|

تحصیل کودکان مهاجر، فرصتی برای اصلاح ساختار معیوب آموزش و پرورش

دکتر احمد میدری، معاون سابق رفاه اجتماعی در وزارت کار، رفاه و تعاون اجتماعی، در نشستی که با عنوان «تحصیل کودکان مهاجر، سازوکاری برای اصلاح ساختاری در آموزش و پرورش» و به همت انجمن دیاران برگزار شد

مهسا جورمند، کارشناس انجمن دیاران: دکتر احمد میدری، معاون سابق رفاه اجتماعی در وزارت کار، رفاه و تعاون اجتماعی، در نشستی که با عنوان «تحصیل کودکان مهاجر، سازوکاری برای اصلاح ساختاری در آموزش و پرورش» و به همت انجمن دیاران برگزار شد، با اشاره به وضعیت امروز آموزش و پرورش در ایران گفت:

بازآفرینی و تجدیدساختار سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی به کارآمدی منجر می‌شود. به تعبیر دیگر سیستم‌ها می‌توانند برای اقشاری خاص باشند یا به سمت فراگیری و شمولیت عام حرکت کنند. سیستم‌هایی که هدف دوم را دنبال می‌کنند، به ناچار باید آن‌قدر کارآمد و توانمند باشند تا بتوانند به محروم‌ترین گروه‌ها خدمت کنند. در مقابل سیستم‌هایی که از نوع اول هستند، در جلوه بیرونی جذابی که دارند از درون ناکارآمد هستند. مثلا فرض کنید تعدادی دانش‌آموز انتخاب می‌کنید، در یک‌سری مدارس خاص به آنها آموزش می‌دهید و در‌نهایت راهی المپیادهای بین‌المللی می‌شوند که رتبه‌های خیلی عالی هم می‌گیرند. بعد می‌گویید در المپیاد ریاضی، شیمی و فیزیک ما این رتبه‌ها را داریم. اما وقتی مراجعه می‌کنیم به بدنه دانش‌آموزی می‌بینیم که عموم دانش‌آموزان از دانش و سواد لازم برخوردار نیستند و در‌نهایت سیستم‌هایی که به این شکل منحصر به قشر خاصی هستند، ناپایدارند. پایداری در دنیای امروز نیازمند ارائه خدمات به هرکسی است که در چارچوب ملی یک کشور زندگی می‌کند. در غیر این صورت احساس طردشدگی که در یک گروه به وجود می‌آید، باعث برهم‌خوردن نظم اجتماعی می‌شود و با اصول پذیرفته انسانی که در نظر داریم مغایر است. غیر از بحران‌هایی که سیستم‌های غیرفراگیر در آینده به وجود می‌آورند، ناکارآمد هم هستند؛ یعنی برای همان خدماتی که می‌خواهند به اقشار خاصی دهند، هزینه‌های خیلی زیادی را متحمل شوند.

می‌توان به تفاوت کشورهایی اشاره کرد که ‌سیستم‌های درمانی فراگیر دارند و نیز به حقوق برابر افراد قائل هستند با کشورهایی که به اقشار محدودی خدمات درمانی می‌دهند. سیستم درمانی‌ای که در کشورهای اروپای قاره‌ای وجود دارد، سیستمی است که در رتبه‌بندی جهانی جزء کشورهای بالا هستند و به‌طور مشخص فرانسه، از نظر کارآمدی سیستم درمان برترین کشور دنیاست. هزینه‌ای که در فرانسه سالانه صرف درمان هر فرد در بخش سلامت، اعم از پیشگیری و درمان می‌شود سه‌هزارو 600 دلار است. اما در آمریکا این هزینه هفت‌هزارو 300 دلار است؛ یعنی تقریبا دو‌برابر فرانسوی‌ها هزینه می‌کنند اما رتبه آنها در دنیا سی‌وهفتم است. از نظر شاخص‌های سلامت، طول عمر فرانسوی‌ها سه سال بیشتر از آمریکایی‌هاست، مرگ قابل پیشگیری در فرانسه دو‌برابر بهتر از آمریکاست. یعنی در آمریکا 90 مرگ قابل پیشگیری در صد هزار مرگ رخ می‌دهد، در فرانسه 50 مرگ اتفاق می‌افتد. مرگ کودکان در فرانسه خیلی کمتر از آمریکاست. اینکه چرا فرانسوی‌های می‌توانند یک سیستم درمانی خوبی داشته باشند، به‌خاطر این است که درمان را به عنوان یک اصل برابر پذیرفتند؛ یعنی همه انسان‌ها بدون میزان سطح درآمدشان، باید از خدمات درمانی خوب بهره‌مند شوند. برای رسیدن به این هدف یک سیستم ارجاع درمانی خیلی منسجم طراحی کردند که وقتی افراد می‌خواهند به سیستم درمانی مراجعه کنند، باید پزشک خانواده‌ داشته باشند، هرکسی نمی‌تواند به‌طور مستقیم به پزشک متخصص مراجعه کند. به عبارتی یک سیستم جیره‌بندی کاملا تحت نظارت دولت وجود دارد. این سیستم خیلی کارآمدتر است؛ هزینه‌هایش نصف سیستم آمریکاست؛ چراکه برخلاف آمریکا درمان برابر را به عنوان یک اصل پذیرفته است.

در سیستم آموزشی هم به همین روال است. کشورهایی که سیستم‌ آموزشی برابر دارند، مثل کشورهای اروپای قاره‌ای و کره جنوبی و چین، در رشد اقتصادی ‌آنها این امر اثرگذار است؛ چراکه هزینه‌های کمتری را متحمل می‌شوند.

برای مثال وقتی شما شبکه‌ آب را طراحی می‌کنید، اگر یک شبکه برابر ایجاد کنید، خیلی کارآمدتر از این است که هر گروهی بخواهد برای خودش یک سیستم آشامیدنی طراحی کند. به همین علت همه دولت‌ها برابری در آب و برق را ایجاد کردند و به میزان قدرت خرید فرد، مصرف آب می‌تواند متفاوت باشد ولی کیفیت‌ها و دسترسی‌ها تقریبا برابر توزیع می‌شود.

نظام آموزشی ایران به شدت طبقاتی شده است

با بررسی‌هایی که در معاونت رفاه درباره سیستم آموزشی داشتیم، با مشکلات مختلفی در نظام آموزشی ایران اکنون روبه‌رو هستیم. یکی از آنها بحث نخبه‌پروری است که می‌شود با استناد به آمارها آن را نشان داد. ما در المپیادهای جهانی عموما رتبه 10 کشور برتر را داریم ولی از نظر سطح آموزش عمومی در آزمون‌هایی مثل پریلز و تیمز که میزان سواد کودکان چهارم دبستان و هشتم را بررسی می‌کنند، ما معمولا جزء 10 کشور آخر هستیم، هرچند به‌صورت کلی این آزمون در 50 کشور دنیا بررسی می‌شود. به‌هرحال سطح آموزش عمومی ما به‌هیچ‌وجه مناسب نیست. یکی از علت‌هایی که ما بررسی کردیم که در‌واقع بحث کارآمدی سیستم‌های فراگیری را به‌خوبی نشان می‌دهد، در ایران نظام آموزشی به‌شدت طبقاتی‌شده است. یعنی گروه‌هایی بر حسب درآمد به مدارس غیرانتفاعی می‌روند، طبق گزارشی که آموزش و پرورش خوشبختانه در سال گذشته منتشر کرد، احتمال قبول‌شدن در کنکور میان کسانی که رتبه زیر سه هزار آورده‌اند، در مدارس غیردولتی، مثل غیرانتفاعی‌ها یا هیئت‌امنایی‌ها، 50 برابر مدارس دولتی است؛ یعنی کسی که به مدرسه دولتی می‌رود، احتمال اینکه بتواند در رشته‌های خوب دانشگاهی قبول شود، یک‌پنجاهم کسی است که در مدرسه متفاوت (غیردولتی) تحصیل می‌کند.

نبود آموزش‌های مهارتی، دلیل افت تحصیلی شدید در مدارس

مشکل دیگری که با آن روبه‌رو هستیم، افت تحصیلی در دوره‌های مختلف تحصیلی است. در دوره ابتدایی خوشبختانه آمار کودکانی که به مدرسه نمی‌روند زیاد نیست. براساس بررسی‌هایی که انجام دادیم و من می‌توانم از آنها دفاع کنم، چراکه این آمار براساس کد ملی است، چیزی حدود 150 هزار نفر است. اما در مقاطع متوسطه اول و دوم این آمار بسیار بیشتر می‌شود. چرا؟ یکی از علت‌های خیلی واضح این است که بچه‌ها انگیزه‌ای برای درس‌خواندن ندارند. غیر از مسائل دیگری که وجود دارد، مسئله اساسی در ایران این است که آموزش‌های مهارتی بسیار به‌ندرت صورت می‌گیرد. حدودا از دهه 40 تا به امروز قرار است تعداد دانش‌آموزانی که در مدارس فنی‌و‌حرفه‌ای درس می‌خوانند، به 50 درصد برسد. ولی آمار رسمی ما هیچ‌وقت بیشتر از 35 درصد نبوده که آن‌هم در تعاریف دقیقش که وارد شویم، کمتر از اینهاست. اما در کشورهایی مثل آلمان و اتریش این نسبت به 75 درصد می‌رسد؛ یعنی 75 درصد بچه‌ها از دوره متوسطه اول وارد مدارس مهارت‌آموزی می‌شوند و به دلیل نیازی که در بازار کار وجود دارد، بچه‌ها مهارت‌هایی را یاد می‌گیرند که بعد از دیپلم بتوانند وارد کارخانه‌ها و مشاغل مختلف شوند.

اصلاح ساختاری نظام آموزشی ما می‌تواند از تحصیل کودکان مهاجر آغاز شود

دکتر میدری در ادامه با نگاهی به ظرفیت کودکان مهاجر در اصلاح نظام آموزشی توضیح داد: ما وقتی از این دیدگاه نگاه کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که اصلاح سیستم آموزشی ما باید متوجه فقیرترین‌ها باشد؛ یعنی دغدغه اول ما حضور در المپیادهای بین‌المللی نباشد، نخبه‌پروری نباشد‌ بلکه این باشد که ما چگونه می‌توانیم به کودکان محروم آموزش‌هایی بدهیم که آینده شغلی آنها را تضمین کند.

در ایران ما همه را می‌فرستیم در آموزش معمولی، پشت در کنکور، بعد هرساله سه هزار نفر از این تعداد احساس غرور می‌کنند و باقی احساس عقب‌ماندگی و ناتوانی عمیق. به‌جای آنکه ما متناسب با استعدادها، علایق و نیازهایی که کشور به نیروی کار فنی دارد پیش برویم، به سمت یک آموزش عمومی که در‌نهایت به چند دانشگاه خوب ختم می‌شود و آن چند دانشگاه خوب هم دانشجویانش معمولا در ایران نمی‌مانند و درصد بالایی از آنها مهاجرت می‌کنند. این یک ناکارآمدی بزرگ است. حالا برای آنکه بتوانیم مهارت‌آموزی را در ایران افزایش دهیم، قوانینی داریم که در دهه 60 نوشته شده‌اند و ظاهرا در آن زمان مسئولان آشنایی لازم را با سیستم آموزشی آلمان داشتند و می‌خواستند آن را انتقال دهند، به‌نحوی‌که بچه‌ها در سیستم‌های کار و دانش بتوانند وارد مدارس مهارت‌آموزی شوند. ولی این کار پیچیدگی‌های متعددی دارد که به همین علت ما همیشه در اجرا ناموفق بودیم. برای اینکه بچه‌ها بتوانند در محیط عملی کار کنند باید اصناف و کارخانه‌ها پذیرای دانش‌آموزان باشند و این کار آسانی نیست. در اتریش این کار یک اصل است ولی در ایران اینکه شما بتوانید دانش‌آموز را بفرستید به تراشکاری، نجاری، قنادی و آرایشگری و حرفه‌های دیگر که تحت نظارت و کنترل خانواده‌ها و وزارت آموزش‌و‌پرورش باشند، تغییر بسیار بزرگی است. در مدارس بچه‌ها یاد گرفته‌اند که در کلاس بنشینند و درس بخوانند ولی اینکه بتوانند در محیط‌های کار آموزش ببینند، کار ساده‌ای نیست.

تحصیل کودکان مهاجر از این منظر یک فرصت برای اصلاح ساختار آموزش و پرورش کشور ماست. من فکر می‌کنم که کودکان مهاجر در ایران هم علاقه و انگیزه‌های بسیار بیشتری دارند و هم خانواده‌هایشان با محیط‌های فنی و صنعتی بسیار بیشتر در ارتباط هستند. یعنی بخش زیادی از نیروی فنی ما را امروز مهاجران تشکیل می‌دهند؛ در صنایع مختلف ما از سرامیک، سنگ‌بری تا صنعت نساجی، چرم و ساختمان‌سازی مهاجران مشغول هستند. ما می‌توانیم کودکان مهاجر را در این سیستم آموزشی انتقال دهیم و می‌توانیم شرح دروس آموزشی متناسب را طراحی کنیم که بخشی از آنها در آموزش و پرورش ایران انجام شده‌ اما بخش اجرائی‌ آن بسیار محدود است و با توجه به ویژگی‌هایی که در خانواده‌های مهاجران وجود دارد، من فکر کردم که آن بحث بازآفرینی سیستم‌ آموزشی را با توجه به ظرفیت کودکان مهاجر در ایران جلو ببریم.

در جمع‌بندی صحبت‌هایم باید بگویم که ما می‌توانیم به اقشار کم‌درآمد که محروم‌ترین هستند که معمولا در همه‌جای دنیا بخشی از مهاجران هم شامل آنها می‌شوند، به عنوان ظرفیتی برای اصلاح سیستم نگاه کنیم و نظام آموزشی ایران به‌شدت نیازمند اصلاح است، این سیستم آموزشی ما ناکارآمد و نخبه‌پرور است و از نظر من هزینه و تلفات زیادی را به کشور تحمیل کرده. ما می‌توانیم با توجه به ویژگی‌های کودکان مهاجر، اصلاح نظام آموزش و پرورش ایران را از این کودکان شروع کنیم. با توجه به تأکید مقام معظم رهبری، خوشبختانه آموزش و پرورش هم پذیرای آموزش کودکان مهاجر است، ما باید به سمت گسترش مهارت‌آموزی میان کودکان مهاجر حرکت کنیم و این امر را مثل کودکان مهاجر در آمریکا پلی بگذاریم برای اصلاح سیستم آموزشی‌مان.