پاسخی به ادعای آنها که غرش جنگندهها را نشنیدند
نقش نیروی هوایی در 6 ماه اول جنگ
چند روزی است در شبکههای اجتماعی ویدئویی دستبهدست میشود که در آن کارشناسی! در صداوسیما از شش ماه نخست جنگ میگوید، از حضورنداشتن نیروی هوایی ارتش کشور عزیزمان. این ویدئو سروصدای بسیار به راه انداخته و موجب دلآزردگی و رنجش خاطر نیروی هوایی و بهطور خاص خلبانان جنگنده این نیرو شده است.
فریدون علیمازندرانی*: چند روزی است در شبکههای اجتماعی ویدئویی دستبهدست میشود که در آن کارشناسی! در صداوسیما از شش ماه نخست جنگ میگوید، از حضورنداشتن نیروی هوایی ارتش کشور عزیزمان. این ویدئو سروصدای بسیار به راه انداخته و موجب دلآزردگی و رنجش خاطر نیروی هوایی و بهطور خاص خلبانان جنگنده این نیرو شده است. یکی از واکنشها، پاسخ تیمسار براتپور بود که از خلبانان برجسته زمان جنگ هستند. فرماندهی دسته هشت فروندی عملیات ایچ-3 تنها یکی از دلاوریهای ایشان است که تا ابد در تاریخ جنگ خواهد درخشید. نیروی هوایی ارتش در آسمان پدافند کشور کهکشانی پر از ستارگان درخشان است، اما دیدن این ستارگان چشمانی بینا میخواهد. در این یادداشت کوتاه، مستقل از اینکه صحبتهای آن کارشناس! تقطیع شده یا نشده، در پاسخ به آنچه روی آنتن صداوسیما رفته و در شبکههای اجتماعی پخش شده، گوشههایی از حماسههای نیروی هوایی در شش ماه نخست جنگ هشتساله را مرور میکنیم. اجازه دهید این نکته را صادقانه بگوییم که مخاطب این یادداشت برای ما، حتی بیش از کارشناس صداوسیما، نسل جوان آینده کشور است که باید بدانند ایران چگونه در پی جنگی سخت و طولانی پابرجا ماند و آنها در پیشرفت نیروی هوایی چه نقشی دارند. جنگ برای نیروی هوایی ارتش از چندین ماه پیش از آغاز جنگ، شروع شد. پس از انقلاب، عدهای که یافتن نامشان کار آسانی است، یا از جهل یا از سر خیانت، پرچم فروش جنگندههای اف-چهارده را برافراشتند و استدلال میکردند که این جنگندهها و دیگر تجهیزات به کار ایران نمیآید. ایران با کسی سر جنگ ندارد و ایرانی توان بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته آن زمان را بدون کمک مستشاران خارجی ندارد. فرماندهان و بهویژه افسران و خلبانان جوان نیروی هوایی در آن شرایط پرآشوب، سینه سپر کردند و نگذاشتند به تجهیزات نیروی هوایی گزندی برسد. هرچند برخی از قراردادهای نظامی ایران که حتی پول آنهم پرداخت شده بود، ناباورانه، یکطرفه لغو شد و حقیقت این است، تاوان آن خطای نابخشودنی را ارتش و مردم پرداخت کردند. نبرد بعدی نیروی هوایی، تهمت کودتا بود. کودتایی که هنوز هم بخشهایی از آن تاریک مانده، اما آسیب آن به پیکره نیروی هوایی وارد شد. کودتایی که حتی نامی اشتباه بر آن نهادند. «نوژه» نام یکی از خلبانانی بود که در راه حراست از میهن جان خود را فدا کرد. هنوز آشوبهای پس از انقلاب ادامه داشت و ارتشی که در کنار مردم ایستاده بود، مورد جفا و بیمهری بود. ناخدا هوشنگ صمدی در یکی از گفتوگوهایش بهدرستی اشاره کرده بود که ارتش نوک هرم فرماندهی خود را از دست داده بود و همین ارتش با تمام نابسامانیها و نامرادیها وارد جنگ شد. 31 شهریور 59 سالروز آغاز رسمی جنگ است؛ اما جنگ از چند هفته پیش شروع شده بود و نیروی هوایی درگیر بود. شاهد آنهم هدفقرارگرفتن جنگنده شهید والامقام، سیدالاسرا، تیمسار خلبان حسین لشگری است. شهید لشگری سال 59 و چند روز قبل از آغاز رسمی جنگ به اسارت درآمد و 18 سال بعد آزاد شد. شرم باد بر کسانی که صدای جنگنده او را نشنیدند. 31 شهریور، جنگ در حالی آغاز شد که ارتش شروع آن را پیشبینی کرده و به اطلاع رسانده بود. جنگندههای عراقی چندین پایگاه ایران را بمباران کردند. نخستین پاسخ نه فردای آن، بلکه دو ساعت بعد داده شد و جنگندههای ارتش پاسخ کوبنده دادند. پاسخ کوبنده بعدی روز دوم جنگ بود. 140 فروند جنگنده مرز را رد کردند و چندین پایگاه عراق را چنان بمباران کردند که برخی از پایگاهها تا ماهها عملیاتی نبودند. نام آن عملیات کمان 99 بود. در همان آغاز جنگ، دزفول و پایگاه آن در آستانه سقوط بود و این خلبانان نیروی هوایی بودند که تن به ترک پایگاه ندادند و چنان جنگیدند که صدای غرش جنگندهها در خاطر آنها که گوش شنوا دارند، ماند. نیروی هوایی در همان شش ماه اول جنگ که نیروی زمینی آشفته بود، بار جنگ را بهتنهایی به دوش کشید. در تمام هشت سال جنگ هم حراست از آسمان میهن با تمام فشارها روی دوش نیروی هوایی بود. در همان شش ماه نخست نیروی هوایی بیش از صد شهید تقدیم کرد و غرش جنگندهها پیامآور امنیت ایران بود.
* در تهیه این یادداشت مصطفی روستایی و حسن فتاحی نیز همکاری داشتهاند.