|

کارلو آنچلوتی و دگردیسی نگاه‌ها در عصر نتیجه‌گرایی افراطی

در ستایش شکست‌خورده‌ها

فوتبال، آینه تمام‌نمای جهانی‌ است که ما در آن زندگی می‌کنیم؛ جهانی که در آن‌ هیچ معیار پایداری جز «نتیجه» وجود ندارد. هر‌آنچه فراتر از پیروزی باشد، به‌سادگی فراموش می‌شود‌ و هر آن ‌که از قافله برندگان جا بماند، حتی اگر شایسته‌ترین باشد، به حاشیه رانده می‌شود. این روزها کارلو آنچلوتی، مرد آرام و متین نیمکت رئال‌مادرید، در معرض هجوم تندترین نقدها قرار گرفته است. همان کسی که تا دیروز‌ نه‌فقط به‌ دلیل افتخاراتش، بلکه به‌ دلیل منش مربیگری‌اش تحسین می‌شد؛

در ستایش شکست‌خورده‌ها

مهدی شمشیری: فوتبال، آینه تمام‌نمای جهانی‌ است که ما در آن زندگی می‌کنیم؛ جهانی که در آن‌ هیچ معیار پایداری جز «نتیجه» وجود ندارد. هر‌آنچه فراتر از پیروزی باشد، به‌سادگی فراموش می‌شود‌ و هر آن ‌که از قافله برندگان جا بماند، حتی اگر شایسته‌ترین باشد، به حاشیه رانده می‌شود. این روزها کارلو آنچلوتی، مرد آرام و متین نیمکت رئال‌مادرید، در معرض هجوم تندترین نقدها قرار گرفته است. همان کسی که تا دیروز‌ نه‌فقط به‌ دلیل افتخاراتش، بلکه به‌ دلیل منش مربیگری‌اش تحسین می‌شد؛ به‌ سبب اعتمادی که به شخصیت و خودآگاهی بازیکنانش داشت، نه برای جزئیات خشک تاکتیکی. آن روزها می‌گفتند‌ «آنچلوتی به ستاره‌ها آزادی می‌دهد و همین، رمز موفقیت اوست»، امروز اما‌ همین ویژگی‌ها به سلاحی برای تخریب او بدل شده‌اند. می‌گویند بی‌برنامه، بی‌تدبیر و بی‌فکر است.

 

 چه اتفاقی افتاده؟ آنچلوتی تغییر کرده‌ یا ما؟ پاسخ روشن است؛ نه آنچلوتی تغییر کرده، نه منش او، نه سبک کارش؛ تنها چیزی که دگرگون شده، «نتیجه» است و این دگرگونی کافی‌ است تا همه دیدگاه‌ها معکوس شود. پیروزی، سپر دفاعی ماست و تا هست، نقدها خاموش‌اند و تحسین‌ بی‌وقفه ادامه دارد. اما به‌ محض لغزش، به‌ناگاه همان خصوصیات مثبت‌ به دلایل شکست بدل می‌شوند. این دگردیسی نگاه‌ها، فقط مربوط به فوتبال نیست، بلکه بازتابی‌ است از روح زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم.

 

زمانه‌ای که در آن‌ «داشتن» مهم‌تر از «بودن» است‌ و «موفقیت» مهم‌تر از «شایستگی». کسی که برنده است، هر خطایش توجیه‌پذیر می‌شود‌ و کسی که ببازد، حتی فضیلت‌هایش نیز به چشم نمی‌آیند. جهان ما‌ به‌جای آنکه به درک عمیق مسیر افراد بنگرد، فقط به خط پایان نگاه می‌کند. در چنین فضایی‌ دیگر حتی نمی‌توان کسانی را که برای رسیدن به پیروزی‌ دست به هر کاری می‌زنند، به‌سادگی سرزنش کرد؛ زیرا ما با ستایش بی‌چون‌وچرای پیروزی، خود و آنان را به این مسیر هل داده‌ایم. وقتی تنها معیار ارزشمندی موفقیت است، اخلاق، منش‌ و حتی خلاقیت‌ در رده‌های پایین‌تری قرار می‌گیرند. 

 

در همین راستا، خود کارلتو هم دیروز در کنفرانس مطبوعاتی پیش از دیدار با اتلتیک بیلبائو با اشاره به چالش‌های پیش‌روی مربیان و تیم‌ها در دنیای امروز، گفت: «‌واقعیت این است که در این دنیا همه چیز زیر سؤال می‌رود، حتی باشگاهی که در 11 سال گذشته ۳۰ عنوان قهرمانی کسب کرده است». این گفته‌ها دقیقا همان چیزی را بازتاب می‌دهد که در دنیای امروزی فوتبال و حتی در بسیاری از جنبه‌های دیگر زندگی شاهد آن هستیم؛ فقط نتیجه است که اهمیت دارد و حتی بزرگ‌ترین دستاوردها و تاریخ‌های پرافتخار نیز ممکن است به‌سادگی به حاشیه رانده شوند، اگر نتایج کنونی با انتظارات همخوانی نداشته باشد. شاید دردناک‌ترین بخش ماجرا این باشد که جامعه، شکست‌خوردگان بافضیلت را نه‌تنها فراموش می‌کند، بلکه گاهی آنان را به سخره می‌گیرد.

 

ما آن‌قدر به ستایش دارندگان و فاتحان عادت کرده‌ایم که دیگر نمی‌توانیم در برابر فروتنان و شریفان سر فرود آوریم. کسی که تا پایان عمرش نجیب زیست و به‌ دور از فریب‌ هیچ‌گاه به قله نرسید، در نهایت‌ تنها می‌ماند‌ و این تنهایی‌ تلخ‌ترین سویه جهان ماست. آنچلوتی همان است که بود، اما جهان پیرامونش دیگر همان جهان نیست. حالا‌ همان بازوانی که روزی او را بر دوش می‌بردند، شاید او را زمین بزنند. این سرنوشت کسی‌ است که در زمانه ما‌ پایبند اصول می‌ماند و نتیجه را فدای منش نمی‌کند‌ و اگر امروز، در میان همهمه تمسخرها و نادیده‌گرفتن‌ها، از چنین چهره‌هایی دفاع نکنیم، فردا‌ چیزی از فضیلت و صداقت در حافظه جمعی ما باقی نخواهد ماند.