هیاهو برای هیچ
حالا که اینجا و در میانه سال ۱۴۰۱ ایستادهایم ایران با مخاطرات شدید محیطزیستی دست و پنجه نرم میکند. بحران آب، فرونشست زمین، خشکی دریاچه ارومیه و خطر مرگ برای تالابهای مهم کشور، آتشسوزی و نابودی جنگلهای هیرکانی و بلوط زاگرسی، افتادن آفت گسترده به جان بلوطهای زاگرس و چندین و چند مورد مهم دیگر که لیست بلندبالایی از تهدیدهای محیط زیستی این روزهای ایران را طولانیتر میکند.
حالا که اینجا و در میانه سال ۱۴۰۱ ایستادهایم ایران با مخاطرات شدید محیطزیستی دست و پنجه نرم میکند. بحران آب، فرونشست زمین، خشکی دریاچه ارومیه و خطر مرگ برای تالابهای مهم کشور، آتشسوزی و نابودی جنگلهای هیرکانی و بلوط زاگرسی، افتادن آفت گسترده به جان بلوطهای زاگرس و چندین و چند مورد مهم دیگر که لیست بلندبالایی از تهدیدهای محیط زیستی این روزهای ایران را طولانیتر میکند. تقریبا در نقطهای از ایران نیست که دوستداران محیط زیست با تخریبگران محیطزیستی در حال مبارزه نباشند. جالب اینکه اغلب تخریبگران هم مدارک و مجوزهایی دولتی در دست دارند که با اجازه رسمی دولت در حال تخریب محیط زیست هستند. آخرین نمونهاش جنجالی است که از ابتدای سال درباره پتروشیمی میانکاله رخ داده و نهایتا بعد از چهار ماه مبارزه فعالان محیطزیستی پروندهاش بسته شد. از این دست تصمیمات دولتی برای تخریب محیطزیست کم نیست. از انتقال آب مازندران به سمنان تا انتقال آب ارس به تبریز که به زودی پاییندست آن در استان اردبیل را هم با خطر خشکی مواجه میکند. درحالیکه مسائل محیطزیستی و چالشهای محیطزیستی یکی چند چالش مهم ایران در سالهای پیشرو هستند اما نگاه دولتها به این مسئله چگونه است؟ اغلب عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست در دولتهای مختلف مورد انتقاد قرار گرفته و این سازمان به انفعال و کماثربودن در مسائل مربوط به حوزه اختیاراتش متهم است. نگاهی به ۱۶ سال اخیر هم نشان میدهد که چه در زمان رئیسجمهوری چون احمدینژاد با رفتارهای مشخص ضدمحیطزیستی و رئیسجمهوری چون روحانی با شعار «دولت محیطزیستی» تغییری در اتخاذ تصمیمهای بحثبرانگیز در زمینه محیط زیست رخ نداده است. برای نمونه مسئله دردسرساز پتروشیمی میانکاله موردی بود که تصمیم آن در دولت قبلی گرفته شده بود. عیسی کلانتری رئیسوقت سازمان حفاظت محیط زیست هم در پاسخ به سؤالاتی درباره چرایی صدور چنین مجوزی گفته بود: «محیط زیست و توسعه از هم جدا نیستند، شما نه میتوانی جلوی توسعه را به بهانه حفظ محیط زیست بگیری و نه میتوانی اجازه دهی توسعه، محیط زیست را فدا کند. پتروشیمی که سالانه درآمد یکمیلیارد دلاری دارد مهمتر است یا اینکه در ۹۰ هکتار زمین دو تن علوفه در هکتار تولید شود و ۱۵ تن گوشت دام بدهد که ۶۰ هزار دلار ارزش دارد؟ منطق اقتصادی و توسعه چه میگوید؟». دولت جدید هم که عمده اقداماتش زیر سؤال بردن تصمیمات دولت قبلی است، در ماههای اخیر در قبال بیشتر بحرانهای محیطزیستی واکنشی منفعلانه داشته است؛ برای نمونه با وخیمشدن وضع دریاچه ارومیه آنها به شروع به استفاده تبلیغاتی از آن برای کماثر جلوهدادن اقدامات دولت روحانی در احیای دریاچه ارومیه پرداختند اما در مقابل برای احیای دریاچه چه کردند؟ مهمترین تصمیم برای احیای دریاچه ارومیه برکنارکردن عیسی کلانتری و جایگزینی استاندار ارومیه به جای او بود. سخنگوی دولت وقتی چنین تصمیمی را در هفتههای گذشته اعلام میکرد گفته بود «با توجه به تأکید رئیسجمهور مبنی بر تقویت کارگروه احیای دریاچه ارومیه» این تصمیم گرفته شده است. بااینحال اگر کسی اندکی به ادبیات و تاریخچه مسئله مسلط باشد، میداند که چنین تصمیمی بههیچوجه در جهت تقویت برنامه احیای دریاچه ارومیه نیست، چراکه کارگروه احیای دریاچه ارومیه کارگروهی به ریاست معاون اول رئیسجمهور است و در آن چند وزیر که برخی از آنها با هم تعارض منافع هم دارند عضو هستند. برای مدیریت چنین کارگروهی احتیاج به یک چهره کاریزماتیک و از نظر سلسله مراتب اداری در حد عالی است که بتواند اختلاف میان وزارتخانهها را حل کند. چنانکه در دولت روحانی ابتدا این وظیفه بر عهده وزیر نیرو بود و بعد از مدتی او به روحانی گفت که این پروژه به یک وزیر جداگانه نیاز دارد و کار به دست کلانتری سپرده شد. حال چگونه میتوان پذیرفت تصمیم انتخاب استاندار آذربایجان غربی که شانس حضورش در جلسات هیئت دولت مانند وزرا یا رئیس سازمان نیست و از نظر سازمانی هم در جایگاهی نیست که اختلاف بین وزرا را حل کند در جهت احیای دریاچه گرفته شده است. سؤال مهمتر را باید از آقای سلاجقه پرسید که چطور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست اجازه داده چنین اتفاقی رخ دهد و اختیارات پروژه احیای دریاچه ارومیه از سازمان او به یک استانداری محول شود؟ اینها تنها بخشهایی از تصمیمهایی است که نشان میدهد برخلاف آنچه مدیران ایرانی در چند دهه اخیر - بر سر زبان - از لزوم حفظ محیط زیست گفتهاند اما در عمل کمر به قتل آن بستهاند. تصمیمهای بحثبرانگیز، نگاه اشتباه به مقوله توسعه و همچنین بیعملی در برابر چالشهای بزرگ محیطزیستی در ایران موجب شده حالا به وضعیت کنونی برسیم. وضعیتی که حتی زنگ خطر خشکسالی را برای مازندران هم به صدا درآورده ولی مدیران بیتوجه به آن در حال ساخت سدهای فینسک و کسلیان هستند تا بیش از پیش بر آتش بحرانهای محیطزیستی ایران بدمند. این تنها مدیران عالیرتبه نیستند که درگیر چنین آفاتی هستند. به نظر میرسد در سطوح مختلف نگاه عمومی به مسئله محیط زیست چنین تخریبگرانه است. چند سال پیش وقتی چند پروژه احیای دریاچه ارومیه جواب داده بود و حال دریاچه در آن سالها خوب بود امام جمعه یکی از شهرهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه در نقد سیاستهای سختگیرانه ستاد احیای دریاچه ارومیه سخنرانی کرده بود. مخلص کلامشان این بود که حالا که حال دریاچه کمی بهتر شده، دست از سیاستهای سختگیرانهتان بکشید و بگذارید کشاورز به همان شیوه سنتی و آببر قدیمیاش امرار معاش کند. با این نگاه اگر دریاچه ارومیه را همین الان هم پر از آب کنیم، احتمالا چند سال دیگر باید برای جلوگیری از خشکشدنش بجنگیم. چون از آن مدیر محلی تا کشاورز تا رئیس سازمان حفاظت محیط زیست نگاهشان به مسئله میحطزیست اشتباه است. همین اشتباه موجب شده از دریاچهای با ۳۲ میلیارد متر مکعب آب در دهه 70 به جایی رسیدیم که علی سلاجقه ورود ۱۸۰ میلیون متر مکعب آب به تصفیهخانههای تبریز و ارومیه را خبری برای «نجات دریاچه» عنوان میکند. هیاهویی برای هیچ!