تحلیلی بر کارکرد جریانسازی در رسانهها
احتمالی بر موجسواری کاسبان اطلاعات در میدان رسانه
«ارتباطات» لازمه زیست جمعی جهان امروز است که نمیتوان حتی روزمرگی افراد را منهای آن فرض کرد و گاه به حدی تودرتو میشود که خود دست به خلق سبک نو در زندگی و بالطبع کنش و واکنشهای جدید در مواجهه انسانها با یکدیگر میزند. این از تبعات زندگی سراسر درگیر با وسایل ارتباطجمعی است که به دنیای زیاد از حد مدرن گره زده میشود.
«ارتباطات» لازمه زیست جمعی جهان امروز است که نمیتوان حتی روزمرگی افراد را منهای آن فرض کرد و گاه به حدی تودرتو میشود که خود دست به خلق سبک نو در زندگی و بالطبع کنش و واکنشهای جدید در مواجهه انسانها با یکدیگر میزند. این از تبعات زندگی سراسر درگیر با وسایل ارتباطجمعی است که به دنیای زیاد از حد مدرن گره زده میشود.
رسانهها بهعنوان آبشخور فکری جامعه گاه دست به جریانسازی میزنند تا برای مخاطبی که از رسانه عمدتا تنها لذت «دیدن» و «شنیدن» را آموخته و نه فهم و درک پیامهای یکسرهاش را ذهنیتی بسازند از آنچه میخواهند؛ بنابراین مخاطب را میبینیم که در میدان پیامهای ریز و درشت رسانه حتی گم میشود. تصور کنید پشت این پیامها ذهنیتی سمتوسودار به رسانه تکیه زده باشد. بله! اینجاست که مخاطب احتمالا اسیر «جریانسازی رسانه» میشود.
جریانسازی یکی از کارکردهای رسانههاست و به همان اندازه که میتواند در ایجاد کنشهای فرهنگی و نهادینهسازی یک رفتار مثبت، کارا باشد، به همان اعتبار نیز خود را بهعنوان ابزاری پنهان برای مدیریت ذهن و رفتار مخاطبانی به کار میگیرد که به طور عام از خود، قدرت تحلیل ندارند و سعیشان دنبالهروی محض از آموزههای رسانه و لااقل بیخیالی نسبت به دادههای این وسیله همهگیر است. این همان جایی است که مخاطب کاملا خود را در دامن یک رسانه جهتدار میگذارد.
جریانسازی رسانهای، مفهومی موازی با انتقال یکسویه و نه تبادل اطلاعات است. در این انتقال یکطرفه پیام، مخاطب نقشی برای خود متصور نیست اما در نهایت درگیر موجی از اطلاعات و آگاهی معنادار میشود. این آگاهی را نیز از طرف دیگرانی دریافت میکند که میداندار اطلاعات هستند و هجمه آگاهی به عموم را به نفع خویش میبینند. پس در اطلاعرسانی نفع و سود گروه خویش را دخیل میکنند و نه لزوما انتقال دادههای صحیح به مخاطب که در واقع هدف اصلی علم ارتباطات است.
هرچند نظریهپردازان جریانسازی رسانهای، این پدیده را از کارکردهای مثبت و آموزشی رسانه برای جامعه هنجارمند میدانند اما آیا نقطه غایت این ادعا، منجر به تدارک و تحقق و البته رعایت حقوق مخاطب میشود؟
در میانه این عملیات، پس اهداف تعیینشده از سوی اصحاب قدرت و گردانندگان سیاستهای امور جاری چه میشود؟ چراکه میدانیم نقش آنان و آنچه میخواهند را نباید و نمیتوان از جریان اطلاعاتی در رسانهها حذف کرد.
این جریانسازی میتواند بر مبنای یک سناریوی معین، هدف طراحیشده یا در نقش آفند و پدافندی باشد که کارکردش به ترتیب توجه یا انحراف جامعه از تمرکز بر موضوعی خاص باشد و از سوی دیگر این پدیده گاه موجی از دانش و آگاهی ایجاد میکند که هدفش مقابله با امواج اطلاعاتی غلطی است که بر جامعه حاکم شده و مخاطب نیز پیرو و فرمانبر مطلق آن شده است.
این تعریف البته کارکردی مثبت از جریانسازی و رسیدن به حقیقت محض است.
رسانهها با وسیلهای چون جریانسازی، در نهادینهسازی یک فرهنگ و رفتار در میان مخاطب و افکار عمومی، سهمی جدی دارند که لزوما کارکرد مثبتی هم نمیتواند ایفا کند و به همین منوال به نفع صاحبانش و برخلاف نفع اجتماعی، مؤثر واقع میشود. چه بسا میتوان با برنامهای هدفدار و طراحیشده، جریانسازی را به سمت بهرهمندی قدرتها و نیز محدودکردن آنچه نباید شکل بگیرد، قلمداد کرد.
در این تحلیل که یکی دیگر از مطالب دنیای پرمفهوم رسانهای است، باید گفت که مخاطب رسانه، لزوما آشنا به تمام ادوات شناختی از پیام و مفهوم کارکردی رسانه نیست اما برای فرار از گرفتارشدن به دام اغراض منفی مولدان وسایل ارتباطجمعی، باید کسب آگاهی کند و لااقل قادر به تحلیل اطلاعات سره از ناسره باشد تا در جریانسازی نامطلوب برخی مالکان رسانه، سیاستگذاران جامعه، بنگاههای تبلیغاتی و گردانندگان افکار عمومی گرفتار نشود یا حداقل بتواند صحت اطلاعات را بشناسد و سپس دست به انتقال آن به دیگری بزند.