|

مروری بر فعالیت و مشارکت زنان در حوزه توسعه اجتماعی شهر

توسعه محله‌ای به دست زنان

یکی از مشکلات شهری تهران، نداشتن حس تعلق خاطر در میان شهروندان است. مسائل بسیاری باعث به‌وجودآمدن این حس در میان شهروندان شده است. اجاره‎‌نشینی و جابه‌جایی‌های پی‌درپی فرصتی برای شکل‌گیری حس تعلق به شهر، به شهروندان تهرانی نمی‌دهد. همچنین توسعه شهر تهران در چند دهه اخیر، بافت‌های قدیمی تهران را نیز چندپاره کرده است.

فائزه  خواجه‌زاده - پژوهشگر  اجتماعی

یکی از مشکلات شهری تهران، نداشتن حس تعلق خاطر در میان شهروندان است. مسائل بسیاری باعث به‌وجودآمدن این حس در میان شهروندان شده است. اجاره‎‌نشینی و جابه‌جایی‌های پی‌درپی فرصتی برای شکل‌گیری حس تعلق به شهر، به شهروندان تهرانی نمی‌دهد. همچنین توسعه شهر تهران در چند دهه اخیر، بافت‌های قدیمی تهران را نیز چندپاره کرده است.

 در هر حال ما با شهری مواجه هستیم که به دلایل بسیار، بیشتر از آنکه شهروند داشته باشد، شهرنشین دارد. افرادی که روزانه در شهر تردد می‌کنند، به خانه می‌روند و در شهری زندگی می‌کنند که گستردگی کنترل‌ناپذیر آن حس بیگانگی را بر آنها تحمیل می‌کند. بیگانگی و عدم تعلق به زندگی شهری، همواره شهروندان را از آنچه دارند، ناخشنود می‌کند و این امر زمینه‌ساز عدم موفقیت مدیران شهری خواهد بود.

بازگرداندن شهروندان به شهر به منزله توجه مجدد به کسانی است که روزگاری به‌عنوان نقطه عطف زندگی شهری محسوب می‌شدند و مالکان اصلی شهر هستند. اما سؤال اینجاست که این بازپس‌گیری یا بازگرداندن چگونه و با چه ابزاری رخ خواهد داد؟

 پاسخ این نوشته به این سؤال در یک کلمه، زنان است. زنان، ظرفیت ناشناخته‌ای در شهرها نیستند، اما به فراخور نوع مدیریت شهری، نوع تعاملات با زنان تغییر کرده است. حضور زنان در شهر بدون شک جنبه‌ای از زندگی شهری است که در روزهای اخیر به زیباترین شکل خود درآمده است. میدان‌دادن به زنان نباید تنها تلاشی باشد برای کاستن شکاف نابرابری‌های جنسیتی، بلکه باید به سمتی پیش رود که استفاده از ظرفیت و توانایی زنان در حوزه حل مشکلات شهری در اولویت قرار گیرد که به این صورت مسئله نابرابری‌های جنسیتی به خودی خود حل

 خواهد شد.

در این بین می‌توان از مدیریت محله به‌عنوان کوچک‌ترین واحد مدیریت شهری و نزدیک‌ترین واحد به مردم شروع کرد. شورایاری‌ها یا واحدهای غیررسمی فعال در محلات از یک سو با شهروندان در ارتباط نزدیک هستند و از سوی دیگر با شهرداری‌ها و مدیران شهری در تعامل‌اند. دامنه وظایفی که می‌توان برای مدیریت محله‌ای تعریف کرد بسیار گسترده است، اما فارغ از آن نقش زنان در این عرصه به تأمین منفعت عمومی منجر می‌شود.

 آنچه این نوشته قصد دارد بیان کند، دقیقا این نکته است که توجه به زنان، منجر به کاهش نابرابری‌ها در سطح شهر و افزایش کیفیت خدمات به شهروندان خواهد شد. اساسا تفاوت بین زنان و مردان و توجه زنان به کودکان و سالمندان باعث می‌شود تأمین منافع آنها در شهر منجر به تأمین منفعت خانواده و در نتیجه منجر به تأمین منفعت عمومی جامعه شود. پاور در سال 2004 گزارشی طراحی کرده و در آن بخش‌هایی از مدیریت شهری را که می‌توان به شهروندان و مدیریت محله‌ای واگذار کرد، برشمرده است. در این وظایف به وضوح می‌توان اهمیت نقش زنان و استفاده از ظرفیت زنان را به نسبت مردان مشاهده کرد. مورد یک، امنیت، کنترل مزاحمت و نظارت عمومی بر امور محله است. 

در این مورد تعریف امنیت و حس امنیت را از هم باید تفکیک کرد. بسیاری از نقاط شهر و محله برای مردان امن است ولی حس امنیت را در زنان ایجاد نمی‌کند، اما برعکس آن بسیار بعید است. به همین دلیل مرجع قراردادن زنان در این زمینه به افزایش امنیت و حس امنیت در شهر و محله برای همه شهروندان اعم از کودکان و سالمندان و مردان منجر می‌شود. این موضوع در سایر وظایف نیز خود را نشان می‌دهد. نگهداری از محیط زیست و تعمیر آسیب‌های وارده به اماکن، تمیز نگه‌داشتن خیابان‌ها و معابر، گسترش ارتباط اجتماع‌محور، مشاوره و حمایت از آن، هماهنگی خدمات خاص به محله، هماهنگی درون‌دادها به منظور به حداکثر رساندن منافع و به حداقل رساندن ضایعات و هم‌پوشانی در کارها، توجه به اوقات فراغت محله‌ای و جشنواره‌ها درون‌محله‌ای، ارتباط با کسب‌وکارهای محلی، ارتباط با خدمات گسترده و مرکزی جهت عملکرد موفق یک محله، توسعه نوآوری‌های محلی، پروژه‌های خاص و ایده‌های جدید، هماهنگی و حمایت از گروه‌های محلی داوطلبانه. در تمامی موارد ذکرشده، زنان به واسطه تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی می‌توانند استانداردهای دقیق‌تری را در مقایسه با مردان در محلات پیش ببرند.

علاوه بر موارد ذکرشده، به‌طور ساختاری نیز زنان خانه‌دار در سطح شهر، ظرفیتی مهم در جهت بهبود زیست شهری در محلات هستند. زنان به دلایل مختلف آگاهی مناسبی از شرایط محله خود و نقاط قوت و ضعف آن دارند، با سطح حساسیتی متفاوت و دقیق‌تر. زنان می‌دانند که در محله چه می‌گذرد و چه چیزی زندگی خانوادگی و فردی آنان را متأثر می‌کند. مدیران شهری باید بدانند توجه به زنان در امر مشارکت در مدیریت شهری، یک تصمیم نیست که با آن مواجه باشند، بلکه واقعیتی است که باید از آن بهره‌ گیرند و در صورت نادیده‌گرفتن آن، آنچه قربانی می‌شود  موفقیت مدیران شهری است و لاغیر.