معرفی کتاب دولتهای توسعهگرا؛ درباره اهمیت سیاست در توسعه
برگبرگ (barggbargg) صفحه تخصصی معرفی کتاب برای عمومیکردن علم، دانش و کتاب است و با شعار «برگبرگ کتاب، تجربه زندگی ناب» در شبکههای اجتماعی در حال فعالیت است. برگبرگ رسانهای است که سعی دارد با تمرکز بر کتابهای باکیفیت به لحاظ محتوایی و کیفیت چاپ، خواننده را بهطور آهسته و پیوسته در مسیر مطالعه و فهم عمیق موضوع قرار دهد.
علی بیغش: برگبرگ (barggbargg) صفحه تخصصی معرفی کتاب برای عمومیکردن علم، دانش و کتاب است و با شعار «برگبرگ کتاب، تجربه زندگی ناب» در شبکههای اجتماعی در حال فعالیت است. برگبرگ رسانهای است که سعی دارد با تمرکز بر کتابهای باکیفیت به لحاظ محتوایی و کیفیت چاپ، خواننده را بهطور آهسته و پیوسته در مسیر مطالعه و فهم عمیق موضوع قرار دهد. همچنین معرفی کتابها براساس «سیر مطالعاتی» و برگزاری رویدادهای نقد و رونمایی کتاب با حضور نویسندگان، مترجمان و منتقدان ازجمله اهداف و برنامههای برگبرگ است.
کتاب دولتهای توسعهگرا، اثر لفتویچ را جواد افشارکهن، عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلیسینا، ترجمه و نشر پیله آن را در 400 صفحه و به قیمت 129600 تومان منتشر کرده است.
بحثهای اصلی لفتویچ را میتوان ذیل چند محور مهم صورتبندی کرد. اهمیت تنظیمگری دولت در توسعه، پرهیز از خلط توسعه با دموکراسی، لیبرالیسم و سوسیالیسم، و همچنین دشواربودن امر توسعه، هسته مرکزی کتاب را دربر میگیرند. خط واصل این محورها، عاملیت دولت بهمثابه موتور پیشران و تسهیلگر توسعه است. این چند محور به طور اجمالی، به این شرحاند:
1. توسعه، یک شعور تنظیمکننده مقتدر و مستقل میخواهد. این شعور فقط از آن دولت است.
سیاست از نظر لفتویچ، مجموعهای از فرایندهای آگاهانه در جهت سروساماندادن به حل اختلافات بر سر توزیع و تخصیص منابع است. بنابر این تعریف از سیاست، «آنچه مورد نیاز است یک «شعور هماهنگکننده» یا «قابلیت تنظیمکنندگی» است که بتواند سلسلهای گسترده از عاملان اقتصادی و زیرمجموعههایش را برای حرکت در مسیر مورد نظر... هدایت کرده،... قانع سازد، هماهنگ کند و برخی اوقات دستور دهد و... در جایی که عاملان خصوصی نمیتوانند یا نمیخواهند عمل کنند، خود وارد عمل شود» (لفتویچ،49:1400-48). تنها عاملی که قادر به انجام این وظیفه در مقیاسی ملی است، «دولت» یا به طور دقیقتر «گونهای از دولت» است. درواقع راهی خارج از دالان سیاست وجود ندارد. البته این بدان معنا نیست که دولت تنها متغیر بازی توسعه و منتزع از جامعه است؛ اما دولت مهمترین بازیگر توسعه در فرایندی پیچیده، با وجود توانبخشیها و محدودیتزاییهای جامعه است.
2. فقط یک ذهن ساده معتقد است که دموکراسی شرط کافی برای توسعه یا ناسازگار با توسعه است.
مسئله این نیست که دموکراسیها بر توسعه تأثیرگذارند یا خیر. مسئله این است که کدام دموکراسی، با کدامین سیاست در کدام جامعه، به چه میزانی از توسعه میرسد و تا چه حدی میتواند از آن محافظت کند. از آن سو، رژیمهای دموکراتیک از رژیمهای غیردموکراتیک در امر توسعه موفقتر نبودهاند. عملکرد هند و چین بین سالهای 1950 تا 1980 شاهدی بر مدعای لفتویچ هستند. از سوی دیگر لفتویچ به جای پرسش از تأثیر ماندگاری دموکراسیها بر توسعه یک گام به عقبتر میرود و میپرسد: اساسا استقامت خود دموکراسیها محلی از اعراب دارد که بخواهیم ماندگاری تأثیر دموکراسی بر توسعه را اندازه بگیریم؟ مسئله این است که برخی از دموکراسیها، دوام قابل توجهی ندارند. از آن مهمتر اینکه، در جوامع قطبیشده در درآمد، قومیت و... که نیازمند تغییرات بنیادین و رادیکال هستند، دموکراسیها محافظهکارند و دارای ریتمی کُند در راستای تغییرات بنیادین هستند. به طور مثال لفتویچ، از عدم تغییر بنیادین اصلاحات ارضی و برابری در مالکیت زمین در کشورهای دموکراتیک فکت میآورد.
3. تعداد محدودی از کشورها به توسعه رسیدهاند؛ توسعه امری دشوار است.
با وجود تمام خوشخیالیهای نهادهای بینالمللی از بانک جهانی تا صندوق بینالمللی پول و همچنین کمکهای بینالمللی اقتصادی به کشورهای توسعهنیافته، از سال 1965 تا سال 1995 بسیاری از کشورها با رشد منفی مواجه شدند. درواقع در موج سوم دموکراتیزاسیون، بسیاری از کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین اسیر بیثباتی، فساد گسترده و کودتاهای نظامی شدند. البته که تصویر نیمه دوم قرن بیستم، تصویر تمامقد سیاهی نیست و میتوان به نمونههای قابل توجهی از معجزههای شرق آسیا اشاره کرد. اما واقعیت تکاندهنده این است که تنها تعداد کمی از کشورها به موفقیت چشمگیری در توسعه دست یافتهاند. لفتویچ معتقد است سادهسازیهای ایدئولوژیک پس از جنگ جهانی دوم، موانع توسعه را از وابستگی اقتصادی به قدرتهای بزرگ (نظریه مرکز- پیرامون) تا شکل و اندازه دولتها معرفی کرد؛ حال آنکه نتیجه این اشتباه، در دهه 1990 آشکار شد. نسبت کشورهای توسعهیافته به در حال توسعه، در قرن بیستم، نسبت «برخی» به «بسیاری» است. و اینجا آغازگاه مسئلهمندی لفتویچ است. پرسش اصلی اینجاست: چرا کشورهای اندکی در توسعه موفق شدند؟! جواب لفتویچ در یک جمله این است: علت، نبود دولت مستقل و مقتدری است که بتواند اهداف توسعهگرایانه خود را با ترکیبی از مشروعیت و سرکوب به جامعه اعمال کند.
4. دولت توسعهگرا، دولت توسعهگراست ( نه نظارهگر لیبرالی نه برنامهریز سوسیالیستی)
«دولت توسعهگرا یک شکل انتقالی دولت مدرن است که در جوامع در حال توسعه جدید از قرن نوزدهم پدیدار شد. این دولتها ناشی از یک نیاز فوری به ایجاد رشد اقتصادی و صنعتیشدن به منظور پیشرفت است» (همان،337). این دولت را نباید با دولت «برنامهریز- ایدئولوژیک» ژاپن، یا دولتهای مالک و مسلط بر اقتصاد، مانند کوبا و شوروی که نسبتی با توسعه نداشتند و بازار را سرکوب میکردند، خلط کرد. خواست چنین دولتی نه تصاحب بازار بلکه «مدیریت بازار» است. از آن سو اگرچه این دولتها، به علت همکاری و شکلدادن به بخش خصوصی، در نظامهای گوناگون سرمایهداری رشد کردهاند، اما نباید آنها را به مرتبه نظارهگری یک دولت لیبرالی فروکاست. دولت توسعهگرای مدنظر لفتویچ با همه تنوعش، دولتی است که واجد یک گروه از نخبگان توسعهگرای متعهد، استقلال نسبی برای تشکیلات دولتی، یک بوروکراسی باکفایت، یک جامعه مدنی ضعیف و مطیعشده و دارای ظرفیت کنترل منافع اقتصادی محلی و خارجی است (لفتویج،351:1400).
به منظور آشنایی بیشتر با کتاب «دولتهای توسعهگرا» و خرید کتاب به صفحه برگبرگ (barggbargg) در اینستاگرام مراجعه کنید. با اسکن بارکد زیر، به برگبرگ بپیوندید.