|

به یاد علی پاینده

عارف پاینده1 یا آن‌چنان که ما می‌شناختیم: علی پاینده، که شرح زندگی‌اش به کوشش دکتر خسروپناه در کتاب «آنچه بر من گذشت» آمده است، در نخستین ساعات بامداد جمعه 27 خرداد چشم از جهان فروبست. او به هنگام وداع هشتاد‌سالگی را پشت سر گذاشته بود.

فرخ نگهدار:‌ عارف پاینده1 یا آن‌چنان که ما می‌شناختیم: علی پاینده، که شرح زندگی‌اش به کوشش دکتر خسروپناه در کتاب «آنچه بر من گذشت» آمده است، در نخستین ساعات بامداد جمعه 27 خرداد چشم از جهان فروبست. او به هنگام وداع هشتاد‌سالگی را پشت سر گذاشته بود. اولین بار نام او را در سال 40، زمانی شنیدم که هنوز دانش‌آموز دبیرستان دارالفنون بود. نام او در فعالیت‌های دانش‌آموزی و در جبهه ملی بر سر زبان‌ها بود. در سال 41 علی جزء کسانی بود که به علت داشتن تمایلات چپ همراه با بیش از هفتاد دانش‌آموز دیگر، به‌ واسطه تمهیدات گروه خنجی-حجازی از حوزه‌های جبهه ملی کنار گذاشته شده بودند. بعدا برایم روشن شد که اکثر این افراد به‌ واسطه یا بی‌واسطه با زنده‌یاد بیژن جزنی در ارتباط بودند. وقتی در مهر 41 در دارالفنون ثبت‌نام کردم، خیلی زود متوجه شدم که علی با عموم فعالان مدرسه آشناست و روابط دارد؛ از‌جمله در فعالیت‌های سیاسی و اعتراضی یا کوه‌نوردی.

در بهار 42 زمانی که به عضویت در گروه جزنی درآمدم، همین‌طوری حدس می‌زدم که علی هم باید قاعدتا جزء رفقا باشد. در فاصله سال‌های 41 تا 46 علی یکی از فعال‌ترین پاهای سازمان‌گری برنامه‌های کوه‌نوردی بود. هر دو در گروه کوه‌نوردی «کاوه» عضو بودیم. علی پاینده یکی از کسانی بود که در راه‌اندازی و سازمان‌گری برنامه‌های دانش‌آموزی و دانشجویی برای کوه‌نوردی، روی حمایت و توانایی او حساب می‌کردیم. پدرش در بالای میدان حسن‌آباد، در بر شمالی یکی از کوچه‌های سمت شرقی2 خیابان حافظ، یک مغازه لبنیاتی (ماست‌بندی) داشت که در واقع یک محل قرار برای فعالیت‌های ما بود. پدری داشت مهربان و بسیار همراه. همین که می‌شنید ما از رفقای علی هستیم، با روی گشاده و نگاهی همدلانه ما را تحویل می‌گرفت و کمک می‌کرد.

وقتی در سال 46 چهارده نفر از اعضای گروه جزنی دستگیر شدند، نامی از علی پاینده در پرونده‌ها به میان نیامد و طولی نکشید که دانستم علی همچنان یک هوادار باقی مانده و عضو گروه نبوده است. با شناختی که از نزدیک از او داشتم حدسم این بود که او کسی نیست که پیشنهاد عضویت را رد کند. دو، سه سال بعد علی در رابطه با گروه «توفان» به زندان افتاد و هیچ‌کس باور نکرد که عقاید و تمایلات «توفانی» در او چنان نهادینه است که می‌توان او را «توفانی» نامید. بین دیدگاه‌های پاینده و سرمدی و افشار و کلانتری و صفاری و انفرادی و دیگران، که اتفاقا همه هم‌سن‌و‌سال و رفقای بسیار نزدیک یکدیگر بودند، هیچ تمایز واقعی وجود نداشت. آنها از اوان نوجوانی همیشه یک جمع «هم‌هویت» بودند.

علی پاینده دقیقا همان‌قدر صمیمی، وفادار و خودی بود که احمد و عزیز و سعید، یا حمید اشرف. تنها فرق او با دیگران این بود که هیچ‌گاه ندیدم که آرزو، عزم یا تلاش کند که خود بنیان‌گذار شود و برای ساختن یک جنبش، یک «نقشه راه» دوام‌دار در ذهن طراحی کند و برای اجرای آن خود آستین بالا بزند. او همیشه بسیار علاقه‌مند بود که به‌ جای آنکه یک طراح و سازمانگر و بنیان‌گذار باشد، در پیچیدگی‌های زمان، یک حامی وفادار و رفیق پای کار باقی بماند.

وقتی سیاهکل اتفاق افتاد تو گویی جرقه‌اش آتش به خرمن آرزوهای بی‌شمارانی زد که گرچه با افکار گروه جزنی و احمدزاده نفس می‌کشیدند؛ اما سازمانگران آن حرکت، علی‌رغم همه همدلی‌ها و صافی‌ها و صداقت‌ها، به هر دلیل به سراغ ایشان نرفته بودند. و علی پاینده یکی از پرشمار شوریدگانی بود که در آن ایام ملتهب، تاب خانه نشستن و «هیچ کار نکردن» را نداشتند. او عاشق بی‌قرار پیوستن بود. در زمستان 49 وقتی علی می‌دید و می‌دانست که «همه رفته‌اند» و او هنوز خانه‌نشین است، با کاظم شادور، که او هم یکی از همان شیفتگان بی‌تاب بود، خود تصمیم گرفت پای «تدارک» و «عملیات» برود و در همان حال خود را موظف دانست که «پای دوم» را زمین بگذارد. او در عرصه فعالیت‌های سیاسی و صنفی هم، از هر کاری از دستش بر‌می‌آمد فروگذار نکرد. او در همین ارتباطات بود که به زندان افتاد. کارهای او پژواکی است از نظریه‌پردازی‌های زنده‌یاد جزنی که از اواسط دهه 40 تا آستانه انقلاب فضای سیاسی زمانه را عملا شکل داده بود.

علی پاینده، مثل نزدیک‌ترین رفیقش در زندان، صفر خانِ قهرمانی، برای خود ویژگی‌های منحصربه‌فرد، یا بهتر بگویم «خطوط قرمزی یگانه و جاودانه» داشت: از‌جمله صداقت و وفاداری، مردم‌داری، سخاوت در رفاقت، و به‌ویژه در رعایت معرفت. او هرگز تحمل نداشت که کسی را او به زندان بیاورد و نیاورد. اصلا تحمل نداشت که کسی او را به دورویی سیاسی به خاطر اهداف شخصی متهم کند. علی پاینده تا آخرین نفس یار وفادارِ وفاداران به اندیشه سوسیالیسم باقی ماند. علی پاینده از همان نخستین روزهایی که قدم در راه نهاد تا لحظه وداع همان علی پاینده‌ای بود که همگان همیشه می‌شناختند؛ شناختی که با اطمینان باید گفت، تا همیشه پاینده خواهد ماند.

1. کتاب خاطرات عارف پاینده با عنوان «آنچه بر من گذشت» در 608 صفحه، به کوشش محمدحسین خسروپناه، توسط نشر اختران، در سال گذشته در ایران انتشار یافت.

2. خیابان سوم اسفند که حالا سخائی نامیده می‌شود.