|

داستان فراموش‌شده انجمن‌های زنان

زنان در انقلاب مشروطه با تأسیس انجمن‌های زنان نقشی غیرقابل انکار در پیشبرد جنبش مشروطه داشتند، اما بخش مهمی از فعالیت‌های آنها در سایه مانده و روایت نشده است. تقریبا اغلب روایت‌های دست اول مشروطه توجه چندانی به نقش و حضور زنان نداشتند و برای ردیابی موقعیت و تلاش‌های زنان در آن دوران باید به سراغ نامه‌ها، گزارش‌های روزنامه‌ها و خاطرات رفت و در واقع در بین خطوط روایت رسمی رد آنها را پیدا کرد.


داستان فراموش‌شده انجمن‌های زنان

شرق: زنان در انقلاب مشروطه با تأسیس انجمن‌های زنان نقشی غیرقابل انکار در پیشبرد جنبش مشروطه داشتند، اما بخش مهمی از فعالیت‌های آنها در سایه مانده و روایت نشده است. تقریبا اغلب روایت‌های دست اول مشروطه توجه چندانی به نقش و حضور زنان نداشتند و برای ردیابی موقعیت و تلاش‌های زنان در آن دوران باید به سراغ نامه‌ها، گزارش‌های روزنامه‌ها و خاطرات رفت و در واقع در بین خطوط روایت رسمی رد آنها را پیدا کرد. انجمن‌های زنان در دوران مشروطه داستان فراموش‌شده روایت رسمی است، اما با این‌حال مسلم این است که زنان در مشروطه حضوری پررنگ در عرصه اجتماعی و تاریخی ایران پیدا کردند، اگرچه تلاش‌های آنها زیر فشار یک سنت کهنسال پس زده شد و در حاشیه قرار گرفت.

برای ردیابی نقش زنان در انقلاب مشروطه، باید به سراغ همان مراحل ابتدایی نهضت رفت. در آن دوره گروه‌هایی از زنان به شکل‌های مختلف در تظاهرات شرکت داشتند، به اعتصاب‌ها کمک می‌کردند و از رهبران مشروطه‌خواه حمایت مادی و معنوی می‌کردند و در برابر نیروهای ضد مشروطه می‌ایستادند.

نوشته‌ شده که در سال 1905 گروهی از زنان صف بستند و مانند سدی به طرفداری از علمایی که در حرم عبدالعظیم بست نشسته بودند، در مقابل نیروهای مسلح حکومت ایستادند. در تابستان 1906 که مشروطه‌خواهان در باغ سفارت بریتانیا متحصن شدند، چندین هزار زن جمع شدند تا به اعتصاب‌کنندگان بپیوندند، اما مقامات بریتانیایی مانع شدند.

ژانت آفاری می‌گوید پس از امضای فرمان مشروطه، زنان به‌طور عمده در دو عرصه حضوری پررنگ دارند: طرح تأسیس بانک ملی و تحریم منسوجات خارجی.

بانک ملی برای این قرار بود تأسیس شود که ایران نیازی به کشورهای خارجی و وام‌گرفتن نداشته باشد تا مشروطه‌خواهان زیر دین کشوری خارجی نروند. آفاری درباره نقش زنان در تأسیس بانک نوشته: «گردآوری وجوه برای بانک‌ مورد نظر مسئله‌ای شد که زنان حول آن متشکل شدند و اولین انجمن‌ها و اتحادیه‌های خود را تشکیل دادند. سیدجمال‌الدین واعظ، خطیبی بانفوذ، از بالای منبر از زنان و مردان می‌خواست که برای تشکیل بانک پول بدهند و این تقاضا با استقبال پرشور مردم مواجه شد. محصلان کتاب‌هایشان را فروختند و زنان جواهرات خود را که اغلب تنها دارایی آنها بود به ودیعه سپردند. در تهران یک میلیون تومان برای سرمایه اولیه بانک جمع شد و آذربایجان درصدد بود همین مقدار را جمع‌آوری کنند».

گزارش‌های روزنامه‌های آن دوره نشان می‌دهد که زنان در شهرهای مختلف با فروختن گوشواره‌ها و دستبندها و طلاهایی که برای روز مبادا نگه داشته بودند، به تأسیس بانک کمک کردند یا حتی در گزارشی آمده که زنی فرودست می‌خواسته با فروش برخی وسایل خانه‌اش کمکی کرده باشد.

زنان همچنین در جنبش تحریم منسوجات وارداتی هم نقشی فعال داشتند و آفاری معتقد است جنبش آنها شباهت‌هایی با نهضت ملی هند داشت که در آن زنان اجناس بریتانیایی را تحریم کرده بودند: «اعتقاد بر این بود که تحریم منسوجات اروپایی در ایران، ملت را از وابستگی‌اش به تاجران و تولیدکنندگان اروپایی آزاد می‌سازد. کودکان مدرسه‌رو با افتخار پارچه‌های وطنی به تن می‌کردند و در تبریز زنان اجتماعاتی برای تحریم برگزار کردند و دیگران را تشویق کردند که در صورت امکان مدتی به همان البسه قدیمی که دارند قناعت کنند، به این امید که کشور به‌زودی منسوجات خودش را تولید می‌کند».

آفاری از انجمن‌های زنان با عنوان «داستان تقریبا فراموش‌شده انجمن‌های زنان» یاد می‌کند و معتقد است که این انجمن‌ها به‌واقع ریشه‌های بومی جنبش مبارزه برای حقوق زنان در ایران هستند. او به حذف‌شدگان روایت‌های تاریخ مشروطه اشاره می‌کند و می‌گوید «حذف زنان از جریان تاریخ، از همه اینها شگفتی‌آورتر است». برای مثال، یحیی دولت‌آبادی که یکی از مفصل‌ترین روایت‌های دست اول را از وقایع انقلاب مشروطه نوشت، نه فقط به نقش زنان توجهی نکرد بلکه حتی تلاش‌های بسیار مهم خواهر خود، صدیقه را هم نادیده گذاشت. حتی چهره‌هایی چون احمد کسروی و مهدی ملک‌زاده نیز به تفصیل به انجمن‌های زنان نپرداختند. آفاری می‌پرسد چه شد که در رژیم غیرمذهبی اما استبدادی پهلوی، روایتی تاریخی ساخته و پرداخته شد که در آن جنبه‌های چند‌فرهنگی و چند‌ایدئولوژیکی انقلاب نیز همچون ابعاد رادیکال آن محو شد؟ او در پایان پژوهشش نوشته که جریان‌ها و گفتمان‌های سیاسی که در ایران در دهه‌های اخیر شکل گرفته‌اند، در سیر حرکت به سوی دموکراسی باید بر «تجارب تاریخی مشخص قرن بیستم ایران» مبتنی باشند:

«میراث رادیکال چند‌فرهنگی و دموکراتیک انقلاب مشروطه سرآغاز خوبی است برای جنبش‌های فکری امروز ایران».