|

روزهای تاریک افغانستان

یک هفته دیگر، دقیقا یک سال از زندانی‌شدن زنان افغانستان در خانه‌ها و محرومیت دختران از آموزش می‌گذرد. در آستانه یک‌سالگی سقوط دولت جمهوریت در افغانستان و سلطه طالبان، نگاهی به وضعیت مردم در این کشور نشان می‌دهد که زنان و دختران بیشترین آسیب را از این چرخش سیاسی و نظامی دیده‌اند.

فریدون آژند-کارشناس افغانستان:‌ یک هفته دیگر، دقیقا یک سال از زندانی‌شدن زنان افغانستان در خانه‌ها و محرومیت دختران از آموزش می‌گذرد. در آستانه یک‌سالگی سقوط دولت جمهوریت در افغانستان و سلطه طالبان، نگاهی به وضعیت مردم در این کشور نشان می‌دهد که زنان و دختران بیشترین آسیب را از این چرخش سیاسی و نظامی دیده‌اند. طالبان به محض ورود به شهرها، مدارس دخترانه را از کلاس ششم به بالا بستند، اکثریت زنان کارمند دولت را از کار منع و اخراج کردند و به زنان شاغل در عرصه فعالیت‌های غیردولتی و شرکت‌های خصوصی نیز دستور دادند که دست از کار بکشند و خانه‌نشین شوند.

دختران افغانستان با لحظه‌شماری برای دریافت پیامی از سوی طالبان درمورد بازشدن مدارس، در طول این سال چشم به رسانه‌ها دوختند. دختران نوجوان، هر صبح خواهران کوچک خود را می‌بینند که به سوی مدرسه می‌روند؛ ولی آنان مجبورند در چهاردیواری خانه کز کنند و زانوی غم بغل گیرند.

شماری از دختران خردسالی که در این سال توانستند به مدرسه بروند، اینک در سراشیبی محرومیت از ادامه تحصیل‌اند؛ زیرا سال ششم را تمام می‌کنند و طالبان دیگر اجازه نخواهند داد به آموزش دبیرستانی ادامه دهند؛ اما به گزارش گاردین، مریم ۱۰‌ساله که در کلاس ششم درس می‌خواند، راه‌حل جالبی به نظرش رسیده است. او می‌گوید در امتحانات سؤال‌ها را اشتباه پاسخ خواهد داد تا ناکام بماند و سال بعد را نیز در کلاس ششم بگذراند و دست‌کم از رفتن به مدرسه محروم نشود. این راه‌حل، هرچند یک سال دیگر نیز زمینه حضور مریم را در مدرسه فراهم می‌کند؛ اما به طرز دردناکی از رنج دختران این سرزمین برای بهره‌مندشدن از حق تحصیل آنان حکایت دارد؛ تا جایی که حاضرند یک سال از عمر خود را برای بودن در مدرسه هدر دهند.

روزنامه گاردین در گزارش جدیدش روایتی از دختران افغان دارد که در یک سال گذشته، حسرت مدرسه‌رفتن و دسترسی به حقوق دیگر، بر دل آنان مانده است. طالبان در روزها و هفته‌های نخست سلطه بر افغانستان، از نسخه «مقررات اسلامی» خود رونمایی کردند که مدعی شدند نظام خود را بر آن استوار خواهند کرد. آنان در این نسخه، حضور زنان و دختران را انکار نکردند و گفتند که زنان و دختران بر‌اساس دستورهای شریعت به آموزش و کار ادامه خواهند داد؛ اما این ادعا تنها بر روی کاغذ بود. طالبان هر روز به بهانه‌های مختلف، از‌جمله در تازه‌ترین نمونه به بهانه نبود حد نصاب درسی لازم، نگذاشتند که دختران بتوانند بار دیگر نشستن بر نیمکت‌های سه‌نفره مدارس را تجربه کنند.

آنان همچنان هیچ زنی را برای کار در مشاغل دولت دعوت نکردند و و برعکس، به برخی از زنان، حتی در مشاغلی که به تجربه و تخصص نیاز دارد، گفتند که به جای خود، همسران یا مردی از بستگان خود را برای کار بفرستند.

زندگی زنان در افغانستان در قیاس با هر جای دیگر دنیا، مملو از محدودیت‌ها و محرومیت‌های شدید است. زنان با کوچک‌ترین سرپیچی از مقررات، با خشونت بیش از حد روبه‌رو می‌شوند و حتی حق ندارند بدون همراه «محرم»، به سفرهای نسبتا طولانی بروند.

فرخنده، از دخترانی که از ادامه تحصیل محروم شده است، به گاردین گفت: «تاکنون سه بار دیده‌ام که طالبان در بازار زنان را شلاق زدند. بیشتر هم به دلیل پوشیدن شلوارهایی که از دید طالبان، تنگ بود». او افزود: «طالبان حتی بارها دخترانی را به دلیل لبخند‌زدن در خیابان یا حرف‌زدن با صدای بلند، مجازات کردند».

افغانستان و مردمش، هم‌زمان با سلطه طالبان و سختگیری‌های مفرط، با فروپاشی اقتصادی نیز رو‌به‌رو شده‌اند. در‌حالی‌که قشر ثروتمند افغانستان دیگر مانند گذشته تجملاتی زندگی نمی‌کنند، قشر متوسط نیز به سوی فقر مطلق در حرکت است. کسب‌و‌کار کاملا متوقف شده است و سرمایه‌گذاران بخش‌هایی از فعالیت‌های خود را تعطیل کرده‌اند و بخش‌های دیگر نیز رو به تعطیلی است. در نتیجه، جمعیت بی‌کاران در افغانستان به‌شدت افزایش یافته است.

سردار و همسرش هر دو در نیروهای نظامی افغانستان شاغل بودند و اندک‌اندک از امکان خرید زمین و خانه نیز برخوردار شده بودند؛ اما با سقوط جمهوریت و قدرت‌گرفتن طالبان، از کار اخراج شدند. حالا سردار هر روز کنار جاده می‌ایستد تا کسی او را برای کارگری روزمزد ببرد. اگر خوش‌شانس باشد، هفته‌ای یک بار کاری به دست می‌آورد و مزدی هم که برای یک روز کار می‌گیرد، معادل دو دلار یا کمی بیشتر است. همسر سردار هم مجبور است در خانه بنشیند و هر روز فقط در انتظار بازگشتن سردار بماند. سردار می‌گوید که پیش از این هرگز چنین کارهایی نکرده‌ بوده است؛ ولی حالا نیاز مجبورش می‌کند که هر روز سر گذر در انتظار کاری روزمزد باشد و به هر کاری که پیدا شد، تن دهد. او می‌گوید در‌حال‌حاضر حتی هزار افغانی (معادل ۱۲ دلار) هم پس‌انداز ندارد.

بی‌تفاوتی و بی‌توجهی طالبان به وضعیت ناگوار مردم، آنان را نزد شهروندان منفور کرده است. ملاحسن آخوند، نخست‌وزیر طالبان، در نخستین سخنرانی‌اش خطاب به مردم گفته بود «غذا از خدا بخواهید نه از دولت، ما امنیت‌تان را تضمین کرده‌ایم، مشکل شکم گرسنه‌تان را با خدا در میان بگذارید».

طالبان که معمولا از میان ساکنان روستاهای افغانستان برخاسته‌اند، نخواسته‌اند که روستا را به شهر بیاورند؛ بلکه به نظر می‌رسد می‌خواهند شهر را به روستا ببرند و همین رویکرد باعث برخورد آنان با مردم عادی می‌شود. آنان حتی به نحوه لباس‌پوشیدن مردم نیز واکنش نشان می‌دهند. به‌همین‌دلیل خیلی سریع و در عرض یک سال، شکاف عمیقی بین شهروندان عادی و طالبان ایجاد شده است.

با این حال، گروه طالبان با دمیدن مداوم در بوق تأمین امنیت و ختم جنگ، می‌خواهند چالش‌ها در بخش‌های دیگر را نادیده بگیرند. پدیده «فرار مغزها» باعث شده است که کمتر فرد متخصصی در کشور باقی مانده باشد یا به همکاری با طالبان تن دهد. به‌همین‌دلیل کار در همه بخش‌ها به کندی پیش می‌رود. یکی از بانکداران در افغانستان که درگیر مذاکرات برای آزادسازی پول‌های مسدودشده بانک مرکزی افغانستان نیز بوده است، به گاردین گفت که همه مسئولان رده اول بانک مرکزی افغانستان از کشور گریخته‌اند و فقط کارکنانی از رده‌های دوم و سوم باقی مانده‌اند. به گفته او، «با این افراد حتی نمی‌توان کوچک‌ترین قدمی برای مبارزه با تحریم و چالش‌های پولی برداشت».

طالبان همچنین از ریشه‌کنی فساد اداری در افغانستان نیز با مباهات یاد می‌کنند. این در حالی‌ است که فساد همچنان به صورت خزنده در حال رشد و گسترش است. طالبان نیز کم‌کم آموخته‌اند که برای هر کاری، از مراجعان پول درخواست کنند.

هرچند جنگ در افغانستان پایان یافته است و دورنمای موجود، از احتمال هیچ اقدامی مانند آنچه در ۲۰۰۱ رخ داد، حکایت ندارد، اگر طالبان بحران اقتصادی و انسانی را در کشور مهار نکنند، شاید برای مردمی که دارند از گرسنگی می‌میرند، مشکلی در میان نباشد که بار دیگر سلاح بردارند و جنگی دیگر را آغاز کنند.

منبع‌: ایندیپندنت