مردی در سودای ریشهکنی بیسوادی صنعتی
نگاهی به زندگی اقتصادی و صنعتی حاج «محمدحسن امینالضرب»
بهانه نوشتن این یادداشت کوتاه از زندگی پرفراز و فرود حاج «محمدحسن امینالضرب» چند نکته است؛ نخست اینکه نشان دهم دغدغههای توسعهنیافتگیِ صنعتی در ایران دوره پسانوزایی اروپا، حرف امروز و دیروز نیست. بلکه پیشینهای 200ساله دارد و به زمان حکومت قاجارها در ایران بازمیگردد
حسن فتاحی: بهانه نوشتن این یادداشت کوتاه از زندگی پرفراز و فرود حاج «محمدحسن امینالضرب» چند نکته است؛ نخست اینکه نشان دهم دغدغههای توسعهنیافتگیِ صنعتی در ایران دوره پسانوزایی اروپا، حرف امروز و دیروز نیست. بلکه پیشینهای 200ساله دارد و به زمان حکومت قاجارها در ایران بازمیگردد. اندیشه صنعتیشدن در ایران نه در حکومت 43ساله امروز و نه حکومت 57ساله پیشین و نه حتی اواخر قاجار است. اندیشه صنعتیشدن در تاریخِ ایرانی که اراده کرده بود به سوی نوسازی و نوگرایی برود، به اوایل قاجار و زمان فتحعلیشاه بازمیگردد. به بزرگمردی با نام «عباسمیرزا نایبالسلطنه» بازمیگردد که بارها دربارهاش در صفحه علم روزنامه «شرق» نوشتهایم. پس از عباسمیرزا هم به «امیرکبیر» میرسیم که دربارهاش بسیار گفتهاند و همین بس که زادروز امیرکبیر را روز توسعه نامیدند و سپس به نیمه اردیبهشت جابهجا کردند. اما در این میان نام مردی بسیار کم دیده شده است. اصولا همانگونه که دانش فقط با برندگان نوبل پیش نرفته و اخترشناسی فقط با ناسا تعریف نمیشود و فقط 10 دانشگاه نخست دنیا نیستند که در آنها پژوهش در جریان است، روند رشد و پیشرفت و توسعه کشور نیز چنین است. برخی خورشید درخشان هستند؛ همچون عباسمیرزا نایبالسلطنه و امیرکبیر؛ اما در میان این خورشیدهای درخشان، بسیارند ستارگانی که به سهم خویش گامی برداشتهاند و کشورها با همیاری و همکاری تعداد بسیاری از ستارگانشان توانستهاند چراغ توسعه را بیفروزند. دوم اینکه واژه «بیسوادی صنعتی» را خاطرنشان کنم و نشان دهم که جامعه ایرانی دیرزمانی بیسوادی صنعتی داشت و بسیاری کوشیدند تا این نوع از بیسوادی را کمرنگ کنند. این بیسوادی هنوز هم ادامه دارد و تأکید میکنم دیدن ماشینآلات صنعتی در کوچه و خیابان، دیدن ماهواره در فضا (آنچنانکه اتحاد جماهیر شوروی داشت) و داشتن وسیلههای برقی در خانه به معنای «سواد صنعتی دولت-نفان/ مردم» نیست. اینکه بیسوادی صنعتی چیست مقالهای جداگانه نیاز دارد اما اینجا فقط در نگاهی کوتاه به زندگی امینالضرب نشان خواهیم داد در دوره قاجار ایران صنعتی نشد. در پایان اجازه دهید این نکته را یادآور شوم که تاریخ را هرگز بر مبنای سریالهای تلویزیونی نشناسید. مثالی که میخواهم بگویم سریال جیران است و بسیار میشنوم که میگویند ناصرالدینشاه هیچ کاری جز دغدغه شکار و حرمسرا نداشت. سریالها رسالت روایت تاریخ ندارند؛ بلکه هدف سرگرمکردن تماشاگران و کسب درآمد است؛ بنابراین جای شگفتی نیست که روایت موشکافانه و نگاه تیزبینانه را فدای سرگرمی و داستانی عشقی کنند. حال بپردازم به زندگی حاج محمدحسن امینالضرب.
محمدحسن در خانوادهای آشنا با تجارت در اصفهان به دنیا آمد اما دوره کودکیاش چندان دلنشین نبود. پدرش برای تجارت به کرمان رفته بود که نابسامانی اقتصادی و بیماری گریبانش را گرفت. تا او و مادرش به کرمان برسند چند هفته به درازا کشید و وقتی رسیدند، پدر مرده بود و دارایی پدر تمام شده بود. در کرمان سرگردان بود و بدهکار. بالاخره چند تاجر اصفهانی به او پولی قرض دادند. به اصفهان بازگشت و در کنار یکی از بازرگانان آشنای پدرش به شاگردی و آموختن کار تجارت پرداخت. قرضهای خانواده را ادا کرد و با پولی اندک راهی تهران شد. روایتهای گوناگونی از سالهای نخستین کار او در تهران هست؛ از دستفروشی تا صرافی. چند سال بعد او توانست با پشتکار و تیزبینی اقتصادی ثروتی به دست آورد و تاجری نامور شود. کارش تا آمریکا گسترش داشت. در مسکو و لندن و پاریس نمایندگی داشت و کار بازرگانی میکرد. حاج محمدحسن در سر اندیشههای بلندی داشت و به صنعتیسازی ایران میاندیشید. او و پسرش هر دو لقب امینالضرب داشتند چون در کار ضرب سکه برای دولت بودند. محمدحسن پس از اینکه ثروتی کسب کرد در فکر ایجاد ساختارهای اقتصادی همچون اتاق بازرگانی برای کشور افتاد و شاید بتوان گفت او از بنیانگذاران اتاق بازرگانی در عصر جدید برای ایران بود. حاج محمدحسن که بهروشنی نمیدانیم چه زمانی به سفر حج رفته و لقب حاج را گرفته، با پادشاه قاجار، ناصرالدینشاه هم آمدوشد داشت و برایش نامه مینوشت. پس از اینکه سلطان صاحبقران از سفر دوم فرنگ بازگشت، او چنین نوشت: معادن و گنجینههای ایران کشاورزی، تجارت و صنعت هستند و رهبران مملکت باید این معادن را توسعه دهند. او بار دیگر و به سال 1884م. به شاه قاجار مینویسد: رفاه و سعادت مملکت به تجارتی بستگی دارد که با مردم همان کشور گردانده شود و تنها در صورت تأمین این شرط است که مملکت میتواند رونقی بگیرد. او در طول عمر خود کارهایی همچون ساخت راهآهن، بنانهادن کارخانه برق و بلورسازی و چینیسازی و ابریشمبافی را به پایان رساند. چون از تجارت سررشته داشت، پیشنهاد تأسیس بانک را داد و میدانست ورود صنعت جدید نیاز به سازوکار مالی با دنیا دارد. حاج محمدحسن امینالضرب حتی امتیاز بنیانگذاری ذوبآهن را گرفت اما موفق نشد آن را بنا نهد. برخی کوششهای امینالضرب در ایران اواخر قرن نوزدهم میلادی نوآورانه بود. او صنعت و بازرگانی را به هم پیوند داد و پیوسته بر اهمیت ماشین بخار تأکید میکرد. برخی از طرحهایش ناتمام ماند و چشم از جهان فروبست.