نگاه مفید برای بیمار
با تمام وجود میلرزد. روبهروی من روی مبل نشسته، اما فقط روی لبه مبل و از کمر تا جلو خمیده است. اضطراب از تمام وجودش خوانده میشود. «آقای دکتر دیشب تا صبح نخوابیدم. کلی نذر و نیاز کردم.
با تمام وجود میلرزد. روبهروی من روی مبل نشسته، اما فقط روی لبه مبل و از کمر تا جلو خمیده است. اضطراب از تمام وجودش خوانده میشود. «آقای دکتر دیشب تا صبح نخوابیدم. کلی نذر و نیاز کردم. ببینین چه چیزها توی امآرآی من دیده میشه!؟». خانم میانسالی است. سرگیجه مختصری داشته که احتمالا بیماری خوشخیمی به دلیل التهاب سیستم تعادلی گوش بوده است. به دلایلی که برای من روشن نشد، شاید برای «اطمینان» از ایشان یک امآرآی گرفته شده است. در امآرآی چند لکه سفیدرنگ دیده شده و متخصص رادیولوژی که احتمالا اطلاعی از شرح حال ایشان نداشته -یعنی به ایشان داده نشده بوده- تشخیصهای متعددی را ردیف کرده؛ شامل بیماریهای عفونی، عروقی، التهابی و... همان کلماتی که یک شبانهروز ایشان را به سرسام رسانده است. واقعیت این است که لکههای درخشان موجود در ماده سفید مغز افراد میانسال میتواند علتهای بسیار متنوعی داشته باشد و در بسیاری از مردم دیده میشود. در حال حاضر امکانات کافی برای پیشبینی خطرات احتمالی وجود ندارد و تا وقتی که بیماری خاصی مطرح نباشد یعنی از نظر بالینی هیچ تشخیص افتراقی خاصی مطرح نشود، وجود این لکهها هیچ چیز را ثابت نمیکند و نیازی هم به پیگیری بیشتر وجود ندارد. هیچ دلیلی هم برای تشخیصدادن آنها وجود ندارد. این نمونه واضحی است از مواردی که نگاهکردن و دیدن از تشخیصدادن و تشخیصدادن از درمانکردن بهشدت پیشی گرفته است. در طب مدرن در بسیاری از موارد دیگر هم اگرچه این تناقض وجود دارد، اما تا این حد آشکار نیست. در بسیاری از موارد ما آنقدر که میبینیم درمان نمیتوانیم، اما همچنان میبینیم و میبینیم و بهندرت چشم درویش میکنیم. راهی برای این درویشی نیندیشیدهایم که هیچ، مسئلهای به نام «دیدن یا ندیدن» هرگز مطرح نشده! با این همه ابزارهای تشخیصی گویی مقصود نهایی طب از درمان به تشخیص جابهجا شده است. گویی طبیبان کارآگاهانی هستند که قطع نظر از امکان درمان یا هرگونه یاری، با ذرهبین به دنبال مقصر میگردند یا محققان فیلسوفی هستند که صرفا به دنبال حقیقتاند! واقعیت این است که پیشرفتهای سرسامآور حیطه تشخیص بهخصوص در تصویربرداری و در ژنتیک مستلزم اخلاقیات و معنویات مناسبی است که میباید حاصل کاری هوشمندانه، علمی و انسانی و با درنظرگرفتن تمامی مقتضیات ملی و فرهنگی ما باشد. باید به تعریف وسیعتری از علم دست یابیم که در جزئیات تکنولوژیک خلاصه نمیشود؛ علمی که به جنبههایی عمیقتر از کیفیت حیات میپردازد. تعبیری از علم که تصادفا ریشههایی سنتی در فرهنگ ما نیز دارد. سؤال اینجاست برخی که علمشان جنبه تکنولوژیک ندارد چگونه میتوانند علم خود را با علم تکنولوژیک مدرن درآمیزند؟ چگونه میتوانیم به تعریفی مدرن از مفاهیم سنتی از حجاب، از نگاه حلال (نگاهی که به بیمار سود میرساند) و نگاه حرام (نگاهی که بیمار را میآزارد) در طب و در دانش جدید دست یابیم و بهطور مداوم آن را بهروز کنیم؟ اگر روزی معنای حجاب پوشاندن چهره بود اگر به هر دلیل این رفتاری اخلاقی به حساب میآمد، امروز فراتر از این است. امروز نمیتوان مفهوم حجاب به معنای نگاه مضر در برابر نگاه مفید را کهنه به حساب آورد. مهم آن است که مصداق و قالب آن بهشدت تغییر کند و قالبها و معانی جدید جای قالبهای کهنه را بگیرند.