در مدیریت شهری
مشارکت مردمی بدون خودگردانی فریبکاری است
«جهنم آدمها مربوط به آینده آنها نیست؛ اگر جهنمی در کار باشد همین است که در مقابل ماست، جهنمی که هر روز در آن زندگی میکنیم و با کنارهمبودن آن را تشکیل میدهیم. برای ازبینبردن این وضع دو راهحل وجود دارد. راه اول برای بسیاری از آدمها آسان است.
محمدکریم آسایش - کنشگر و پژوهشگر شهری
«جهنم آدمها مربوط به آینده آنها نیست؛ اگر جهنمی در کار باشد همین است که در مقابل ماست، جهنمی که هر روز در آن زندگی میکنیم و با کنارهمبودن آن را تشکیل میدهیم. برای ازبینبردن این وضع دو راهحل وجود دارد. راه اول برای بسیاری از آدمها آسان است. جهنم را قبول میکنند، جزئی از آن میشوند و دیگران را نمیبینند. دومی راهی پرخطر که نیازمند توجه، شناخت و استمرار است. جستوجو و توانایی تشخیص اینکه چه کسی و چه چیزی، در میان جهنم، جهنمی نیست و اینکه آن را تداوم بخشید و برای آن جا باز کرد» (شهرهای نامرئی، ایتالو کالوینو). حق به شهر
(The Right to the City) از دو جزء بنیادین ساخته شده است. Participation (مشارکت) و Occuption (تخصیص) که متشکل از سه قسمت است: Access (دسترسی)، Use (استفاده) و Occupy (تصرف). این دو جزء با یکدیگر پیوستهاند. مشارکت یعنی حق ادارهکردن، حق به تعیین سرنوشتِ فضا و درنهایت مفهوم «خودگردانی» است که معنای آن را تعیین میکند. مشارکت امری اداری- مدیریتی نیست بلکه با سیاست و سیاست فضا پیوند خورده است. مشارکت را نمیتوان از حق به شهر انتزاع کرد. مشارکت امری سیاسی است، امری که هارولد لاسول آن را چنین تعریف میکند: چه کسی، چه چیزی را، چه موقع و چگونه به دست میآورد. مفهومی که بهصورتی عمیق پیوند مشارکت و تخصیص را با یکدیگر نشان میدهد. ماهیت تخصیصی مشارکت/سیاست را ژاک رانسیر بهخوبی نشان میدهد: «سیاست یعنی عدالت، سیاست تا زمانی هست که بهحسابنیامدهها بخواهند به حساب آیند» (ده تز درباره سیاست). از اینرو مشارکت در شهر از دو جزء امکانِ آزادی (اعمال اراده) و امکانِ برابری (فرصت برابر برای اعمال اراده) ساخته میشود. به تعبیر هانری لوفور: «هر بار که یک گروه اجتماعی از پذیرفتن منفعلانه شرایط معیشت، زندگی یا بقای خود تن میزند، هربار که یک گروه بر آن میشود که نه فقط شرایط زندگی خود را بفهمد بلکه افسار آن را در دست خویش گیرد، خودگردانی درحال وقوع است». لوفور بهطور واضح و عامدانهای، مفهوم «خودگردانی» را دربرابر مفهوم «مدیریت مشترک» مطرح میسازد. «خودگردانی، دولت را بهعنوان یک نیروی محدودکننده که بر فراز کل جامعه قد علم کرده است و عقلانیتی را که ذاتی مناسبات اجتماعی (کردار اجتماعی) است تسخیر میکند و به چالش میطلبد، خودگردانی نمیتواند از این وظیفه خطیر طفره رود: ساختنِ خود بهعنوان قدرتی که قدرت دولت نیست». از نظر لوفور «مشارکت بدون خودیاری یا خودگردانی هیچ معنای خاصی ندارد و صرفا به یک ایدئولوژی تبدیل میشود و کنترل و فریبکاری را ممکن میسازد. خودیاری تنها چیزی است که میتواند مشارکت را، از رهگذر قراردادن آن در فرایندی که معطوف است به امر جهانی، واقعی و محقق کند». اما چرا مشارکت بدون خودگردانی، فریبکاری است؟ چون نخست تحت ایدئولوژی انتزاعی منافع عمومی است و منافع گروههای به حاشیه رانده شده را منعکس نمیکند و دوم گفتوگوی بین گروههای اساسا نابرابر است و سوم در میدان نمایندگی صورت میگیرد و اراده گروههای اجتماعی را واسپاری میکند و درنهایت از حق به فضا جداست. بر بستر این چشمانداز است که تشکلها اعم از موضعی (محلی) و موضوعی باید به مشارکت بیندیشند وگرنه ویترینِ مشارکت اتفاق خواهد افتاد و حتی بدتر به جزئی از برنامه مسئولیتزدایی از بخش عمومی، بازارسپاری و تبدیلِ جامعه مدنی به پیمانکاران منجر خواهد شد. در این چارچوب، چنانچه طاهره ابوفاضلی در همایش «محله؛ مشارکت و توسعه» مطرح کرد: «تجربه فعالیت محلی باهمستان نشان میدهد مشارکت بهوجودآوردنی نیست، مشارکت وجود دارد اما تا زمانیکه قدرت تصمیمگیری دست مردم نباشد و تا زمانی که قدرت موازنه نشود، اسم دیگر آن مقاومت است». این مشارکت/مقاومت چهار ابزار مهم دارد: ایجاد فضای تفاوت گذار و دفاع از حق تفاوت، تصاحب فضا، نهادیسازی حق به شهر بهعنوان ایجاد گشودگی برای مبارزه برای حق به شهر و سیاستِ شهروندی فضایی. بهجای شهروندی سیاسی. در این فرایند، نقشِ باهمستانها (community) بهویژه بسیار مهم است تا بتوانند با قدرتگیری از امر زیسته مشترک، پایه اجتماعی و مادی خودگردانی را فراهم سازند. این چشمانداز درنهایت برای مدیریت شهری نیز البته در معنای اداری آن بلکه در معنای سیاسی آن سودمند است. بدون الگویی گشوده برای امکان تحقق خودگردانی و حق به شهر، دموکراسی شهری عقیم میماند، نهاد انتخابیِ شورا تحت سلطه نهاد اداری شهرداری درمیآید، نیروهای سیاسی با نیروهای اجتماعی دچار گسیختگی میشوند و توان نمایندگی آنها را از دست میدهند و وضعیت «ناحکمرانی» رخ میدهد و با بنبستخوردن «ویترینهای مشارکت» که اثر موقت در مقبولیت بخشی دارند، مقبولیتزدایی گسترده رخ خواهد داد.