کارآفرینی سازمانی، تنها راه نجات کسبوکارها و استارتآپها
سعید حشمتی، دکترای کارآفرینی از دانشگاه تهران: امروزه تبوتاب کارآفرینی در کشور ما بسیار بالا گرفته است و در هر محفلی، صحبت از کارآفرینی و فواید و ویژگیهای آن است؛ اما آیا واقعا همه این اظهارنظرها، پشتوانه علمی و تجربی مناسب را دارد؟
سعید حشمتی، دکترای کارآفرینی از دانشگاه تهران: امروزه تبوتاب کارآفرینی در کشور ما بسیار بالا گرفته است و در هر محفلی، صحبت از کارآفرینی و فواید و ویژگیهای آن است؛ اما آیا واقعا همه این اظهارنظرها، پشتوانه علمی و تجربی مناسب را دارد؟ آیا آن شناخت و آگاهی لازم درباره مقوله کارآفرینی در جامعه شکل گرفته است و فعالان اقتصادی با اصول و قواعد مهم و متدهای جدید کارآفرینی آشنایی کافی و لازم را دارند؟
طبق دادههای دیدهبان جهانی کارآفرینی ایران (GEM)، در دنیای امروز کسبوکارهای نوپا، استارتآپها و شرکتهای دانشبنیان با سه چالش مهم و اساسی روبهرو هستند. اولین چالش، افزایش سریع رقبای جدید و تغییرات سریع و متنوع بازار است؛ بهطوریکه هرروز شاهد تأسیس کسبوکارها و استارتآپهای جدید هستیم. قاعدتا در چنین شرایطی استارتآپها باید برای بقای خود، از نوآوری مستمر و شیوههای نوین مدیریتی استفاده کنند. در غیراینصورت بهراحتی از گردونه رقابت حذف میشوند. دومین چالش، کارایینداشتن شیوههای مدیریت سنتی و منسوخشده با توجه به تغییرات سریع بازار است. بهعبارتدیگر شیوههای مدیریت سنتی، دیگر پاسخگوی نیاز کسبوکارهای موجود نیست. و سومین چالش، معضل سرمایه انسانی است. خروج نخبگان از کشور، نبود نیروی متخصص، توانمند و باتجربه، نبود خروجی مناسب دانشگاهها برای دانشجویان و... باعث شده تا درحالحاضر دیگر معضل بیکاری وجود نداشته باشد؛ بلکه کار هست؛ اما کارکن نیست!
با وجود این سه چالش، چه ویژگیهایی باعث موفقیت کسبوکارها و استارتآپها میشود؟ آیا کسبوکارهای پیشرو در دنیا، صرفا بهواسطه سرمایهای که دارند، توانستهاند به این جایگاه برسند؟ جواب این سؤالات و رفع سه چالش مطرحشده، در بهکارگیری متد کارآفرینی سازمانی است.
درحالحاضر جدیدترین و کارآمدترین متد کارآفرینی در دنیا، کارآفرینی سازمانی (Corporate Entrepreneurship) است که شاید جای آن در اکوسیستم کارآفرینی کشور ما خالی است. میلر در سال 2003، کارآفرینی سازمانی را فرایند ایجاد کسبوکار جدید در داخل شرکتها یا سازمانهای از قبل ایجادشده بهمنظور بهبود سودآوری سازمانی و بهبود موقعیت رقابتی شرکت تعریف کرد. به عبارت دیگر ایجاد نوآوری با هدف جوانسازی سازمانها یا تعریف مجدد اهداف سازمانی بهمنظور ایجاد یا حفظ مزیت رقابتی و در نتیجه توسعه فرصتها و شایستگیهای شرکت از طریق ترکیب مجدد منابع را کارآفرینی سازمانی گویند.
اما چرا باید از کارآفرینی سازمانی استفاده کنیم؟ همانطورکه میدانیم، فقدان دانش کارآفرینی و تمایلنداشتن به تغییر و استفاده از نوآوری و تکنولوژیهای جدید در بطن جامعه و بهویژه در فعالان اقتصادی، مسئولان مربوطه، مدیران کسبوکارها، استارتآپها و بنگاههای تولیدی و اقتصادی، مهمترین عامل شکست کسبوکارها و استارتآپها تلقی میشود. بزرگترین کمپانیهای دنیا که در مقابل تغییر، نوآوری، تکنولوژی و بهطورکلی متدهای روز دنیا، ممانعت به خرج دادهاند، با شکست مواجه شدهاند! شاید بتوان نمونه بارز این موضوع را کمپانی نوکیا دانست که ثابت کرد اولینبودن، نمیتواند تضمینی برای بهترینبودن باشد. اگر شرکت نوکیا متناسب با تغییرات محیطی پیش میرفت، شاید هنوز هم در عرصه گوشیهای موبایل پیشتاز میبود؛ اما مقاومت در برابر تغییر، آنهم در دورهای که انقلاب تلفنهای هوشمند بود، سبب شکست این کسبوکار شد. بنابراین میتوان گفت روشهای سنتی و مرسوم در مدیریت سازمانها، دیگر کارایی خود را از دست دادهاند و دلیل اصلی آن نیز سرعت رشد و تغییر در بازارها و نیاز مشتریان است که روزبهروز درحال افزایش است و کسبوکارها باید با ایجاد نوآوریهای مستمر در سازمان، خود را با این تغییرات تطبیق دهند. این موضوع درمورد کسبوکارهای نوپا و استارتآپها، بیشازپیش اهمیت پیدا میکند؛ بهطوریکه شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی شکست استارتآپها در همان مراحل ابتدایی شروع کار، همین موضوع است. ویلیامز و شفرد در سال 2015 اعلام کردند یک سازمان کارآفرین دارای هفت مؤلفه اصلی با متد کارآفرینی سازمانی است که شامل پیشگامی (Proactiveness)، ریسکپذیری
(Risk-Taking)، رقابتجویی تهاجمی (Competitive Aggressiveness)، استقلال کاری
(Autonomy)، ایجاد کسبوکار جدید (New Venture Creation)، نوسازی استراتژیک
(Strategic Renewal) و نوآوری (Innovation) است.
این هفت مؤلفه همان دلایل موفقیت کسبوکارها و استارتآپهایی است که از کارآفرینی سازمانی استفاده میکنند. در شماره بعد به جزئیات بیشتری از آن و بررسی نمونههای موفق کارآفرینی سازمانی خواهیم پرداخت.