|

«پلن بی» برون‌رفت از بحران اوکراین چیست؟

180 روز از کارزار اوکراین می‌گذرد تا این سؤال پررنگ شود: آیا هریک از طرفین «پلن بی» نیز برای برون‌رفت از این وضعیت دارند؟ جهان در آستانه سالگرد خروج غیرمسئولانه آمریکا و ناتو از افغانستان، شاهد مرثیه‌ای دیگر در اوکراین است

 180 روز از کارزار اوکراین می‌گذرد تا این سؤال پررنگ شود: آیا هریک از طرفین «پلن بی» نیز برای برون‌رفت از این وضعیت دارند؟ جهان در آستانه سالگرد خروج غیرمسئولانه آمریکا و ناتو از افغانستان، شاهد مرثیه‌ای دیگر در اوکراین است؛ با این تفاوت که زلنسکی، اشرف غنی نبود که چمدان‌ها را ببندد و برود و نیروهای نظامی اوکراین نیز، آن‌چنان بی‌انگیزه نبودند.

در میانه این غوغا اما یک چیز مشخص است: هیچ چیز مثل برنامه مطلوب هریک از طرف‌ها پیش نرفت؛ نه روسیه موفق به پیشروی سریع شد؛ نه کی‌یف توانست ناتو را مستقیم در این جنگ وارد کند؛ اتحادیه اروپا به واسطه تحریم‌ها خودش نیز با بحران اقتصادی روبه‌رو شد و ایالات متحده نیز اگرچه موفق شد سناریوی مطلوبش یعنی انزوای روسیه در غرب را نهادینه کند؛ اما انتظار نداشت که روسیه سرسختانه و اگرچه به کندی به دنبال پیشروی در اوکراین باشد و گذاشتن نقطه پایان بر این پارگراف از بحران را در این شرایط  این‌چنین بغرنج کند.

برایند شرایط آشکارا نشان می‌دهد که دستیابی به یک توافق سیاسی برای آتش‌بس در این شرایط آسان نیست؛ هر روز ملاحظات جدیدی بر بحران سیاسی روسیه و غرب افزوده می‌شود؛ همین دو روز پیش رومانی هم یک دیپلمات روس را اخراج کرد؛ لندن مخالف حضور پوتین در اجلاس جی‌۲۰ است؛ ایده ممنوعیت ورود اتباع روس به اتحادیه اروپا مطرح شده؛ همه چیز مشخص است: دیگر نه‌فقط ظرفیت سازنده‌ای میان مسکو و بروکسل برای احیای روابط وجود ندارد؛ بلکه حتی روسیه و شرکای اروپایی‌اش نظیر فرانسه و آلمان نیز دچار یک انجماد جدی در روابط شده‌اند که آب‌شدن آن نیازمند زمان است و به این آسانی‌ها رخ نمی‌دهد.

اجازه بدهید دوباره به پرسش ابتدایی بازگردم؛ در این شرایط دشوار که سناریوی مطلوب هر‌یک از طرفین فرسایشی شده و در مسیر بن‌بست قرار گرفته است، سناریوهای جایگزین آنها چیست؟

به نظر می‌رسد رویکرد روسیه سنتی مانند دوران شوروی است: گسترش اتحاد با بازیگرانی که در مقابل نظم منطقه‌ای و جهانی مد‌نظر ایالات متحده قرار دارند؛ اهرم فشاری که در نگاه مسکو می‌تواند واشنگتن را نهایتا به میز مذاکره بکشاند و کرملین در ازای دریافت تضمین‌های امنیتی مد‌نظر خود به‌ویژه در اروپا در تقابل با ناتو، رفتار آنها را کنترل کند. ساده‌ترین مثال کره‌ شمالی در شرق آسیا، هند و افغانستان در آسیای جنوبی، سوریه و جمهوری اسلامی در خاورمیانه، مصر، کنگو، اتیوپی و... در آفریقا، ونزوئلا در آمریکای جنوبی و صربستان در اروپا است.

در‌این‌میان زلنسکی که به پشتوانه ناتو سر ناسازگاری با توافق مینسک گذاشت و منتج به ورود نظامی روسیه به اوکراین شد، به دنبال وادار‌کردن کرملین به دادن هزینه‌های بیشتر است و حالا نه‌فقط جدایی مناطق تصرف‌شده از ۲۴ فوریه را در نظر دارد؛ بلکه بر بازگشت کریمه نیز توجه جدی می‌کند که نتیجه آن حملات یک هفته گذشته ارتش اوکراین به این منطقه بود.

بعید به نظر می‌رسد که ناتو بیشتر از روند کمک‌های نظامی وارد این باتلاق شود و اتفاقا انتظار می‌رود این یک عملیات فریب برای چین باشد که او نیز با این خیال که ناتو واکنش نظامی مستقیم نشان نمی‌دهد، در دام تایوان بیفتد، با این تفاوت که با واکنش جدی اتحاد آتلانتیک شمالی مواجه شود.

گزاف نیست اگر بگوییم روسیه اگرچه پیشروی‌های هرچند بسیار آرامی در اوکراین دارد؛ اما از یک سازش موقت نیز بدش نمی‌آید تا قدری فرصت داشته باشد وضعیت خود را در موازنه تهدید شرق آسیا نیز بهبود بخشد و بتواند در بحران پیش‌روی ناتو و چین، صید منافع کند. شاید یکی از ساده‌ترین سناریوها، پررنگ‌کردن دو‌قطبی دو کره باشد؛ موضوعی که میان سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ در جریان رقابت جدی شوروی و آمریکا نیز بسیار آشکار بود. به هر حال نباید فراموش کنیم که برنامه موشکی و هسته‌ای کره‌ شمالی، یک موضوع کلیدی و حساس در معادلات آسیاپاسیفیک است که می‌تواند ابعاد جدی در نظم این منطقه و ملاحظات فرامنطقه‌ای بیافریند؛ ابزاری که می‌تواند برگ مهمی در مذاکرات  روسیه و آمریکا باشد.

نهایتا می‌توان گفت روسیه و غرب در شرایط کنونی به یک سازش موقت سیاسی برای آتش‌بس نیاز دارند که البته کی‌یف باید در این زمینه تصمیم بگیرد؛ وضعیت آتش زیر خاکستری که قدرت مانور غرب در آسیاپاسیفیک را افزایش می‌دهد و فرصت ریکاوری به مسکو می‌بخشد.