در آرزوی فهم مشترک بین مردم و نمایندگان
در چهارمین بخش مطلب تحلیلی درباره «طرح صیانت از کاربران فضای مجازی»، نفس وجود این سلسله طرحها، سؤالات بسیاری در پی دارد که به تعدادی از آنها در ادامه میپردازیم: بهراستی به کجا خواهیم رفت؟ مقصود طراحان این طرحها چیست؟ البته فهم مشترکی بین دولت و ملت وجود دارد که وضع کشور از نظر اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی و... در فضای سنتی و سایبر اصلا خوب نیست
در چهارمین بخش مطلب تحلیلی درباره «طرح صیانت از کاربران فضای مجازی»، نفس وجود این سلسله طرحها، سؤالات بسیاری در پی دارد که به تعدادی از آنها در ادامه میپردازیم: بهراستی به کجا خواهیم رفت؟ مقصود طراحان این طرحها چیست؟ البته فهم مشترکی بین دولت و ملت وجود دارد که وضع کشور از نظر اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی و... در فضای سنتی و سایبر اصلا خوب نیست. پس آیا طراحان این طرحها تصور میکنند که قرار است جامعهای مغایر با آنچه اکنون وجود دارد، از عاقبت این طرحها حاصل شود؟ جامعهای عاری از جرم و جنایت، اقتصادی شکوفا با فرهنگی بالنده و قابل افتخار؟
اما از نظر منطق و عقل سلیم آیا این طرح و طرحهای مشابه که در ذات و مفهوم اصلا پدیده جدیدی نیستند و صرفا نسخه الکترونیکی همان بلوپرینت سنتی هستند که برای تغییر ذائقه سبک زندگی ایرانیان از ابتدای انقلاب کلید خورده، میتوان انتظار نتیجهای متفاوت از آنچه اکنون هست، داشت؟
به چه دلیل چاره کار، ادامه غلیظتر همان سیاستها و تفکر آرمانگرایانهای است. اگر همان راهی را برویم که همیشه میرفتیم، به همان جایی نخواهیم رسید که همیشه رسیدهایم؟
آیا آمال و آرزوهای طراحان این طرحها برای داشتن ساحل پاک، کتاب پاک، مدرسه پاک، دانشگاه پاک، خانواده پاک و... اکنون در قامت فضای سایبر پاک -اکوسیستم پاک فضای سایبر- قرار است مقوله متفاوتی از سایر چیزهای پاک عاید ما کند؟
از ساحل پاک دریا، محیط زیست پاک، سفرههای آبی و امنیت اجتماعی و اقتصادی پاک، اجمالا اثری جز ریزگردهای خاک و زباله انسانی در خطه شمال و نشست خاک و... و جز شکمهای «پاک» و خالی حاصلی نداشته است.
چه نیکو خواهد شد اگر مسئولان به آستانه تحمل جامعه و اقتصاد زمینگیر شده ایران در آزمون و خطای حکمرانی توجه کنند و به دور از علم و تجربه، محکمتر از پیش بر طبل بلند تکرار نکوبند. آیا روزی برای پایان زنگ اینگونه برنامههای ایدئالیستی بدون درنظرگرفتن کاربردهای علمی، اجتماعی و اقتصادی فراخواهد رسید؟
چنین جسورانه در دگرگونکردن نظمهای اندک کوشیدن، چه نتیجهای جز سرعتبخشیدن به فساد بیشتر در بر خواهد داشت؟
هنگامی که در سال 1373 نهاد دادسرا برخلاف اصول صریح 162، 164 و 172 قانون اساسی برچیده شد، فقط بیاعتنایی به آرای اندیشمندان و دانشآموختگان علم حقوق نبود، بلکه اصرار بر اثبات این واقعیت تلخ بود که برای حکمرانی لزوما نیازی به علم، اندیشه و حمّیت در حفظ میراث تجربی-فکری دانش حکمرانی نیست! چون با حذف دادسرا، این فقط نهاد دادسرا نبود که حذف شد، آسیبدیدن تجربه انباشته حدود صد سال کار بیوقفه سیستمی بود که احیای دوباره این نهاد، فقط تداعی نامی شد که فقط میتواند ادعای ایجاد نظم و امنیت مطلوب را داشته باشد و باید برای رسیدن به آن مطلوب صبر کرد و دید و اکنون میبینیم... کسانی که مسبب این دگرگونی بودند، اکنون کجایند؟ چه کسی جز مردم تاوان این اشتباهات را داده است؟
همین رویکردها در تصور رسیدن به جامعه ایدئال بود که سند چشمانداز 20ساله ایران برای تبیین افق توسعه ایران در زمینههای مختلف فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را به پیشنهاد مجمع تشخیص مصلحت رقم زد.
اجرای این چشمانداز از سال ۱۳۸۴ و در قالب چهار برنامه پنجساله آغاز شد تا برای ایجاد تمدن اسلامى ۱۴۰۰ تلاش شود. رئیسجمهور وقت آن موقع از تحقق این طرح در سال ۱۴۰۰ خورشیدی خبر داد و با خوشبینى تمام دراینباره در اواخر دوران ریاستجمهورى خود اظهار کرد: «... مردم میدانند که دولت براى سال ۱۴۰۰ یعنى ۲۵ سال دیگر طرحى آماده میکند که آن روز تمدن واقعى اسلام که هیچگاه در طول تاریخ اسلامى در یک کشور اسلامى تحقق نیافته، در ایران ساخته خواهد شد.
شما ۲۵ سال را در نظر بگیرید، با رشد هفتدرصدى که ما در مجموع هفت سال داشتیم، ببینید اگر در همه ابعاد برنامهریزى شده باشد، چه اتفاقى در کشور میافتد... نتیجه همان است که اسم آن را تمدن اسلامى مىگذاریم».
امروز ما کجاییم و آن وعدهها کجا؟
کدام رشد و توسعه اقتصادی؟
آیا کشورهای اسلامی ایران را بهعنوان نماینده تمدن اسلامی قبول دارند؟
اصلا از خودمان بپرسیم آیا خودمان، خودمان را بهعنوان یک دولت موفق و کشور خوشبخت قبول داریم؟
کسانی که آن موقع مینوشتند و میگفتند که اگر با این فرمان به سوی آن تمدنی که میگویید میرویم، به جایی که وعده میدهید، نخواهیم رسید... .