مفاهیم توسعه و جایگاه آن در قواعد داخلی و بینالمللی
توسعه چگونه از نظریه وارد کالبد زندگی بشر شد؟
توسعه، بهبود یا رشد، اصطلاحات و روشهایی موردقبول و پذیرش بوده و هستند که در باورهای فلسفی و دورههای گوناگون به اشکال مختلف خود را بازتعریف کردهاند.
ژینوس سبحانی:توسعه، بهبود یا رشد، اصطلاحات و روشهایی موردقبول و پذیرش بوده و هستند که در باورهای فلسفی و دورههای گوناگون به اشکال مختلف خود را بازتعریف کردهاند.
توسعه را میتوان در مفاهیم و جایگاههای متفاوتی مورد توجه و بررسی قرار داد. ازجمله مفاهیم درونی و فلسفی و همچنین مباحثات تئوریک و در نهایت دستیابی به گونهها و جهات مختلف توسعه در مقام عمل و اجرا بر اساس اصول بینالمللی و داخلی:
در بررسی و ریشهیابی صحیح و همهجانبه علل بروز مشکلات مختلف در یک کشور و پاسخدادن به این پرسش که وضعیت نابسامان موجود چه دلایلی میتواند داشته باشد. این مشکلات میتواند برای مثال در حوزه مشکلات معیشتی و اقتصادی یک جامعه نمایان شده باشد.
دستیابی به راهکارهایی جهت برونرفت از بحرانهای پیشآمده.
یافتن تدابیر و روشهای مختلف برای جبران ناکارآمدیهای دستگاهها، بخشها و قوای حاکم در حوزههای گوناگون.
کمکگرفتن از متخصصان و دکترینها، استفاده از منابع و قابلیتهای موجود و افزایش تواناییها و استعدادهای نیروی انسانی با هدف رسیدن به وضعیت مطلوب و گذر از بحران که ازجمله راهکارها و تدابیر حائز اهمیت بهشمار میآیند.
این سوگیری به سمت رشد، ضمنا مستلزم واکاوی کمبودها در کانتکستهای مختلف اعم از اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... است. با توجه به نیازها، خاستگاهها، مطالبات و پتانسیلهای موجود در جوامع، در بسترهای مختلف و با درنظرگرفتن تفاوتهای موجود در نگرشهای فرهنگی، جایگاه تاریخی، اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی هر جامعه.
پس باید در ابتدا و پیش از ورود به ابعاد مختلف و مفاهیم مدرن توسعه، برخی از نظریات، تفکرات، مباحثات، منازعات و همچنین سیر مفهومی- تاریخی موجود در کشورهای توسعهیافته یا روبهرشد و تحولات ایجادشده در آنها را نیز در این مسیر بررسی کنیم:
شکلگیری طبقهبندیهای امروزی در مفهوم توسعه بدون شک الهام گرفتهشده از تفکرات متفکران و فیلسوفانی است که هرکدام با تجربیات زیسته خود در دوران حیاتشان به آنها دست یافتهاند. برای مثال ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی که مباحث بسیاری را در باب عدالت، برابری و... نیز مطرح کرده، ثروت را اینگونه تعریف میکند: «ثروت اساسا چیزی نیست که ما به دنبال آن هستیم؛ چراکه ثروت برای بهدستآوردن چیز دیگری است». افلاطون عدالت در اقتصاد را از نگاه فلسفی تعریف و تقسیمبندیهایی را در این مورد ارائه میکند. چگونگی توزیع ثروت و تقسیم کار ازجمله این تقسیمبندیها بهشمار میروند. تفکرات هایدگر منجر به گشودهشدن مباحثی در مورد تکنولوژی و نحوه بهرهمندی از آن میشود و نظراتی را در حوزه محیط زیست به دست میدهد. همچنین نظریات اندیشمندانی همچون جان لاک و فریدمن در بسیاری از مناظرات معاصر در حوزه توسعه مدنظر قرار میگیرند.
با وجود پیشینه و سابقه طولانیای که در باب مفاهیم توسعه وجود دارد، بسیاری از متفکران معتقدند این راهکار عمدتا در دهه 1950 میلادی و پس از جنگ جهانی دوم در عمل مورد استفاده کشورهای مختلف قرار گرفته و از نظریهپردازی صرف وارد کالبد جوامع شده است. ضرورتهایی که برای کشورهای درگیر جنگ جهت بازسازی و شروع مجدد مسیر تکوین وجود داشت از یک سو و از طرفی هم نیاز کشورهایی که از استعمار رها شده بودند و احتیاج به بازتولید و توسعه داخلی در زمینههای مختلف داشتند.
تقسیمبندی این دورهها میتواند به این شکل صورت گیرد:
1950 تا 1975، 1975 تا 1995 و از 1995 تاکنون. در این میان نظرات و افکار مختلف و واژگان بسیاری در راستای بیان مفهوم توسعه مطرح شدند. برای مثال نظریهپردازانی همچون نورکس و آمارتیا سن علت توسعهنیافتگی کشورهای جهان سوم را پدیده فقر دانسته و راهکار توسعه را برای آنها ارائه دادهاند. در این دوران در حوزه توسعه اقتصادی واژگانی مانند رشد متوازن و نامتوازن، فاصله طبقاتی، توزیع عادلانه ثروت، توسعه پایدار، توانمندسازی نیروی انسانی و... مطرح شدند. در نهایت آنچه امروزه از کالبد معانی توسعه به منصه ظهور رسیده است، مرهون این دیدگاههاست که هر بار به بخشهای مختلف آن خواهیم پرداخت.