|

آب‌سیاه

با ورود به سال ۲۰۲۲ میلادی، بیماری آب‌سیاه یا همان فشار بالای کره چشم ۴۰۰ساله شد. البته این سن و سال بالا براساس بعضی مستندات است که اصراری بر صحت آنها نیست.

آب‌سیاه

با ورود به سال ۲۰۲۲ میلادی، بیماری آب‌سیاه یا همان فشار بالای کره چشم ۴۰۰ساله شد. البته این سن و سال بالا براساس بعضی مستندات است که اصراری بر صحت آنها نیست. قضیه از این قرار بوده است که ظاهرا یک پزشک انگلیسی متوجه می‌شود چشم بعضی آدم‌ها از چشم بعضی آدم‌های دیگر سفت‌تر است و از قضا همین «سفت‌چشم»‌ها بیشتر کور می‌شوند. حدود دو قرن بعد پزشک دیگری متوجه شد عصب بینایی بعضی آدم‌ها از عصب بینایی بعضی آدم‌های دیگر گودتر است و از قضا همین «گودعصب»‌ها بیشتر کور می‌شوند. در این میان هم بعضی بو برده بودند که شاید کاهش بینایی ناگهانی همراه با درد شدید و تهوع و استفراغ و... کار شیاطین نیست و ریشه در افزایش ناگهانی فشار چشم دارد. بیش از صد سال قبل «شیوتز» نامی با طراحی یک مینی‌باسکول(!) بالاخره ثابت کرد که فشار چشم بعضی آدم‌ها از فشار چشم بعضی آدم‌های دیگر بالاتر است و از قضا همین «پرفشار»ها بیشتر کور می‌شوند. با مشخص‌شدن حد و مرز این بیماری، صد سال گذشته دوران مهیج کشف و شهود دانشمندان، و جهد و صعود شرکت‌های بزرگ داروسازی و تجهیزات پزشکی بوده است؛ اما عجیب است که از دل تولید چند ده نوع داروی مؤثر در کاهش فشار چشم، و چند صد نوع نرم‌افزار تحلیل سر عصب و نورون‌های چشم و میدان بینایی با هدف تشخیص سریع‌تر بیماری، اکنون تقریبا در همان جایی ایستاده‌ایم که پزشک انگلیسی ایستاده بود. یعنی در بسیاری از مناطق تنها احساس می‌کنیم بعضی چشم‌ها سفت‌تر است چون سنجش فشار یا به دلیل امکانات مقدور نیست یا برای بعضی (و با تأکید بعضی) چشم‌پزشک‌ها از نظر زمانی و هزینه‌ای نمی‌ارزد. تازه اگر سرپنجه‌های هنرمندمان تشخیص فشار چشم را داد نوبت هفت اقلیم عکس و میدان بینایی و تجویز قطره‌هاست و شروع بازی تاج و تخت بیمه‌ها! ته قضیه اگر از دل این هزارتوی تشخیصی و درمانی با دست پر خارج شویم، می‌بینیم نصف مدارک به نصف دیگر نمی‌خورد و قطره‌ها اثر دلچسبی ندارد و اعداد موجود در عکس‌ها معتبر نیست. تا جایی که امکان دارد اساسا به راهی که چشم‌پزشکی در این چهار قرن پیموده تا گره آب‌سیاه را باز کند شک کنید. شاید حتی به این نتیجه برسید که طفل به ظاهر 400ساله‌تان هنوز حتی متولد هم نشده است. اگر هم کار به جراحی بکشد به علت ذات سخت و پیچیده عمل آب‌سیاه و مراقبت‌های آن و لزوم دسترسی به ابزار مناسب و علم کافی و به‌روز، چالش‌ها چندین برابر می‌شود. در این بین بیمار هم کاهش بطئی بینایی‌اش را جدی نمی‌گیرد و این عدم پیگیری از جانب بیمار هم چالشی عظیم در مدیریت آب‌سیاه است. شاید اگر آب‌سیاه به جای یک بیماری کورکننده یک بیماری زشت‌کننده بود و تشخیص و درمانش قدم به وادی زیبایی و آراستگی می‌گذاشت، اکنون رقابتی برای کشف این بیماران راه می‌افتاد، تازه خود بیماران هم پشت در درمانگاه‌ها گیس و گیس‌کشی می‌کردند تا زودتر بیماری‌شان تشخیص داده شود. خلاصه مطلب اینکه آموزش همگانی در زمینه آب‌سیاه، توجه بیشتر چشم‌پزشکان به این بیماری و مطالبه‌گری در زمینه تأمین حداقل امکانات تشخیصی و درمانی در مناطق مختلف کشور، حلقه‌های مفقوده مدیریت این بیماری است و اگر از این گلوگاه بگذریم قطعا دانش مدیریت این بیماری در بسیاری از مراکز چشم‌پزشکی ما توسط استادان این حوزه با حداقل قیمت قابل عرضه است.