بازنشر دو ترجمه ادبی از احمد سمیعیگیلانی
عیار هفتخط
شرق: «برادرزاده رامو» اثر دنی دیدرو، از نخستین ترجمههای احمد سمیعیگیلانی است که به دهه چهل بازمیگردد. این اثر گفتوشنودی پرکنایه میان فیلسوف یعنی خود دیدرو و عیّار هفتخط کولیصفتی به نام ژان فرانسوا رامو است که برادرزاده سازنده آهنگ «هند مجلسآرا» بود و در زندگی به همه کاری دست میزد.
شرق: «برادرزاده رامو» اثر دنی دیدرو، از نخستین ترجمههای احمد سمیعیگیلانی است که به دهه چهل بازمیگردد. این اثر گفتوشنودی پرکنایه میان فیلسوف یعنی خود دیدرو و عیّار هفتخط کولیصفتی به نام ژان فرانسوا رامو است که برادرزاده سازنده آهنگ «هند مجلسآرا» بود و در زندگی به همه کاری دست میزد. کتاب دو مقدمه خواندنی نیز دارد که این اثر و زمینه و بافت تاریخی آن را شرح میدهد تا مخاطب با ژرفنگری بیشتر سراغ ماجرا برود و ظرایف و دقایق اثر دیدرو را درک کند. در یکی از مقدمهها «درباره برادرزاده رامو» آمده است که فرانسه برملاشدن نبوغ دیدرو را مرهون دو نویسنده آلمانی است که خود جالب توجه است: «به یمن وجود شیلر از ژاک قدریمشرب خبر یافتهایم و برادرزاده رامو را نیز از گوته داریم». ماجرای از این قرار است که به احتمال زیاد «برادرزاده رامو» در سال 1762 نوشته شده و پیش از آنکه فرانسویان از وجودش آگاه شوند، به دست گوته به زبان آلمانی ترجمه شده است و فردریک کارل آن را شاهکار بیهمتای «جدل» خوانده است. در سده نوزدهم، این کتاب از روی نسخههای کموبیش صحیحی که مفقود شدهاند به چاپ رسید تا اینکه سرانجام در سال 1891، ژرژ مونوال حین کاوش در بساط یکی از دستفروشان سکوی ساحلی رود سن، دستنویس آن را به خط خود مصنف پیدا کرد. هرچند این دستنویس عنوانِ «هجائیه دوم» داشت، کاشف آن، از روی نقل قولی از هوراس که به دست خود دیدرو نوشته شده بود، به هویت کتاب پی برد و این کشف به فرضیات برخی از آلمانیها، که آن اثر را به گوته نسبت میدادند، پایان بخشید. البته خود گوته نیز پیش از این، انتساب این اثر را به خودش رد کرده بود. به هر تقدیر گوته نقش خود را در شناساندن دیدرو ایفا کرده و حالا نوبت به فرانسویان رسیده بود. مونوال، به محض کشف نسخه «برادرزاده رامو» آن را به چاپ رساند اما ماجرا به همینجا ختم نشد و سفرهای دور و دراز دستنویس دیدرو ادامه داشت و نسخه مونوال نیز مانند ترجمهای که در سال 1805 به دست مادام دو واندول تدوین شده بود، پس از مرگ او ناپدید شد. اما مضمون کتاب که آن را شاهکار جدل خواندهاند، چنانکه در مقدمه آمده است «برادرزاده بیگمان آن بهره دیگر فیلسوف است که به حکیم اخلاقی زمانه دهنکجی میکند تا واقعیت تلخ عصر خویش را بنمایاند، و وقاحت و بیآزرمی کلبیصفتش، به همان درجه که خود آن را سیرهای اخلاقی میپندارد، کاری و کوبنده است. ما در لابهلای جوابهای مختصر، شاهد تلاش جامعهای هستیم که جز پروردن کسانی که در حاشیه نظامات آن زیست میکنند، در شکافها و ترکهای آن میخزند، و چون تکیهگاهی نمییابند، تنها به حساب منافع خویش عمل میکنند، کاری از دستش برنیامده است». اینکه «برادرزاده رامو» بر مبنای دیالوگ و جدل دو شخصیت محوری میگردد موجب شده تا آن را بهتر از هر اثر فلسفی جدلی بخوانند، اثری که از دیدروی فیلسوف رونمایی میکند و از نسبت او با فلسفه پرده برمیدارد.
از دیگر ترجمههای سمیعی گیلانی که مربوط به دهه چهل است و مانند «برادرزاده رامو» چندی پیش از در انتشارات علمی و فرهنگی، تجدیدچاپ شده است، میتوان به «دلدار و دلباخته» ژرژ ساند اشاره کرد که شاگرد روسو بود و ازاینرو شاید بهقول مترجم به «تب رمانتیک» مبتلاست. چنانکه در مقدمه آمده است «دلدار و دلباخته» شرح مناسبات عاشقانه ژرژ ساند و آلفره دوموسه است که به «عشاق ونیز» شهرت یافتهاند. «هنوز درست یک سال از مرگ موسه نگذشته بود که ژرژ ساند نگارش آن را آغاز نهاد و ظرف کمتر از یک ماه، به پایان رساند.» با وجود اینکه این اثر از واقعیت مایه میگیرد اما نه چندان مطابق با واقع است که بتوان آن را خاطره دانست و نه چندان دور از واقع که داستان شمرده شود. خود ژرژ ساند مدعی است که در آن، پارههایی چند از زندگی خویش را نه قلب بلکه تنها کتمان کرده است. همچنین در این اثر، تحلیلهای روانشناسی باریکبینانه، نظراتی بدیع درباره هنر و تجلیات نبوغ و نقاشیهای استادانهای از طبیعت میتوان یافت. در این اثر ما با شخصیتهایی مواجهیم که تحول مییابند، طبیعت آنان رو به ویرانی میگذارد و از نو ساخته میشود.