گذرگاه زنگهزور و جنگ ارادهها
وزنکشیهای نامتعارف میان جمهوری باکو و ارمنستان در منطقه زنگهزور اکنون بیش از هر زمان دیگر، به رویارویی دیگری انجامیده است. رویارویی روندها و ارادهها.
ناصر همرنگ: وزنکشیهای نامتعارف میان جمهوری باکو و ارمنستان در منطقه زنگهزور اکنون بیش از هر زمان دیگر، به رویارویی دیگری انجامیده است. رویارویی روندها و ارادهها. آنچه دراینمیان برای ایران اهمیت دارد، آن است که روندها را مدیریت کند و اراده ملی و شایسته و بایسته از خود برای رویارویی با پیامدهای آن را بهروشنی و در کمال توانایی و قاطعانه به نمایش بگذارد. گو اینکه نشانههای چندانی از چنین رویکردی در تهران دیده نمیشود.
از آغاز جنگ قراباغ در بخشهای جنوبی قفقاز در چند دهه گذشته، روندها و ارادهها هرگز تا این اندازه در برابر هم نایستاده بودهاند. دلیل آن نیز روشن است. روندها به شکلگیری رخدادهایی انجامیده است که قدرتها را وامیدارد تا از این گذرگاه بگذرند. در منطقهای که یک سر آن آران و شروان است و سر دیگرش نخجوان. جایی تنگ و باریک در برخوردگاه جهانهای واقعی و خیالی. از جهان مستقر و موجود ایرانی تا جهانهای شاعرانه تورانی و اسلاوی و فرنگی. و هرکدام از آن جهانها به این منطقه درآمدهاند، البته به انگیزهای و تمنایی.
در روزگار پرکشمکشی که اروپا و آمریکا با ابرروسیه بر سر مسئله اوکراین و جابهجایی انرژی و از آن میان خرید گاز درگیر شده است، وجود انرژی ارزان در دریای کاسپین کم نعمتی نیست؛ اما این شاید بتواند فقط بخشی از اهمیت زنگهزور برای غرب در جابهجایی گاز ارزانقیمت را به نمایش بگذارد. زنگهزور درعینحال تنها جایی است که جهان غرب به یک اندازه با جهانهای اسلاوی و ایرانی درگیری کاربردی مییابد. در اینجا دو پیمان ناهمگن و رودررو بهصورت افقی و عمودی به هم میرسند. یکی پیمان از پیش اعلامشده اروپایی، آمریکایی که از باختر بهسوی خاور درحال گسترش است و آن دیگری پیمان اعلامنشده روسی-ایرانی که به شکل یک ضربهگیر گذرا از شمال به جنوب در برابر هرگونه پیشروی دستهجمعی ایستاده است. اگر ناتو نتواند از گذرگاه زنگهزور راهی به سوی خاوران و آسیای میانه و آنگاه چین و ماچین بیابد، سپر عمودی میان ایران و روسیه همچنان آنها را پشت دروازههای آسیا نگه خواهد داشت. به این شکل غرب ناگزیر است در این رویارویی سرنوشتساز بهسوی جمهوری باکو و از آن بالاتر بهسوی برادر بزرگتر او ترکیه بغلتد و ارمنستان را فدا کند. بااینحال این کار چندان هم خالی از ملاحظههای راهبردی و دورنگر نیست. چگونه میتوان در این روند به ترکیه و رؤیاپردازیهای او برای ساختن یک دیوار تورانی در هارتلند جهان همروزگار از بالخاش در چین تا بالکان در اروپا اعتماد کرد؟ ازاینرو اراده برای گذار از زنگهزور در اردوگاه غرب بسیار شکننده است.
روسیه، بازیگر بزرگ منطقه که چندی است درگیر جنگی گریزناپذیر در اوکراین شده است، در این روند، موضعی پدافندی دارد. بهمخاطرهافتادن گذرگاه بیگمان برای او پیامدهای ناخوشایندی خواهد داشت. ازدسترفتن ارتباط با ایران، از کف رفتن انحصار فروش گاز به اروپا، محاصرهشدن در میان دیوارهای جهان شاعرانه اما اسلاوستیز تورانی تنها بخشهایی از این پیامدها میتواند باشد. روسها به گونهای طبیعی اراده لازم برای رویارویی با این روند را دارند؛ اما آنها نیز دچار تنگناهای راهبردی شدهاند. خارج نزدیک آنها در دشتهای خاوری جهان روسی یعنی درست جایی که جنگ با اوکراین در آنجا روان است، به دلیل فشارهای روزافزون غرب، از اهمیت آنی برخوردار شده است و این میتواند هر لحظه شرایط تازهای را بر آنها وارد و اراده آنها برای رویارویی در شکلگیری روندها در گذرگاه زنگهزور را دچار شکنندگی کند.
ترکیه و اسرائیل در جایگاه دو قدرت منطقهای و در قامت دو پشتیبان کلان دولت باکو در این رویارویی احیانا از طرفهای غربی و روسی خود ارادههای بهمراتب بیشتری برای گذار از زنگهزور و اتصال نخجوان و آران به یکدیگر دارند. انگیزههای آنها متفاوت اما عینی است. اسرائیل میخواهد ایران را از این گذر زیر فشار راهبردی بگذارد و از تندی رویارویی با او در پشت مرزهایش بکاهد و به دیگر سخن با کمک به چیرگی باکو بر گذرگاه زنگهزور، بخشی از رویارویی را به پشت مرزهای ایران بیاورد؛ اما ترکیه بر آن است تا افزون بر این، راهی بهسوی ساخت دیوارهای تاریخی از یک جهان خیالی تورانی تا دروازههای چین بیابد. این جهان تورانی در صورت پیوستن نخجوان به آران و شروان میتواند شکل جهان روزگار ما را از بیخ و بن دگرگون و ترکیه را به کانون انتقال انرژی و چهارراه توسعه منطقه اوراسیا تبدیل کند. بااینحال هر دو این قدرتها بهگونهای فزاینده از واکنش ایران اندیشناک هستند و پیامدهای آن را بسیار جدی میگیرند. ازاینرو در اراده آنها نیز شکنندگیهای همسانی از همان دست دیده میشود.
دراینمیان اراده ایران را نیز اندکی باید ترازید. به گونه سنتی و رازآمیز، ایران هیچ ارادهای برای رویارویی با پیامدهای ناشی از دخالت دولتهای دیگر در منطقه قفقاز و قراباغ و همچنین گذرگاه زنگهزور ندارد. با نگاه به تجربه جنگ اخیر قراباغ در یکسالو اندی پیش میتوان حدس زد که هرچند ازدسترفتن گذرگاه بهمعنای برآمدن گسلی بسیار دردآورد و ناگوار میان ایران و اروپا خواهد بود؛ اما تهران همچنان به رؤیاپردازیهای خود پایبندتر است تا واقعیتهای ژئوپلیتیک. این در حالی است که موقعیت آسیبپذیر ایران در رخداد پیشرو را با هیچکدام از قدرتهای درگیر دیگر نمیتوان سنجید. موضوع گذرگاه زنگهزور برای ایران یک مسئله بسیار سرنوشتساز و حیاتی است. تهران میاندیشد که در شرایط کنونی به یک صلح پایدار و راستین در منطقه قفقاز نیاز دارد؛ اما این درخواست هنگامی به دست خواهد آمد که او خود را برای یک رویارویی تمامعیار آماده کرده باشد. من همواره گفتهام هر صلح پایدار در قفقاز به یک شمشیر برهنه تکیه کرده است. گو اینکه تهران اینگونه سخنان را نمیشنود. چنانچه در جنگ پیشین قراباغ نیز آن را نشنید. دلیل آن روشن است. انگار ما ارادهای برای رویارویی با تهدید ضد ملی در قفقاز نداریم. اگر در جنگ پیشین چنین ارادهای به کار بسته میشد، امروز گواه چنین رویاروییای بر سر گذرگاه زنگهزور نمیبودیم. چنانچه اگر امروز ارادهای برای جلوگیری از پیشروی نیروهای باکو به نمایندگی از سوی ترکیه و اسرائیل در گذرگاه زنگهزور به کار گرفته نشود، فردا به ناگزیر باید در شمال غرب و درون کشور با پانترکیسم و جریانهای جداییخواه روبهرو شد. در یک چشمانداز فراختر چنانچه اگر دولتی با نام و نشان آذربایجان در باکو در هنگام خود از سوی ایران به رسمیت شناخته نمیشد، هیچکدام از روندهای جاری نمیتوانستند در چنین حجم و اندازهای و بهصورت یک تهدید دمادم شکل بگیرند. در این چیستان شگفتآور که تاکنون بهصورت یک راز ملی و سربهمهر مانده است، تهران همچنان از نبود اراده برای مواجهه با خطرات ناشی از اقدامات پایدار و آنی جمهوری باکو خواه در رویه درونی و خواه در رویه بیرونی آن ازجمله در قفقاز رنج میبرد. شاید خطر ازدسترفتن گذرگاه رنگهزور بتواند بخشی از این خلأ اراده را پر کند.
آنچه از این نگاه گذرا به دست میآید، آن است که هرگونه رویارویی بر سر چیرگی بر گذرگاه زنگهزور میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای از یک آیین کلان پیروی میکند. منفعتها و هدفهای هرکدام از این دولتها بر سر گذرگاه زنگهزور آنچنان ویژه و منحصربهفرد است که امکان هرگونه توافق همهشمول را از هر طرف برگرفته است؛ اما شکنندگی ارادهها بهگونهای نیست که هیچکدام از طرفهای درگیر در شرایط کنونی نتوانند آغازگر جنگی باشند که پیامدهای گریز از آن برای منافع ملی هرکدام از طرفها ناشناخته و جبرانناپذیر باشد؛ چراکه سستی و کژی در اراده هرکدام از طرفهای درگیر در این رخداد میتواند بهمعنای نیروبخشیدن به اراده طرفهای دیگر باشد. ازاینرو جنگ پیشرو بر سر مسئله گذرگاه زنگهزور، از این پس جنگ ارادهها خواهد بود و احیانا از پیشامد آن نیز خواه در کوتاهمدت و میانمدت و خواه در درازمدت گریزی نیست. دراینمیان تهران باید نشان دهد که اراده ملی و تمامعیار و شایسته و بایسته در این رویارویی چندوجهی را یافته است. وگرنه از آن پس ناگزیر خواهد بود برای مدتهای بهمراتب طولانیتر با پیامدهای گسترده آن در درون مواجه شود.