|

گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز

با پیشرفت فناوری و گسترده‌شدن ارتباط‌ها زندگی امروز مردم رنگ و آب دیگری یافته است. برخی بر این باور هستند که زندگی امروز پیچیده‌تر و دشوارتر شده‌ و برخی دیگر گمان می‌کنند انجام بسیاری از کارها ازجمله ارتباط با دیگران آسان‌تر از گذشته است.

با پیشرفت فناوری و گسترده‌شدن ارتباط‌ها زندگی امروز مردم رنگ و آب دیگری یافته است. برخی بر این باور هستند که زندگی امروز پیچیده‌تر و دشوارتر شده‌ و برخی دیگر گمان می‌کنند انجام بسیاری از کارها ازجمله ارتباط با دیگران آسان‌تر از گذشته است. پیشرفت فناوری رویه‌ها و ابزارهایی نوین برای ما فراهم می‌کند ولی زندگی ما همچنان بر بنیان‌های سرشتی (ساختارهای پیشرفته مغز و دستگاه عصبی) و گروهی‌زیستن استوار است. تاریخ نشان می‌دهد توانمندی یا کاستی‌مندی دانشی و توانشی (مهارتی) مدیران (فرمانروایان/حاکمان) و مردم به چه پیامدهایی انجامیده است. از برجسته‌ترین دانش‌ها و توانش‌های پایه «گفت‌وگو» یا «گفت‌وشنید» است. در بزنگاه‌هایی از تاریخ با تشخیص، توانایی و آیین گفت‌وگو از رویارویی‌های خونین، هزینه‌های هنگفت و ویرانی‌های فراگیر پیشگیری شد. از سویی جایی که دانش، پذیرش و توانش (مهارت) «شنیدن» دچار کاستی است، گفتن راه به جایی نمی‌برد و کار به بن‌بست‌، برخورد، سرخوردگی و فوران‌های ناگهانی هیجان‌های منفی می‌رسد. اگر از توسعه پایدار، کمک به کشور و جامعه سخن می‌گوییم، پیش‌نیاز بسیاری از کارها ورزیدگی و توانایی در «گفت‌وگو»/ «گفت‌وشنید» است، ولی هنوز هریک از ما و گروه‌ها، نهادها و بخش‌های گوناگون در آن کاستی‌های بزرگی داریم و شوربختانه این کاستی را نه‌تنها باور نداریم بلکه همواره این ناتوانی را به دیگران فرافکنی می‌کنیم. آنچه در ماه‌های گذشته تندتر و بی‌پرده‌تر رخ داده نشانه روشن‌تری از نیاز به گفت‌وگو/گفت‌وشنید در کشور و در جهان است. در این راستا گمان کردم نوشته‌ای در زمینه رابطه‌ها از انتشارات رشد سودمند باشد. «گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز» نام برگردان فارسی نوشته‌ای از پترسون، گرنی، مک‌میلان و سویتزلر، به قلم مهرنوش عابر است که نخستین بار در سال 1393 و در 245 صفحه چاپ شد. پیش‌گفتار با «لحظه‌های تعیین‌کننده»ای در زندگی که وابسته به گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز هستند، آغاز می‌شود. هیجان‌ها و وضعیت برخاسته از هیجان، تصمیم‌ها و کنشگران در پیوند هستند. «هیچ چیزی مانند موفقیت موجب شکست نمی‌شود»، یکی از ریشه‌های مسئله معرفی شده، چون به‌کارگیری روش موفق گذشته را پایش کرده‌اند و باور دارند چه‌بسا همیشه و در آینده راهگشا نباشد. این نکته به کامیابی‌ فرادستان (در جامعه، سازمان‌ها، خانواده، دوستان) در گفتن یک‌سویه، فشار فضای سنگین و نشنیدن دیگران، و سپس پیامدهای پرهزینه این رویه، تا جایی که ورق برگردد، مصداق دارد. در زندگی اجتماعی، راه‌چاره‌های کارساز راه من یا راه تو نیستند، بلکه «راه ما» که برآمده از هم‌کوشی است به تصمیم بهتر، رابطه بهتر، فرایند به‌سامان‌تر و پایبندی بیشتر برای پیشبرد تصمیم‌ها می‌انجامد. گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز آموختنی (یادگرفتنی/اکتسابی) هستند، رابطه‌ها را دگرگون می‌کنند و پایان‌ناپذیرند. «گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز» بی‌درنگ میزی بزرگ و رئیس‌جمهورها و وزیرانی را که درباره آینده‌‌ جهان مذاکره می‌کنند، پیش چشم می‌آورد ولی آنچه خیلی پیش‌تر باید آموخته و بازورزی شده باشد، در زندگی روزمره هر یک از مردم، از بهبود موقعیت کاری تا زندگی خانوادگی است. «گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز» گفت‌وشنیدی میان دو یا چند نفر است که: 1. موضوع حساس است، 2.دیدگاه‌ها ناهمانند است، و 3. هیجان‌ها پرفشار و پرشور است. برخی گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز دچار چالش می‌شوند، چون آن‌گونه که باید درنگ نمی‌کنیم، اندیشیده کنش و واکنش نداریم و سنجیده پایش نمی‌کنیم. از این‌رو چه‌بسا بدترین رفتارها، فریادکشیدن یا عقب‌نشینی یا سرکوب که پشیمانی به بار آورد، از افراد سر می‌زند. به باور پارکینسن: «خلائی که در پی شکست در رابطه پدید می‌آید، به زودی با سخنان نیش‌دار، چرندیات، و واژگونه‌کردن واقعیت‌ها پر می‌شود». چنین نمودی از کژکاری ارتباطی را می‌توان به ویژه در کنش-واکنش‌های سیاسی و اجتماعی و تیر ترکش‌ها، نیش و کنایه‌ها و سازوکارهای دفاعی آسیب‌رسان دید. نویسندگان پس از گفتن از چیستی گفت‌وگوهای سرنوشت‌ساز، پرداختن به هیجان‌ها و دل‌خواسته (عاطفه)‌ها را بایسته می‌دانند. «از دل آغاز کنید» کانون‌مند بر بازشناسی و کوشش برای بهبود خویشتن است تا بتوان در هنگامه‌های زندگی به‌جای خاموشی، درون‌ریزی یا به‌بازی‌گرفتن دیگران، سازنده گفت‌وگو و چاره‌جویی کرد. خودشناسی کمک می‌کند «توجه‌کردن را فرابگیریم». در گفتار چهار به راهبردهایی مانند هوشیاری و گوش‌به‌زنگ بودن، توانایی بازشناسی گفت‌وگوهای گوناگون، امن نگه‌داشتن رابطه، خاموشی بجا و پایش بازخورد خود پرداخته شده و گفتار پنج درباره امن‌ساختن و نگه‌داشتن سپهره گفت‌وگو است. در گفتار شش دانش و توانش نگهداشت رابطه بازگو می‌شود و می‌آموزیم چگونه با آگاهی از خشم، ترس و رنجش باز هم در گفت‌وگو باشیم. مرز میان گستاخی با رک‌بودن در نمونه‌هایی از تجربه زیسته در گفتار هفت، «مسیر خود را بشناسیم» بازگو می‌شود و بازورزی (تمرین)هایی گام‌به‌گام دارد و از سوی دیگر گفتار هشت درباره گوش فرادادن به دیگران هنگامی که خشمگین، ترسیده یا آزرده هستند، است. گفتار نه تا دوازده دربردارنده راهکارها هستند. ناهمانندی‌ها میان گفت‌وگو و تصمیم، روش‌های تصمیم‌گیری (دستور، هم‌اندیشی، رأی‌گیری، اتفاق آرا)، چگونگی و چرایی گزینش هر کدام از این روش‌ها و نمونه‌هایی از کارایی هر کدام در جایگاه (موقعیت) درست بسیار آموزنده است. بخش زیادی از چالش‌های امروز ما برخاسته از رفتار تک‌روشی و پافشاری زیاد بر یک روش (چه دستور چه اتفاق‌ رأی) در وضعیت‌ها و مسئله‌های گوناگون است. البته دست‌ روی‌ دست‌ گذاشتن و کاری‌نکردن هم گرهی را نخواهد گشود، و باید روی ارتباط‌ها کار کرد. در بخش‌های پایانی بیشتر به الگوهای گفت‌وگو، چگونگی آماده‌شدن، بازشناسی موقعیت‌های دشوار (آزارگران، فرادستان، اعتماد ازدست‌رفته، ناروشنی زیاد، نابرابری، نافرمانی، ناپایبندی به بایسته‌ها) می‌پردازد. دانستنی که در پی خود دگرگونی نیاورد با ندانستن یکی است. این روزها که فناوری دسترسی به دانش همگانی را ساده‌تر کرده چالش مردم نابسندگی منبع‌ها یا ابزارهای دانستن نیست، بلکه دانشی که به کار آید و دانستنی که به دگرگونی در بازخورد و رفتار بینجامد، مسئله است. به سخن دیگر، دانستن بس نیست، دانستن باید به توان و کار درآید تا بهبود پدید آید. دانستن درباره گفت‌وگو هم به تنهایی راهگشا نیست، بهبود دستاوردی خریدنی یا پرچمی برافراشتنی نیست، نیازمند بازورزی، شکیبایی، پایداری، دلیری و مهربانی با خود و دیگران است.