محیطبانهای یوز از مشکلات حفاظت این زیرگونه در زیستگاههای طبیعیاش میگویند:
آوازهای غمگین یوز...
یوزهای آسیایی خیلی سریعتر از سایر زیرگونههای یوز از بخشهای اعظم قلمرو تاریخی خود ناپدید شدند. درحالحاضر آخرین بازماندههای یوز آسیایی در رده بهشدت در معرض خطر لیست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت و پیوست شماره 1 کنوانسیون سایتیس قرار دارند.
فرناز حیدری، کارشناس ارشد علوم محیط زیست: یوزهای آسیایی خیلی سریعتر از سایر زیرگونههای یوز از بخشهای اعظم قلمرو تاریخی خود ناپدید شدند. درحالحاضر آخرین بازماندههای یوز آسیایی در رده بهشدت در معرض خطر لیست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت و پیوست شماره 1 کنوانسیون سایتیس قرار دارند. در ایران از دهه 1950 یوزهای آسیایی به طور رسمی بهعنوان گونه حفاظتشده، معرفی و تحت حمایت قانون قرار گرفتند. تا پیش از جنگ جهانی دوم، جمعیت یوز در ایران حدود 400 فرد تخمین زده میشد و در 1974 جمعیت یوز را بین 200 تا 300 فرد برآورد کردند؛ اما در همان زمان هم پاول جوسلین (P. Joslin) معتقد بود که این آمار خوشبینانه است و او رقم صد فرد را تخمین درستتری میدانست.
با گذر زمان زیستگاههای یوز را دام اشغال کرد و طعمههایش را هم انسانها شکار کردند؛ بنابراین آمار جمعیت یوزها رفتهرفته کم شد. در حد فاصل سالهای 1980 تا 2001 یوزها در 11 منطقه (آریز، بافق، دره انجیر، درونه، کمکی بهاباد، پارک ملی کویر، نایبندان، ذخیرهگاه زیستکره توران، پارک ملی خبر، شهداد و منطقه حفاظتشده بهرام گور) حضور داشتند؛ اما تعداد و قلمرو کنونی آنها را در ایران خیلی سخت میتوان معلوم کرد؛ چراکه مستندات حضور یوزها در مناطق حفاظتشده، بهشدت محدود شده و از سوی دیگر، تعداد پایشها هم در عمل کاهش درخورتوجه داشته است. حال این پرسشها مطرح میشوند؛ آیا یوزها برای همیشه از قلمروهای پیشین حذف شدهاند؟ چرا آمار مشاهدات مستند از یوزها در طبیعت ایران تا به این اندازه کم شده؟ چه تهدیدهای جمعیتی دیگری هستند که نادیده گرفته شدهاند؟
میاندشت، زیستگاه زادآور فراموششده
پناهگاه حیات وحش میاندشت خراسان شمالی، یکی از زیستگاههای شمالی یوز است که علاوه بر ذخیرهگاه زیستکره توران از آن با عنوان یک زیستگاه زادآور هم یاد شده است. در حد فاصل سال 2002 و 2016 دستکم شش توله در این منطقه گزارش و ثبت شد و در فوریه سال 2016 یک نر بالغ که نخستین بار در تولگی در میاندشت مشاهده شده بود، در شمال توران مرده پیدا شد. در دی و بهمن 1400 نیز محیطبانان میاندشت به ترتیب یک مادر و توله و یک فرد یوز با جنسیت نامشخص را در این منطقه مشاهده کردند.
احمد صفرزاده یکی از محیطبانهای شناختهشده پناهگاه حیات وحش میاندشت و پارک ملی ضامن آهو است. صفرزاده در پاسخ به این سؤال که آیا یوز در میاندشت منقرض شده یا خیر، میگوید: «من این صحبت را که بگوییم درحالحاضر یوز در میاندشت از دست رفته، قبول ندارم. تاریخچه یوز براساس مشاهدات و شواهد در میاندشت به سال 1342 برمیگردد؛ از ابتدای دهه 80 کار در میاندشت علمیتر و مشاهدات دقیقتر شد. از ابتدای دهه 90 تا سال 1396 وضعیت یوز در میاندشت خیلی خوب بود، چندینبار زادآوری یوز داشتیم. این زادآوریها از این لحاظ مهم بودند که تولهها به مرحله بلوغ هم میرسیدند و مهاجرت میکردند. در حد فاصل سال 96 تا 97 مقداری تنش ایجاد شد؛ این تنش دو دلیل داشت. تا آن زمان میتوانستیم با قطعیت از تعداد هفت الی هشت قلاده یوز صحبت کنیم؛ اما در سال 96 یک مورد سرقت توله یوز اتفاق افتاد و آن سرقت هم مربوط به همین یوز ماده مشهور (ایران) بود. ایران از یک خانواده متشکل از یک مادر و سه توله جدا شد و البته مشخص هم نشد که چه اتفاقی برای مادر و سایر تولهها رخ داد. در سال 97 یک یوز نر به نام یارقلی در جاده مسیر جاجرم سنخواست تلف شد. پس از آن تا سال 98 دست ما گویی خالی شده بود و ناامید بودیم، تا سال 1399 که دوباره سروکله یوز در منطقه پیدا شد و مشاهدات ما هم بیشتر شد. در شهریور 1400 محیطبانان از یک یوز مادر با دو توله عکسبرداری کردند. درحالحاضر هم گزارشها از یک یا دو قلاده است و پایشها در ابتدای تابستان دوباره آغاز خواهد شد».
صفرزاده اشاره میکند که مشاهدات یوز نهتنها از سوی محیطبانها، بلکه حتی از سوی مردم هم هست: «یکی از دغدغههای سال گذشته ما این بود که بارها گزارشهای مردمی از تردد یوز در حاشیه جاده داشتیم و وقتی هم که مراجعه میکردیم، آثار و نمایهها بودند. محیطبانها در جاده جاجرم به سنخواست (ضلع شمالی پناهگاه حیات وحش میاندشت) بارها یوز مشاهده کردهاند و یوز موسوم به یارقلی هم در همین جاده تلف شد. به نظر میرسد که این جاده کریدور میاندشت به توران نیست؛ ولی به هر حال به دلیل اهمیت موضوع، چندین تابلو نصب شده، اطلاعرسانی کردهایم و دوربینهای کنترل سرعت فعال شدهاند».
وی در پاسخ به این پرسش که آیا امکانات پایش محیطبانان در این منطقه کافی است، میگوید: «من از سال 1388 خدمت را در میاندشت آغاز کردم و تا سال 96 هم همینجا بودم. حدفاصل 96 تا 99 به منطقه دیگری رفتم اما از سال 99 مجدد به میاندشت برگشتم. پناهگاه حیات وحش میاندشت با مساحت تقریبی 85 هزار هکتار در حال حاضر 9 محیطبان دارد و تعداد محیطبان هم در سالهای اخیر رشد درخور توجهی نداشته است. برای این منطقه (پناهگاه حیات وحش میاندشت و پارک ملی ضامن آهو) 31 محیطبان تعریف شده و تعداد 9 محیطبان برای منطقهای با این وسعت به راستی کم است. الان دو محیطبانی فعال در میاندشت است و در هر شیفت تنها دو نفر حضور دارند؛ این تعداد برای منطقه بااهمیتی مانند میاندشت که اتفاقا زیستگاه یوز آسیایی هم هست، خیلی کم است. به لحاظ تجهیزات، افزایش بوده و سال گذشته هشت دستگاه موتورسیکلت اضافه شد اما خودروی ما هنوز مستهلک است. با توجه به اینکه میاندشت دشتی است، موتور مهمترین ابزار پایش ماست، اما در مقایسه با شکارچیان هنوز نسبت به قدرت و کیفیت موتور در وضعیت پایینتری قرار داریم».
وی در خاتمه صحبتهایش میگوید: «میاندشت سه عامل غذا، آب و امنیت را برای یوز دارد. ما در رشد کمّی حیات وحش ازجمله آهو موفق بودهایم و معدن و مستثنیات هم در این منطقه نیست. سازمان محیط زیست در این چند سال حقوق عرفی دامها را خریده و تأمین آب از طریق چاه و تانکر را در برنامه داشته، اما من خودم بر این باور هستم که برای تأثیر مستقیم بر وضعیت یوز باید نیروی انسانی کافی تأمین شود. اگر تعداد محیطبان کافی باشد، طبیعی است که کارهایی مانند کنترل دام، خروج سگهای ولگرد و کنترل شکارچی هم راحتتر میشود. الان سازمان برنامهها و هدفهای زیادی برای یوز دارد، اما من معتقدم چون موضوع یوز حاد است، ظرف همین یکی، دو سال باید کار مؤثری انجام شود و بنابراین اول باید به اندازه کافی نیروی انسانی داشته باشیم، حال آنکه این تعداد نیرو را نداریم. نجات یوز نیاز به همت همگانی دارد و باور دارم که به دلیل سه عامل فوقالذکر، اگر یوز وارد میاندشت شود، امکان احیای آن هست».
توران، تکثیر در اسارت همجوار با زیستگاه زادآور
مجموعه تحت حفاظت توران استان سمنان با مساحت 1.464.992 هکتار تقریبا اقلیمی خشک دارد، اما با وجود کمبودن بارش و کمبود آبهای زیرزمینی از نظر پوشش گیاهی و جانوری غنی است. بر اساس مستندات، در گذشته یوزها بیشتر در چشمه پریه، تونل حلوایی، کلهکوهی، شکستهچهاچرخی، سهراهی دوکالی، رودخانه پروبال، تلخاب، چاه زردو و زیرآشیانه عقاب دیده میشدند، اما در سالهای اخیر کمتر درباره برخی از این مناطق صحبت شده است.
دکتر پیتر کالدول (Peter Caldwell) از آفریقای جنوبی که برای مشاوره تکثیر در اسارت یوزهای آسیایی به ایران آمد، در نشست استان سمنان اینطور گفت: «باید توجه داشته باشید که من طرفدار زندهگیری یوزپلنگها از طبیعت و بردن آنها به شرایط پرورش در اسارت نیستم. تکثیر یوزپلنگها در طبیعت و محیط طبیعی آنها خیلی سادهتر از گرفتنشان از طبیعت و سعی در تکثیر آنها در اسارت است. در ایران یوزپلنگها کمیاب در خطر انقراض و در تعداد اندک هستند، بنابراین ممکن است به ناچار به اسارت نیز رو آورده شود».
اما وضعیت حفاظت از یوزها در توران نظر به چرای احشام، راههای ارتباطی، کمبود نیروی انسانی و تجهیزات، شکار غیرمجاز، بوتهکنی و قطع درختان و محدودیت آب با چالشهایی جدی هم مواجه است. یکی از محیطبانان این منطقه که خواست نامش فاش نشود، میگوید: «یکی از دغدغههای ما برای حفاظت یوز، معادن هستند. برای مثال فاصله معدن چغندرسر از آسفالت (جایی که برای تردد یوز سیمخاردار کشیده شده) حدود شش، هفت کیلومتر بیشتر راه نیست؛ وقتی معدن باشد، طبیعی است که رفتوآمد هم هست و امنیت منطقه برای یوز کاهش پیدا میکند. این صحبت معدن در توران موضوع جدیدی نیست؛ چنانچه معدن مس عباسآباد از قدیم بوده، سالهاست که تونل و چاه آب معدن هست، پس این دغدغه جدید نیست و همواره بوده است».
او در عین حال به کمبودهای نیروهای محیطبانی اشاره کرده و میگوید: «موضوع مأمورهای خدماتی محیط زیست از اساس با محیطبانها فرق دارد. مأمور خدماتی، محیطبان نیست. محیطبان باید هر روز گشتزنی داشته باشد. در حال حاضر هر روز گشتزنی هست اما شعاع پایشها کم شده. محیطبان گناهی ندارد، همه دلسوز هستند اما با ماشین چندین سال کارکرده، کار سختی است. ضمن اینکه امسال به دلیل خشکسالی باید به فکر علوفه برای حیات وحش در توران بود؛ چون علوفه نیست و حیات وحش هم بر سر زمین کشاورزی مردم است. کوهی که پارسال اینهمه آب داشت، امسال دریغ از یک قطره آب».
دره انجیر، فرصت ازدسترفته
پناهگاه حیات وحش دره انجیر استان یزد در سال 1381 بهعنوان منطقه حفاظتشده معرفی و شناخته شد. در گذشته این پناهگاه نقش مهمی را برای یوزها ایفا کرده؛ چراکه اکثر یوزهایی که در زیستگاههای جنوبی شناسایی شدهاند، به نوعی از این منطقه هم استفاده و گذر کردهاند. با وجود اینکه مدیرکل حفاظت محیط زیست یزد بهتازگی خبر از تحلیل وضعیت حضور یوز در منطقه دره انجیر داده، اما یکی از محیطبانها که نمیخواهد نامش فاش شود، میگوید:
«مشکل یوز این است که محیطبانهایش تأمین شغلی ندارند. محیطبانهای باسابقه از منطقه رفتهاند و اینکه محیطبان بخواهد ساعت پنج صبح دم خط بایستد و بعد چند ساعت و چندین بار خط عوض کردن، به محل خدمت برسد؛ انگیزهها را کم میکند. زیستگاههای یوز رها شدهاند، محیطبانهای باسابقهای هستند که بارها و بارها یوز دیدهاند، اما این محیطبانها الان کجا هستند؟ اینطور نیست که محیطبانها نخواهند کاری کنند، آنها میخواهند اما باید با تأیید و مجوز معاونت محیط طبیعی سازمان محیط زیست باشد».
نایبندان، محیطبانهایش هم از یاد رفتهاند
پناهگاه حیات وحش نایبندان طبس استان خراسان جنوبی با مساحت تقریبی 15 هزار کیلومترمربع از سال 2001 به طور رسمی تحت پوشش حفاظتی قرار گرفت. بهمن نجفی، محیطبان باسابقه و پیشکسوت پناهگاه حیات وحش نایبندان میگوید: «یوزها حیواناتی با منطقه زیستی محدود نیستند، بلکه پس از 30، 40 سالی که کار اجرائی پژوهشی و حفاظتی در زیستگاههای مختلف یوز انجام شده؛ این جمعبندی به دست آمده که یوزهای توران، نایبندان، یزد و راور حتی در شمال و جنوب کویر مرکزی هم برای بقا در حرکت و جابهجایی هستند. چنانچه در یک مورد آزمایش نمونه مدفوع یوزهای نایبندان مشخص کرد که آثار قبلی آن در توران بوده است. واقعیت این است که یوزها از کریدورهای حواشی پناهگاهها، مناطق حفاظتشده و گاه حتی از محلهای عبور و مرور غیرزیستگاهی نیز برای مهاجرت استفاده میکنند. این اتفاق در مناطق شمالی و شمال غربی نایبندان هم بارها رخ داده؛ بهطوریکه مردم بومی، مسافران و کارگران معادن بارها گزارشهای موثق دادهاند که یوزها از پشت بادام تا نزدیک طبس رفته و بازگشتهاند. من خودم حتی آثار حرکت آنها را از خروجیهای پناهگاه به سمت پشت بادام هم دیدهام و این مسیری است که دام هم در آن در گذر است».
محیطبان دیگری که خواست نامش فاش نشود، میگوید: «مشکل در نایبندان زیاد است؛ در گذشته چهار نیروی بومی در نایبندان بود اما الان فقط دو نفر بومی هستند و دو محیطبان دیگر تازهوارد هستند. در دهه 80 ماهی 5 الی 6 یا حتی 10 بار یوز دیده میشد اما الان در سال، شاید دو بار یوز دیده شود. امسال هم هنوز یوزی دیده نشده اما تلفات حیات وحش امسال در نایبندان زیاد بوده است. سال گذشته خوشبختانه از ابتدای سال تا آخر سال، پنج، شش بار یوز مشاهده شد. اما مشکل اصلی کار، همین کمبود نیروی کاربلد است، چراکه وسعت نایبندان کم نیست، اگر کسی امروز بخواهد دور نایبندان را طی کند، یک ماه طول میکشد تا کل منطقه را دور بزند. در این شرایط هم تعداد محیطبان کم است هم اینکه تجهیزات کافی نیست که به نوبه خود باعث دلسردی محیطبانها شده است. پاسگاههای نایبندان الان تلفن ندارند، هیچ دستگاه برقی هم در پاسگاه نیست و این در حالی است که محیطبان جز پایش باید جاده و آبانبار درست کند، پس طبیعی است که محیطبانها دلسرد باشند و بگویند وقتی به فکرمان نیستند، خوب ما هم کاری نمیکنیم. این در حالی است که نایبندان یک زیستگاه بکر است، معدن در حاشیه آن است، تردد در پناهگاه کم است و برای یوزها هنوز هم زیستگاه کمنظیری است. پس اگر به فکر یوزها هستند باید نایبندان را هم دریابند».
جمعبندی؛ انقراض آنها فاجعه است
زیستگاههای یوز دو ظرفیت ارزشمند دارند که تا امروز کمتر درباره آنها صحبت شده؛ در واقع شاید بیش از یوز همین دو ظرفیت ارزشمند است که حفاظت از این زیرگونه را هم به نوعی معنا میکند. اما این دو ظرفیت چیست؟ نخست کارکرد بازاری و دوم کارکرد غیربازاری.
کارکرد بازاری، میتواند به پول نقد تبدیل شود و در اختیار جامعه محلی قرار گیرد. کارکردهای غیربازاری، کارکردهایی هستند که منافع حاصل از آنها به جامعه میرسد، اما در این میان پولی رد و بدل نمیشود؛ برای مثال در زمان سیل سال 98 کارکرد جنگلها و ممانعت آنها از سیل مشخص شد؛ این کارکرد همان کارکرد غیربازاری است. درباره زیستگاههای یوز هم چنین کارکردی وجود دارد و دلیل تأکید بر حفاظت این زیرگونه، اغلب همین کارکرد غیربازاری است. مدیریت 20 ساله مرتع در زیستگاههای یوز سبب شده چشمههای گرد و غبار در زیستگاههای کویری که بسیاری از آنها نزدیک به سکونتگاههای شهری هستند، شکل نگیرند. درحالیکه اگر مدیریت این مراتع بهواسطه پرچمداری حفاظت از یوز نبود، بسیاری از این مناطق در سبزوار و نیشابور یا حتی بافق به نقاط بحرانخیز زیستمحیطی تبدیل شده بودند.
جدای از کارکردهای غیربازاری، فعالیتهای اقتصادی پایدار هم هستند که میتوانند در سکونتگاههای انسانی همجوار زیستگاههای یوز شکل بگیرند. این نوع فعالیتها میتوانند بر ممانعت از مهاجرت به شهرها هم مؤثر باشند. آشنایی مردم محلی با جاذبههای گردشگری منطقههای یوزخیز میتواند در تحقق این مهم مؤثر باشد؛ اما واقعیت تلخ ماجرا این است که اگر یوزها منقرض شوند، آنگاه حتی اگر بتوانیم چندین فرد از آنها را هم در اسارت تکثیر و نگهداری کنیم، باز هم تمامی آن ظرفیتها اعم از بازاری و غیربازاری از بین خواهند رفت، حال آنکه امروز یوزها با حضورشان این ظرفیتها را برای همه ما معنا بخشیدهاند.