گفتوگو با رضا اسدی درباره مجموعهداری
انتخاب، معیار مهم در مجموعهداری است
گرچه قدمت مجموعهداری هنری به سالهای بسیار دور برمیگردد، اما در 40 سال اخیر این شکل از مجموعهداری یعنی مجموعهداری هنری همزمان با رونق دوباره گالریها در دهه 80 بهطور گسترده پیشرفت دوبارهای پیدا کرد. این پیشرفت در هر دهه بیشتر شد تا جایی که امروز از سوی نسل جوان نیز اشتیاق زیادی به ورود در این حرفه ایجاد شده است.
شرق: گرچه قدمت مجموعهداری هنری به سالهای بسیار دور برمیگردد، اما در 40 سال اخیر این شکل از مجموعهداری یعنی مجموعهداری هنری همزمان با رونق دوباره گالریها در دهه 80 بهطور گسترده پیشرفت دوبارهای پیدا کرد. این پیشرفت در هر دهه بیشتر شد تا جایی که امروز از سوی نسل جوان نیز اشتیاق زیادی به ورود در این حرفه ایجاد شده است. در سالهای نخست بیشتر کسانی مانند رضا اسدی در مسیری نهچندان قوامیافته پا گذاشتند، در همان سالهای اوایل دهه 80. رضا اسدی مجموعهدار شناختهشده، متولد 1345 است که بیشتر بر اساس علاقه دیرینهاش به جمعآوری کبریت، تمبر، صابون و... سالها بعد در مسیر مجموعهداری بر اساس علاقه هنریاش پا گذاشت. رضا اسدی در این گفتوگو به جزئیات طیکردن مسیر مجموعهداری میپردازد.
چه چیزی باعث شد به هنر و البته مجموعهداری هنری و گردآوری آثار هنری علاقهمند شوید؟
من شخصا با مجموعهداری شروع کردم. حال که فرمودید هنری، ما میگوییم مجموعهداری غیرهنری. از بچگی دوست داشتم آثار مختلف مانند تمبر، کبریت، صابون و... را جمعآوری کنم. خیلی چیزهای بچگانهتر در این سالها بوده تا بزرگتر شدم و به شکل دیگری حتی در دورهای علاقهمند به انگشترهای خطی شدم و در دورهای ساعت جمع میکردم و این مجموعهداری در زندگیام مقدم بر هنر بوده است. گرچه میتوان مجموعهداری را هنر به حساب آورد و طبعا کسی که مجموعهدار است حتما به هنر علاقهمند است، حتی اگر خودش را کشف نکرده باشد. در مورد من اینطور بود که با مجموعهداری شروع شد و از اواسط دهه 30 زندگیام یعنی حدود 20 سال پیش، شروع به خرید آثار هنری کردم و بعد چون این روحیه مجموعهداری و سابقهاش در من بود، تبدیل شد به آثار هنری، نقاشی و مجسمه را بهصورت مجموعه درآوردن و دنبال پرکردن جاهای خالی این مجموعه بودن و اصولا این سیاق مجموعهداری به همین شکل بود که شما تعریفی برای مجموعهتان میکنید و پازلی میچینید و باید این پازل را حل کنید. وقتی این پازل حل شد، اشباع شدهاید. اینکه بگویید نهایتی ندارد، درست است؛ اما اگر شما برای زندگیتان بودجه مشخصی داشته باشید، آن وقت است که معنا پیدا میکند و در سطحی که میتوانید مجموعه را درست کنید، به کمال میرسانید و بهتدریج این مجموعه سر از مجموعههای دیگر درمیآورد که قاعده این کار است.
بعضی کلکسیونری را یک خدمت فرهنگی و در راستای حفظ بخشی از تاریخ هنر میدانند و بخشی آن را در راستای یک سرگرمی طبقه بالادست جامعه؛ شما چه نگاهی دارید؟
به شکلهای مختلفی میتوان به این فعالیت نگاه کرد. هر دو نگاه میتوانند درست باشند. اگر کلکسیونری به شکل سالم، دقیق و با دانش انجام گیرد، یک کمک فرهنگی است که فکر نمیکنم کسی مخالف آن باشد. بههرحال شما نظمی به مجموعهای پراکنده میدهید که توسط هنرمندان مختلف خلق شده است. کار موزه هم همین است. یک مجموعه هم میتواند مانند یک موزه چنین انسجامی به هنر دهد و یک خدمت است. از طرف دیگر هم میشود به این شکل نگاه کرد که مجموعه برای این است که یک طبقه اجتماعی به هر دلیلی از آن سوءاستفاده کنند و بعد هم مانند یک دستمالکاغذی آن را به طرفی بیندازند؛ آن هم بدون اینکه ارزش آن را متوجه باشند. حداقل باید نگهداری صحیحی از آن مجموعه کنند. ولی بهتر است ما منفی نگاه نکنیم و بُعد مثبت آن را ببینیم که البته به نظر من غالب است و اینکه مجموعهداری یک کمک و خدمت فرهنگی است و خیلی از آثاری که ممکن است فراموش شود، در مجموعهها ارزش خود را بازیابی میکند که به حق است. گاهی خیلیها فراموش شدهاند، برای اینکه یک مجموعه خوب سراغ آنها نرفته است؛ در صورتی که استحقاق آن را داشتهاند؛ بنابراین من در این باب نگاه مثبتی به مجموعهداری دارم.
در مجموعهداری خودتان را قائل به سبک و روشی میدانید و در این مسیر آیا از مشورتها هم بهرهمند میشوید؟
قطعا این سبک و روش هست و قبلا هم راجع به آن صحبت کردیم اما اگر بخواهیم شخصیاش کنیم و مقایسه کرده باشیم، اولین اصل بنده این است که اگر کاری را میخرم، آنقدر زیبا باشد که حاضر باشم آن را در منزلم بگذارم و همیشه با آن زندگی کنم. به عبارتی اگر یک روز نتوانستم آن را به پول تبدیل کنم، حداقل از خودش لذت ببرم. چون خیلیها هستند که مجموعههایشان فقط برای انبارشان است و حاضر نیستند آن کار را ببینند و فقط میخواهند آن را داشته باشند. نه من دوست دارم اگر اثری را میخرم حتما آن را ببینم. چندان به دنبال کار بزرگ نیستم، زیرا انرژی آن را ندارم، کار بزرگ جدا از فضایی که در حملونقل نیاز دارد، مراقبت، نگهداری و... سختی بیشتری دارد و من اصولا اهل کارهای بزرگ نیستم بلکه کارهای متوسط و کوچک را بیشتر میپسندم که برای خودم سبکی است. بعضی دوست دارند دوره آثار یک یا چند آرتیست را جمع کنند اما من دوست دارم متنوع باشد، معمولا از یک آرتیست تعداد آثار زیادی را نمیگیرم و حتی اگر بیشتر از یک اثر داشته باشم، حتما دومی ویژگیای داشته که در اولی وجود ندارد و نتوانستهام آن را از دست بدهم یا اگر به سومی رسیده، به همین منوال بوده است اما خیلی از دوستان هستند که مجموعههایشان تا این حد تنوع ندارد و مربوط به دوره آثار یک هنرمند یا سبک خاصی است یا دوره زمانی محدودتری است. من با این شیوه پیش نمیروم، گرچه یک زمینه اصلی در خرید و فروش دارم اما خیلی خودم را محدود نمیکنم و مجموعهام متنوع است.
از مشورت...
گاهی مشورتکردن برای مجموعهدار خطرناک است و ممکن است منصرف شود. از کجا معلوم کسی که با او مشورت میکنید، بیشتر از خودتان بداند، چون این یک چیز سلیقهای است. شاید از نظر اقتصادی یا ارزشی مجموعهدار مشورتی کند که چنین اثری تا این حد میارزد یا خیر اما از نظر سلیقهای نباید مشورت بگیرد. ممکن است مشاوره در ابتدای راه ضروری باشد اما از مرحلهای به بعد باید قادر باشید روی پای خودتان بایستید و اگر این اتفاق نیفتد باز نمیتوانید مجموعهدار خوبی باشید. من در حال حاضر دیگر مشورت نمیکنم اما درباره ارزش اثر و اینکه آیا ارزش کافی دارد یا خیر، گاهی مشورت کردهام. این شیوه نیز ممکن است مزایا یا معایبی داشته باشد. به نظرم در مشورتگرفتن برای خرید آثار نیز محدود عمل کردهام.
در کنار توجه و نگاه به هنر، هنرمندان و آثارشان چقدر به مطالعه و خواندن هنر اهتمام دارید، به معنای دیگر چقدر در این حوزه خود را پژوهشگر و مشتاق به دانستنِ بیشتر آثار میدانید؟
این مطالعات همچنان جزئی از مجموعهداری است. حتما باید مطالعه و جستوجو کرد و حتما باید رفت، دید و هیچ کاری مانند تماشای اثر از نزدیک، حسکردن و لمس آن، به فرد درباره شناخت هنر تجسمی نمیآموزد. با این حال باید روی مجموعه آثار یک هنرمند اشراف داشت، اینکه شما یک کار زیبا از هنرمندی را ببینید برای اینکه او را انتخاب کنید کافی نیست، حتما باید مطالعه داشته باشید. جستوجوکردن به این صورت نیست که بروید و کتاب تاریخ هنر یا سبک هنر را از کتابفروشی بگیرید و شروع به خواندن کنید، راندمان این شیوه خیلی پایین است و فرد اطلاعات آن را فراموش خواهد کرد و چهبسا آموزشی هم از آن نمیبیند. باید رفت و از دل جزئیات نتیجهگیریهای شخصی را انجام داد. شما به عنوان یک مجموعهدار باید بتوانید اثر هنری را نقد کنید که این اثر چه ویژگیهایی دارد، برای مجموعه شما خوب است یا خیر یا اینکه باید بگردید یا اینکه آن اثر انتخاب نهایی شما هست یا خیر. بنابراین باید روی همه آرتیستها و عمده کارهایشان مطالعه داشته باشید، آن آثاری را که میتوانید از نزدیک ببینید و آنهایی که نمیتوانید، از طریق عکس ببینید. خوشبختانه اینترنت یک منبع بسیار عالی است که شاید از نسل ما شروع شده و من خوشحالم که این توفیق را داشتم که از اینترنت استفاده کنم چون در غیر این صورت هرگز برای من میسر نبود که با این انرژی کم تا این حد اطلاعات را به دست آورم. به هر حال اگر وارد این جزئیات نشویم باید صددرصد مطالعه کنیم، جستوجو کنیم، ببینیم و مقایسه کنیم. وقت بگذاریم و راجع به آن فکر کنیم که حتما با نتیجه مثبت روبهرو خواهیم شد.
در گردآوری آثار هنری به تم، سبک یا دوره خاصی از هنر و هنرمندان گرایش دارید؟ بعضی مجموعهداری را یک هنر میدانند.
اگر مجموعهداری را از دورههای اخیر در نظر بگیریم حتما یک هنر است؛ زیرا اینکه شما یک مجموعه متوازن، اصیل و... را در اختیار داشته باشید، حتما فاکتورهای بسیاری وجود دارد. یک مجموعه باید هارمونی داشته باشد، نمیشود از هر چمن گلی چید و مجموعه جمع کرد. حتما باید با قاعده باشد و این قاعده ممکن است برای هر کسی متفاوت باشد؛ اما باید قاعدهمند باشد و همانطور که یک فرد به نقاش خوبی بدل میشود و دیگری به نقاشی متوسط، فردی هم به یک مجموعهدار خوب بدل میشود و فردی دیگر به مجموعهداری متوسط. گاهی هم فردی هرگز نمیتواند مجموعهدار شود، برای اینکه هنر باید باشد؛ بنابراین هنر است. من قطعا به تم، سبک یا دوره خاصی از هنر و هنرمندان گرایش دارم؛ چون این هم جزئی از همان قواعد است زیرا مجموعه شما باید تم و سبک داشته باشد. اگر قرار است سبک نداشته باشد، باز هم متوازن باشد و از همه سبکها در آن باشد و حتی من فراتر میروم؛ مجموعه باید با هم قابل ارائه باشد و حتی از نظر رنگبندی بتواند موجی از واریتههای مختلف این رنگها را به شما در یک چیدمان بدهد. این مجموعه باید در کنار هم قابل پرزنتکردن و نمایش باشد و حتما برای اینکه چنین اتفاقی رخ دهد، باید از قبل این مجموعه با هماهنگی گردآوری شده باشد. نمیشود خیلی گریز زد، گاهی میشود یک مقدار پا را از مجموعه فراتر گذاشت و چیزهایی را خارج از خط اصلی مجموعه اضافه کرد؛ اما آن هم باز باید با دانش باشد. صددرصد من گرایش دارم و درمورد نقاشی، نقاشی ایرانی جمع میکنم و بیشتر گرایشم به دهه 40، 50 و شاید 60 است. البته در دهه 60 آثار خیلی محدود است؛ اما همچنان آثار خوبی است، برای اینکه همه با عشق کار کردهاند، فضا، فضای مارکت صرف نبوده و نتایج درخشانی به جای مانده است. به هر حال اگر نخواهم به جزئیات ورود کنم، قطعا من هم به این سبک، تم و دوره خاص متعهد هستم.
چقدر کلکسیونری را حرفهای و اساسا کار به معنای سرمایهگذاری میدانید و چقدر آن را براساس یک تفریح و سرگرمی نگاه میکنید؟
قطعا اقتصاد نقش مهمی دارد؛ یعنی همه شئون زندگی آدم به اقتصاد مربوط است و البته مجموعهداری هم یک رابطه دوطرفه است. نمیتواند یکطرفه باشد؛ یعنی کسی نمیتواند به صرف سرمایهگذاری وارد این محیط شود زیرا قطعا متضرر خواهد شد و لذتی هم نمیبرد اما کسی که علاقه داشته باشد، در ادامه میتواند این حرفه را به دید سرمایهگذاری نگاه کند. شاید فرد جواب نگیرد اما این فقط یک محرک برای شخص مجموعهدار است که در آن انگیزه اقتصادی هم وجود دارد. میتواند سود داشته باشد و شاید هم سودش از بازارهای دیگر هم در این مارکت بهتر باشد. اصولا مجموعهدار دلش میخواهد چیزهای باارزش را جمع کند و همین نشان میدهد ارزش در انتخاب مجموعه یک معیار است. بُعد سرمایهگذاری معنا دارد اما کلکسیونری حرفهای خیلی معنا ندارد، من خیلی با این مفهوم ارتباط برقرار نمیکنم که یک کلکسیونر حرفهای به چه معناست، خوب کلکسیونر اگر جدی باشد؛ یعنی حرفهای است و کلکسیونر آماتور کلکسیونر نیست. تفریح و سرگرمی قطعا بخشی از این روند است؛ زیرا لذت دارد و علاقه هم مطرح است و همین لذت بهمعنای تفریح و سرگرمی است. فاکتورهای متعدد دیگری هم وجود دارد که گاهی هویت، شخصیت و... به فرد مجموعهدار میدهد. به هر حال شما وارد جامعه کوچکی از مجموعهداران یا دوستداران هنر میشوید که اینها مزایایی است و حتی گاهی فراتر از بُعد سرمایهگذاری میرود؛ یعنی شما بهجای اینکه سرمایهگذاری مالی داشته باشید، سرمایهگذاری اجتماعی میکنید و هریک از این جوانب اهمیت دارد.
درمورد کتاب یا نمایش آثار فکر شده یا خیر؟
من فکر میکنم اکثر مجموعهداران یکی از آرزوهایشان باشد که یک مجموعه درخور داشته باشند که قابل ارائه باشد و آنقدر مجموعه خوبی باشد که حتی بتوان از روی آن کتاب تهیه کرد اما درخوربودن را هرکسی با معیارهای خودش میسنجد، بعضیها سختگیری بیشتری دارند و بعضیها کمتر. بنده که هنوز فکر میکنم مجموعهای که دارم درخور تبدیلشدن به کتاب نیست؛ وگرنه چه افتخاری بیشتر از اینکه همه بتوانند این آثار را ببینند و اگر لذتی در آن وجود دارد، با بقیه سهیم شوم.
درحالحاضر هم فاکتورهای دیگری در شرایط اجتماعی اعم از اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و... آمده است که ممکن است حواشیای به یک مجموعه اضافه کند؛ بنابراین ما در یک شرایط ایدئال نیستیم و ذات این کار به نحوی است که شما در محیطی با آرامش نسبی از نظر فرهنگی و اقتصادی در جامعه قرار بگیرید و بتوانید به هدف مدنظرتان که باید یک هدف متعالی باشد، برسید،وگرنه یا تبدیل به یک نمایش میشود که صرفا نمایش برای چنین تصمیمی کافی نیست یا یک نوع خودنمایی یا هزار حاشیه دیگر از آن بیرون میآید؛ بنابراین ضمن اینکه از همه مجموعهدارانی که آثارشان را با مردم سهیم شدند، قدردانی میکنم، از نظر اینکه مردم این کارها را ببینند یا چاپ کردند یا در گالریها به صورت محدود یا کامل نمایش دادند (که البته زیاد هم نیست اما بوده است) اما اگر سؤالتان شخصی است بنده نه در این حد هستم و نه شرایطش مهیاست. امیدوارم روزی بتوانیم از حمایت شما برای نمایشگاه خودمان استفاده کنیم.