخ اروما دائما مرزها جابه‌جا شده، مصادره اموال و به‌هم‌ریختگی و بی‌ثباتی آشکار بوده، همچنین اسطوره دوم که به گمان من جامعه‌شناسی تاریخی در ایران را می‌تواند به اعتراف بکشاند، وجود یک دولت بلامنازع در ایران است. این تصور که هیچ چیزی بیرون از دولت به‌عنوان یک قدرت قابل رقابت در ایران وجود خارجی نداشته و ایران تحت سیطره یک قدرت است، به گمان من اسطوره‌ای در تاریخ ایران است. همچنین آن‌قدر دولت در ایران پراکنده بوده که نمی‌توان از یک دولت بلامنازع صحبت کرد. نکته سوم هم به تحلیل برای جامعه‌شناسی تاریخی مربوط است که کاملا نتیجه کم‌بودن ارتباط بین‌رشته‌ای است که من با نبود علم جغرافیا در این موضوع مشکل داشتم که به نوعی این مسائل به جغرافیای سیاسی هم مربوط است.

رویکرد تحلیل شبکه در مطالعات تاریخی

سوسن باستانی در بخشی از صحبت‌هایش می‌گوید: قبل از ورود به بحث باید مقدماتی را بگویم. در واقع مسئله مهم نگاهی است که ما در تحلیل شبکه داریم و تفاوت رویکردهای قبلی سنتی در جامعه‌شناسی و تأکید بر رابطه است. تمام تحلیل‌ها بر اساس رابطه صورت می‌گیرد. در مقابل رویکردهایی که بر ویژگی پدیده متمرکز می‌شود، مسئله دیگر این است که وقتی وارد بحث تحلیل شبکه می‌شویم، امکانی برای طرح مباحث خرد و کلان به ما داده می‌شود و این امکان را داریم که تحلیل‌های فردی، سازمانی و سیستم جهانی را مورد توجه قرار دهیم و دنبال پاسخ‌گویی به این سؤال اصلی هستیم که احتمال وجود دو کنشگر یا سازمان یا کشور بر چه مبنایی شکل می‌گیرد؟

تأملی در امکان و امتناع ملی‌گرایی مدنی

عباس نعیمی‌جورشری در بخشی از صحبت‌های خود می‌گوید: در گفت‌وگو مشخصات دانش، معلومات مبتنی بر آیین‌ها و آداب و رسوم، بخش‌های زبانی و فرهنگی یک جامعه است که از طریق شیوه‌های ارتباطی مبتنی بر حق قدرت و معلومات عمومی و دانش به هم متصل می‌شود. این‌گونه می‌توان گفت مجموعه‌ای از غفلت‌های سنتی و جاری، نسبت‌های آداب و رسومی که با استفاده از آنها و ذخایر فرهنگی زمان و مکان که مردم دارند، می‌آموزند چگونه به شیوه‌های مؤثر و مفید با همدیگر گفت‌وگو کنند و مکالمه مؤثری را رقم بزنند. همچنین در زمان گذشته، مثلا زمان رنسانس، منشأ قدرت را برای خدایان می‌دانستند، اما الان منشأ قدرت در ساختارهای گفتمانی تجلی می‌کند. با این توضیح می‌توان اشاره کرد که گفتمان محل تلاقی دانش و قدرت است. اما آنچه به ما مربوط است و ما می‌توانیم از آن توشه نظری داشته باشیم، این نکته است که گفتمان هم با قدرت است و هم بر قدرت است؛ با این توصیفات گفتمان بناست که حالت اقناعی داشته باشد تا بتوان از گفتمان هم بهره‌مند شد.

مبانی جامعه‌شناختی تفکر سیدحسن تقی‌زاده در مواجهه با جهان جدید

آیدین ابراهیمی در بخشی از صحبت‌هایش می‌گوید: تفکر سید‌حسن تقی‌زاده شاید به ما کمک کند که بهتر مواجهه با جهان را متوجه شویم؛ چون در هر حال ایشان نسل اول روشنفکران معاصر هستند و به‌طور جدی به این موضوع ورود کردند. اول باید بگویم در این بحث باید بین تقی‌زاده روشنفکر و سیاست‌مدار تفاوت قائل شد و ما الان از بخش سیاست‌مدار آن فاصله می‌گیریم. آشنایی او با غرب از سفرها و ارتباطاتی که داشت شروع شد که فضای فکری خاصی را در او ایجاد کرد. ایشان از اولین کسانی بود که با منشأ و علل دگرگونی در ایران روبه‌رو شد و این دگرگونی را ابتدا برای خودش تحلیل کرد و بعد از سال‌ها پژوهش و مکاتبه به الگویی رسید تا بتوان از آن استفاده کرد. تقی‌زاده در خطابه‌های خود آداب و رسوم در غرب را اساس تغییر جهان ایرانی و پیوستن به جهان جدید می‌داند و به دنبال این است که چگونه مکانیسم‌ها در ذیل تفکر غرب به جهان کنونی تبدیل شده است. ایشان بر این باور است که تمدن‌ها دو شکل دارد؛ یا حکمی است و یا جهان‌گیری که در حکمی علم، استقلال، انسانیت و حکمت وجود دارد. همچنین طبق برداشت‌هایی از تفکراتشان، تأکید داشتند تغییرات فرهنگی و اجتماعی زمان‌بر است. حتما مشروطه مشکلاتی داشته، اما بزرگ‌ترین تکانی بود که در تاریخ معاصر ایران در شکستن تعصب و جهالت در جامعه ایجاد شد.