کشفهای فیزیک با چاشنی سیاست و تاریخ
فضاپیمای اوریون و دیگر دستاوردهای دانشی از زبان «جرمی برنشتاین»
بگذارید داستان نوشتن این مقاله را که درباره معرفی یک کتاب کوچک و خوشخوان است، از سالهای دور روایت کنم. روزی از روزها با یکی از استادان خوبم رفته بودیم به منطقه سنگان تهران برای پیادهروی. درواقع هدف ما پیادهروی نبود، هدف اصلی صحبتکردن بیپرده و آسوده در محیطی دور از گوش بود.
حسن فتاحی: من نمیدانم در جنگ جهانی سوم چه جنگافزارهایی به کار خواهد رفت، اما میدانم جنگ جهانی چهارم با سنگ و چوب خواهد بود.
«آلبرت اینشتین»
بگذارید داستان نوشتن این مقاله را که درباره معرفی یک کتاب کوچک و خوشخوان است، از سالهای دور روایت کنم. روزی از روزها با یکی از استادان خوبم رفته بودیم به منطقه سنگان تهران برای پیادهروی. درواقع هدف ما پیادهروی نبود، هدف اصلی صحبتکردن بیپرده و آسوده در محیطی دور از گوش بود. چای زغالی و جگر روی منقل و هوای تازه، بهانه خوبی بود تا از خانه دل بکنیم و به سنگان برویم. در آن پیادهروی دلنشین من به استادم از کتابی گفتم که بهتازگی به دستم رسیده بود و نویسنده آن فیزیکدانی با نام «جرمی برنشتاین» بود. نام کتاب «ایران هستهای» است و دانشگاه هاروارد آمریکا آن را چاپ کرده. آن روزی که درباره این کتاب صحبت میکردیم چند روزی بود که «دونالد ترامپ» از برجام خارج شده بود. من در آن پیادهروی از آنچه در کتاب نوشته شده گفتم و از دیدگاه شگفتانگیز او درباره ایران هستهای. آنچه مرا شگفتزده کرده بود، نوشتههای این کتاب در سخنان سیاستمداران غربی بود. من کتاب «ایران هستهای» را ترجمه کردم و مقدمهای بلندبالا بر آن افزودم؛ اگرچه هنور چاپ نشده است! در آن روز پیادهروی، استادم به نقل از استاد آمریکاییاش درباره جرمی برنشتاین گفت؛ نقل قول بدین مضمون بود که برنشتاین تاجی از فیزیک بر سر دارد و کمربندی از سیاستورزی دانشی. آنچنان که کتابهایش هم نمایانکننده این گفته است. آن روز گذشت و من شروع کردم به هرچه بیشتر خواندن درباره برنشتاین. چندین کتابش را خواندم و فهمیدم او در اینکه ذرهبینی از نگاه سیاسی-دفاعی در دست بگیرد و به فیزیک نگاه کند، چیرهدست است. ممکن بود با برخی دیدگاههایش بهویژه درباره ایران یا خاورمیانه همدل و همسو نباشم، اما نمیتوانستم هوشمندی این پیرمرد 92ساله را نادیده بگیرم. بههرحال از آن روز به بعد که روزگار چرخهای بسیاری خورده، کتابهایش را میخوانم و از آنها میآموزم. این را که این آموختن چه میتواند باشد، اندکی در این مقاله و در بندهای پایین توضیح دادهام. اما در این مقاله میخواهم یکی از آخرین کتابهایی که پروفسور بازنشسته و استاد مدعو انستیتو فناوری استیونز نوشته، به کوتاهی معرفی کنم. این کتاب را انتشارات ورلد ساینتیفیک چاپ کرده است.
نام اصلی کتاب پروفسور برنشتاین «فضاپیمای اوریون و دیگر کشفهای فضایی» است. این کتاب را انتشارات ورلد ساینتیفیک در همین سال جاری میلادی که ماههای پایانی آن را سپری میکنیم، در 150 صفحه چاپ کرده است. اجازه دهید روایت چگونگی پدیدآمدن این کتاب را از زبان خود برنشتاین بگویم. او برای اینکه بگوید این کتاب چه ساختاری دارد، به کتاب دیگری گریز میزند که «فیلسوفان زنده جهان» نام دارد. گویا بنیانگذار این کار فیلسوفی آلمانی بوده است. در این کتاب که هنوز هم چاپ میشود، نامهای درخشانی همچون اینشتین و راسل هم به چشم میخورد. کتاب «فضاپیمای اوریون و دیگر کشفهای فضایی» را هم برنشتاین با الهام از چنین روندی نوشته است. برنشتاین 20 موضوع را برگزیده که به 20 فیزیکدان و گاهی ریاضیدان بازمیگردد. در این کتاب برنشتاین هنرمندانه هم فیزیک را یاد میدهد، اگرچه هدف اصلیاش نیست و هم تاریخ دانش را روایت میکند. اما او کار مهمتری هم میکند؛ نشان میدهد که رویدادها چطور به هم ربط دارند. برای نمونه داستانی را روایت میکند که چگونه به برخی از کودکان یهودی در دوره جنگ جهانی دوم در انگلستان و آمریکا پناه دادند و از دل همین بچهها چندین برنده جایزه نوبل سر برآورد. یا برای نمونه روایت میکند چگونه کوچ دانشمندان یهودی یا کسانی که با پیشینه یهودی به آمریکا رفتند، منجر به ساخت بمب هستهای شد. نکتهای را باید درباره این کتاب از چشم دور نداشت. برخی از روایتهای این کتاب 20فصلی، با دیدگاههای شخصی نویسنده آمیخته شده است و از قضا برنشتاین این موضوع را کتمان نمیکند. اگرچه مینویسد که در جایگاهی منصفانه نشسته است، اما بههرحال روایتهای فردیاش در آن بیتأثیر نیست. روایتهای او یک ویژگی بسیار مهم هم دارند: اینکه ناب و دست اول هستند. برای نمونه تا پیش از این من در هیچ کتابی نخوانده بودم که نقش زن فلان فیزیکدان در ترغیب او در پیوستن به فلان پروژه چه بوده است. یا در جای دیگر از گفتوگوی دو فیزیکدان در یک میهمانی یا کوهپیمایی میگوید که چگونه نظریهای را پدید آورده است. خود برنشتاین روایت دست اولی از سه فیزیکدان بنیانگذار نظریه کوانتومی دارد. او در کتاب از دهه 50 میلادی سخن میگوید که در حال آموختن مکانیک کوانتومی بوده و تصمیم میگیرد سه نفر از معماران فیزیک کوانتومی را ملاقات کند: ورنر هایزنبرگ، پُل دیراک و اروین شرودینگر. و باز در میان سطرهای کتاب به هایزنبرگ بازمیگردد که چرا تصمیم گرفت همراه با ماکس پلانک در آلمان بماند. فیزیک آلمان و فیزیکدانان آلمان از داستانهای مورد علاقه برنشتاین است که هم در این کتاب و هم در کتابهای دیگرش به آن پرداخته است. شاید دلیل آن مسئله یهودیها و هیتلر باشد؛ کمااینکه کتابی هم با همین نام نوشته است. نکته مهم دیگری هم درباره این کتاب بسیار خواندنی برنشتاین وجود دارد؛ او به دلیل فیزیکدان باذوق و باهوش بودنش به جزئیاتی توجه دارد که دیگران از روی آن رد میشوند. این نکته دو جور خودش را در دل کتاب نشان داده: یکی اینکه گاهی سروقت فردی رفته و روایتی از او گفته که شاید اصلا نامش را هم نشنیده باشید،اما وقتی میخوانید، درمییابید که چه کار مهمی انجام داده است. دیگر اینکه چیزهایی را که به هم ربط دارند اما در ظاهر بیربط مینمایند، بهخوبی به تصویر میکشد. برنشتاین حتی در این رده از کتابهایش که رنگ تاریخ دانش دارد و رنگ سیاست، هرجا که لازم ببیند، فرمولها یا دیسولهای ضروری را مینویسد. این موضوع شاید برای عامه مردم کمی سخت بنماید؛ اما برای کسانی که با فیزیک و ریاضیات دبیرستانی به خوبی آشنایی دارند و یادشان مانده، بیش از پیش به جذابیت و خواندنیترکردن کتاب میافزاید.
فصلهای کتاب این کتاب 150صفحهای از 20 فصل یا بهتر بگویم از 20 گفتار تشکیل شده است. پیش از آنکه درباره گفتارهای آن توصیح دهم، دو نکته را لازم است بدانید. نیاز نیست این کتاب را به ترتیب بخشها بخوانید، هر بخش روایت یک داستان است؛ اما اگر با ترتیب خود نویسنده بخوانید، پیوستگی تاریخی بهتری در ذهن شما نقش خواهد بست. نکته دیگر اینکه ممکن است نام برخی گفتارها برایتان عجیب باشد. گزینش نامهای عجیب از ویژگیهای نوشتاری برنشتاین است. زمانی میفهمید که چرا این نام برای فصلی از کتاب برگزیده شده که آن فصل یا گفتار را بخوانید. این ظرافتها از ذهن خلاق برنشتاین برمیآید که در فیزیک باهوش است و در نوشتن چیرهدست. کتاب با داستان فضاپیمای اوریون و داستان کار و رفاقت و پژوهش رفیق دیرین برنشتاین، فریمن دایسون آغاز میشود. عنوان گفتار دوم نجواکنندگان است که با تصویری از ولفگانگ پاولی و نیلز بورِ دانمارکی شروع میشود. او در این گفتار داستانهایی از کوانتوم را در دهههای آغازین سده پیش روایت میکند. در گفتار بعدی به داستان زن فیزیکدان روستباری میپردازد که چگونه در دریای پرتلاطم فیزیک و سیاست شنا میکرد. گفتار پنجم کتاب درباره یک داستان فرافکنی در فیزیک و ریاضی است که دو صفحه هم بیشتر نیست. این گفتار با نقل قول نامهای از دایسون به برنشتاین است که به او گفته: برنشتاین، دوست خوبم، سوتی دادی. او در این گفتار نشان میدهد اشتباههای بامزه چگونه رخ میدهند. گفتار پنجم کتاب باز به داستانهایی از فیزیکدانان ربط دارد و گفتار ششم که بسیار هم پرصفحه است در مقایسه با دیگر گفتارها، به لیزه مایتنر اختصاص دارد. ابتدا بگویم که لیزه مایتنر فیزیکدانی یهودی و زن بود. او همکاری مهمی در شناخت ساختار واپاشیهای هستهای داشت و در نهایت ناچار شد آلمان را ترک کند. برنشتاین در این گفتار نکات چشمگیری از پشت پرده سالهای پیشرفت فیزیک هستهای میگوید که چگونه در نهایت به ساخت بمب هستهای رسید. گفتار هفتم درباره ملاقات نویسنده با دانشمندی هندی با نام شانکار آیبانکار است که شاید نامش برای بسیاری ناآشنا باشد. گفتار هفتم هم نسبتا طولانی است و ترکیبی از داستانهای گوناگون فیزیک است، اما نویسنده نامی عجیب برای آن برگزیده؛ نامی که برگرفته از سرودی است که کودکان آواره هنگام خوشامدگویی در انگلستان خواندند تا از بیبیسی پخش شود. گفتار بعدی هم در همین حال و هوای کودکانی است که از میان آنها چندین دانشمند ظهور کردند. گفتار دهم از داستانهای کوهنوردی نویسنده و داستانهایی از اوپنهایمر است که چگونه در روزهای بمب و کوانتوم به دو تکه بخش شده بود. گفتار یازدهم کتاب درباره شرودینگر است و نام این گفتار درهمتنیدگی است. او از شرودینگر داستانهای نارسمی خواندنی خوبی روایت میکند. گفتار دوازدهم کتاب به یکی از دوستان خوب برنشتاین اختصاص دارد که مرگ زودهنگامش را افسوس میخورد. نام این گفتار «فاینمن» است. او باز هم روایتهای خواندنی کمنظیری از فاینمن و فیزیکش میگوید. گفتار سیزدهم عنوان جالبی دارد: «لنوناردو اویلر و بمب اتمی». برنشتاین در این گفتار روایت ناشنیدهای از بمب اتم میگوید و در گفتار بعدی داستانی را روایت میکند از پشت پرده رویدادهای فیزیک در جهان سیاست که نامش را گذاشته «قتل در آکادمی». در گفتار بعدی او سراغ زندگی فیزیکدان بزرگی با نام پاگل رفته است که شاید نامش برای خوانندگان ناآشنا باشد، اما برنشتاین از او و کارهایش به شیرینی میگوید. گفتار بعدی کتاب درباره مارسل پروست است و گفتار هفدهم با عکسی از آلبرت اینشتین و اوتو ناتان، داستانهایی از اینشتین را دربر دارد. گفتار بعدی با نام «حقیقت و خیال» از آن نوشتههایی است که رنگ و بوی سیاست دارد و گفتار نوزدهم به فیزیکدانی با نام ماکس جمر پرداخته است. گفتار پایانی کتاب روایتی خواندنی از مکاتبههای نویسنده با برخی فیزیکدانان نامور است؛ ازجمله هانس بته که به زعم برنشتاین پیامبر انرژی بود و منظورش انرژی هستهای است. اگر این کتاب را یافتید از خواندنش لذت ببرید و بدانید جهان دانش آنچنان که مینماید ساده، یکدست، یکرنگ، بیچالش و بیبحران نیست.
پروژه اوریون
همانطور که در بندهای بالا گفتم، نویسنده نام «فضاپیمای اوریون» را برای کتابش برگزیده است. در این بخش میخواهم بگویم نام اوریون از کجا آمده و چرا نویسنده آن را برگزیده است. اوریون کپسول فضایی است که سازمان هوانوردی و فضانوردی آمریکا، ناسا، آن را برای ترابرد انسان به سفرهای فضایی همچون سیاره بهرام یا مریخ ساخته است. پروژه اوریون پس از پروژه شاتل در آمریکا کلید خورد و نخستین پرواز آزمایش موفقیتآمیز خود را به سال 2014م انجام داد. سفارشدهنده پروژه ناساست و سازنده آن دو شرکت مهم لاکهیدمارتین است و صنایع دفاعی و فضایی ایرباس. لاکهیدمارتین از بزرگترین سازندگان تجهیزات جنگی و دفاعی در جهان است که گردش مالی آن از بودجه کشورهایی همچون ایران چندین برابر بیشتر است. فضاپیمای اوریون از آن دسته فضاپیماهایی است که با موشک پرتاب میشود و در راه بازگشت به زمین، خدمه با چتر در آبهای کره زمین فرود میآیند. در کنار فضاپیمای اوریون خوب است به پروژه اوریون هم اشاره کنم که نویسنده کتاب، جرمی برنشتاین از اعضای قدیمی و اصلی آن است. پروژه اوریون که از دهههای 50 و 60 میلادی، یعنی بیش از 20 سال پیش از رویدادهای سال 1979م برابر با 1357خ در آمریکا کلید خورد. پروژه اوریون بین سه نهاد اصلی ناسا، نیروی هوایی آمریکا و دارپا است. دارپا سرنام جایی با نام اصلی «سازمان پروژههای پژوهشی پیشرفته دفاعی» است که کار آن پژوهیدن برای ارتش آمریکا و ناساست. دارپا که نزدیک به 70 سال از سنگبنای آن میگذرد، در حال حاضر دو چیز را اصل قرار داده است؛ همکاری با نهادهای صنعتی بزرگ و دانشبنیان و دیگری همکاری با دانشمندان و نخبگان دانشی. دارپا پروژههای مهمی را هم تاکنون اجرا کرده است؛ از ربات انساننما گرفته تا آزمایش جنگافزارهای هستهای و ساخت انواع سلاحها فراصوت یا هایپرسونیک. یکی از پروژههای مهم آن هم «پروژه اوریون» است. جان کلام این پروژه ساخت موشکهایی با سوخت هستهای یا بهتر بگویم پیشرانش هستهای است. خاستگاه اولیه این انگاره که در ابتدا خیالی به چشم میآید، سفر به فضای میانسیارهای و میانستارهای است. چگونگی تولید و تأمین انرژی لازم برای سفرهای فضایی دوردست از مهمترین چالشهای پیشرو است و انرژی هستهای، چه از نوع شکافت که در حال حاضر مرسوم است و چه از نوع گداخت، تا به امروز بهترین گزینه به شمار میرود. جرمی برنشتاین چون خودش از اعضای پروژه اوریون است، نام کتابش را هم بر آن نهاده است.
فیزیک و سیاست
میخواهم در این بخش کمی از فضای کتاب فاصله بگیرم و در فضای ذهنی نویسنده که سالیان درازی را در آن سپری کرده بگویم. درواقع اگر به این کتاب هم با ذرهبین تاریخ و سیاست نگاه کنید، آنچه در این بند از مقاله میگویم باز هم چکیدهای از کتاب است. کتابهای برنشتاین همگی ترکیبی زیبا از سیاست و دانش هستند. میخواهم در این بخش دو موضوع مهم را که برنشتاین در کتابهایش برای جامعه آمریکا در گام نخست و برای دیگر کشورها در گام بعدی نشان میدهد و میآموزد، نشان دهم. جرمی برنشتاین که تخصصش فیزیک ذرات بنیادی و فیزیک هستهای است، کتابهای زیادی نوشته؛ همچنین مقالههای عامهفهم بسیاری هم چاپ کرده تا رابطه میان دانش و سیاست را برای مردم عادی، یعنی کسانی که سررشتهای از دانش ندارند، ترسیم کند. او سیاستمداران را هم نشانه گرفته است؛ زیرا خارج از جهان دانش، سیاستمداران هم در رده عامه مردم قرار میگیرند. برنشتاین نشان میدهد فیزیک و سیاست تا چه اندازه به هم گره خوردهاند. برای نمونه وقتی از فیزیک هستهای سخن میراند، به موضوعاتی همچون خلع سلاح هستهای، بحران انرژی در جهان، مسائل خاورمیانه، جنگ سرد و چندین مورد دیگر اشاره میکند. او میخواهد با این کار به مردم خارج از قلعه فیزیک نشان دهد چگونه اتم اورانیوم به سیاست گره خورده است. هم مردم را هوشیار و آگاه میکند و هم سیاستمداران را. وقتی از نیمهرساناها حرف میزند، خواننده را به سرزمین موشکها میبرد و به قطعات الکترونیکی پیشرفته که در فضاپیماها به کار میرود. برنشتاین که خودش استادتمام یک انستیتوی معروف فناوری است، به خواننده نشان میدهد این باور که «من دانشمند هستم و با سیاست کاری ندارم» در جهان امروز معنا ندارد. امروزه انتزاعیترین بخشهای ریاضیات، همچون نظریه اعداد در کامپیوترهای کوانتومی و رمزنگاری پیشرفته کاربرد دارند؛ چه رسد به فیزیک و بخشهای مهم آن. بنابراین برنشتاین جامعه را از کاربردهای دانش آگاه میکند و در این کار رویدادهای تاریخی را چاشنی کار خود میسازد. او در جایگاه پروفسوری نامدار کار دیگری هم میکند. به مردمان جامعه نشان میدهد که چرا برای دانش باید مالیات بدهند. البته او اینچنین صاف و پوستکنده نمیگوید که مالیات بدهید تا چرخ سانتریفیوژ بچرخد، تا موتور جنگندهها غرش کند، تا دستگاههای پیشرفته پزشکی ساخته شود و بسیاری موارد دیگر. او تاریخ را روایت میکند و نشان میدهد کشورها چگونه برای به دست آوردن جایگاهی در جامعه جهانی به دانش نیازمند هستند. او نشان میدهد که مردم عادی چگونه میتوانند در بهبود وضعیت صنعتی و دانشی و نظامی کشورشان نقش ایفا کنند. از سوی دیگر نوشتههای برنشتاین که سالهای زیادی را مشاور عالیرتبه نهادهای مهمی بوده، سیاستمداران را هم آگاه میکند. برنشتاین میداند که اگر سیاستمداری که در جایگاه تصمیمگیری نهادی همچون سازمان امنیت انرژی نشسته است، تفاوت میان رآکتور هستهای را با صفحات خورشیدی نداند، ممکن است دچار خطای سنگینی شود و ناآگاهانه از یکی به نفع دیگری پشتیبانی کند. بنابراین برنشتاین نمونه خوبی است که دانشمندان کشورهایی همچون ایران از او بیاموزند. به ایران بازگردیم. در ایران پرونده هستهای یا آنچه از آن با نام بحران هستهای هم نام میبرند، بیش از 20 سال به درازا کشیده است. 20 سال از پرونده و مذاکره گذشته است، رویداد مهمی همچون برجام رخ داده است، اما بخش زیادی از جامعه ایران، چه جامعه دانشگاهی و چه دیگر ردههای اجتماع، به درستی نمیدانند دعوا بر سر چیست؟ خواسته ایران و خواسته غرب چیست؟ اساسا چرا ایران باید انرژی هستهای داشته باشد و ضرورت آن چیست؟ اینها پرسشهایی است که بیشک در ذهن مردمان ایران امروز میچرخد. اما پاسخ به این دست پرسشها نه در دست سیاستمداران است و نه در دست وعظکنندگان. پاسخ در دست دانشمندان ایرانی است که کتاب و مقاله بنویسند و مردم را از بیم و امید هر پروژهای آگاه کنند. این موضوع فقط به انرژی هستهای ختم نمیشود که از قضا نوشتن درباره آن برای مردم بسیار مهم است، بلکه به موضوعات بسیار سادهتر هم بسطپذیر است؛ از لزوم مرمت آثار باستانی ایران گرفته تا ایرادهای غذارسانی به حیواناتی همچون سگ که چرخه زیستبوم را به هم میریزد و دیگر موارد. بگذارید مثال ملموس دیگری بزنم. در غرب چندین و چند کتاب درباره تغییرات اقلیمی چاپ شده است، چندین کتاب درباره اهمیت حفظ جنگلها و حفظ دریاچهها و دیگر موارد. عموم مردم این قبیل کتابها و مقالهها را میخوانند یا اینکه در شبکههای اجتماعی دربارهاش میشنوند یا حتی دربارهاش پادکست میشنوند. سپس وقتی قانونگذار به کسانی که در نواحیای همچون جنگلی یا ساحلی زندگی میکنند، اجازه نمیدهد خانهاش از حدی بیشتر به حریم عمومی وارد شود، دیگر برایشان چیز شگفتانگیزی نیست. وقتی عموم مردم بدانند کندن چاه غیرمجاز چه پیامدهای زیانباری دارد، نه خودشان مایل به انجام آن خواهند بود و نه دیگران را به این کار ترغیب میکنند. برنشتاین فیزیکدان است و از درهمتنیدگی فیزیک و سیاست نوشته و من مثالهایی به مراتب سادهتر زدم. جان کلام اینکه اگر دانشمندان ایرانی هم کتابهایی همچون آثار برنشتاین مینوشتند، نخست اینکه دیگر کسی موشک را با پوشک قیاس نمیکرد. دوم اینکه سیاستمداران داناتری داشتیم که نمیگفتند «اخبار سازمان ناسا دروغ و کذب است». پایانبخش این قسمت را با این نکته تمام کنم که مسائل فنی و فناوری و دانشی، امور اعتقادی نیستند و حتی امور حیثیتی هم نیستند. نمیتوان به مردم گفت فلان چیز حق مسلم ماست چون به آن اعتقاد قلبی داریم، بلکه باید گفت کشور به دلایل فنی و دانشی زیر به این زیرساخت نیاز دارد و باید برای آن فلان برنامه را اجرا کرد. این موضوع برای کشور ما در دو مورد بسیار ضروری است: آب و انرژی.
درباره نویسنده
همانطور که در بالا اشاره کردم، آشنایی بیشتر من با نویسنده کتاب از ترجمه کتابش آغاز شد. در این بخش پایانی مقاله معرفی کتاب پروفسور جرمی برنشتاین میخواهم نخست کمی درباره زندگیاش بگویم و نام مهمترین کتابهایی را که نوشته است، بگویم. جرمی برنشتاین به تاریخ سیویکم دسامبر 1929م به دنیا آمد. زادروز او برابر است با دهم دیماه سال 1308 خورشیدی. پروفسور برنشتاین در حال حاضر 92 سال دارد و کمتر از دو ماه دیگر پا به 93سالگی خواهد گذاشت. جرمی برنشتاین در منطقه روچستر نیویورک به دنیا آمد و شاید بد نباشد بگویم که سال 1929م یا 1308ه.خ در ایران ما چه خبر بوده است. در ایران هنوز دانشگاه تهران راهاندازی نشده بود؛ اگرچه مدارس عالی کارشان را آغاز کرده بودند. سالی که برنشتاین به دنیا آمده در ایران چند سالی بود که رضاشاه بر تخت سلطنت تکیه زده بود و با مشکلات زیادی دستبهگریبان بود. در این سال هم سیل آمد و هم زلزله. در جنوب ایران هم شورشهایی رخ داد که قوای نظامی ایران به سختی سرکوب کردند. همچنین در این سال آخرین پادشاه سلسله قاجار، احمدشاه، در فرنگ چشم از جهان فروبست. به زندگی برنشتاین بازگردیم. فیلیپ و سوفیا برنشتاین نام فرزندشان را از نامی یهودی برگزیدند که گویا در کتاب مقدس یهودیان آمده است. پیشزمینه خانوداگی پدر برنشتاین، فیلیپ به لیتوانی بازمیگردد که به خاطر یهودیبودن به آمریکا مهاجرت کرده بودند. مادرش سوفیا هم از یهودیان روستباری بود که به آمریکا آمده بودند. سالهای کودکی برنشتاین همزمان بود با جنگ جهانی دوم. برنشتاین به سال 1955م یعنی همان سالی که آلبرت اینشتین در نیوجرسی آمریکا چشم از جهان فروبست، دکترای خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. موضوع کار پژوهشی برنشتاین در دوره دکتری ویژگیهای الکترومغناطیسی دوتریوم بود و استاد راهنمایش فیزیکدان برنده جایزه نوبل، جولیان شویینگرِ آمریکایی. برنشتاین در جایگاه فیزیکدان نظری روی کیهانشناسی و فیزیک ذرات بنیادی پژوهش میکرد و پس از دکتری، کارش را در لوسآلاموس کلید زد و سپس به مرکز مطالعات پیشرفته پرینستون رفت. مرکز مطالعات پیشرفته پرینستون همان جایی است که دانشمندان نامدار همچون اوپنهایمر و اینشتین حضور داشتند. برنشتاین به عضویت دانشگاه نیویورک و انستیتو فناوری استیونز درآمد و تا جایگاه استاد مدعو هم همان جا ماند. او در بازه زندگی دانشیاش بارها در جاهایی همچون سرن، دانشگاه آکسفورد، دانشگاه اسلامآباد پاکستان و اکولنرمال پاریس زمانهایی را گذرانده است. جرمی برنشتاین از آن دسته فیزیکدانان طراز اولی است که بسیار خوشقلم است و خوشذوق. او از سال 1961 تا 1995م یعنی بیش از 30 سال، از اعضای نویسندگان نیویورکر بود و تعداد چشمگیری مقاله برای عموم مردم نوشت. او همچنین برای سه نشریه خیلی نامدار آتلانتیک مانتلی، ساینتیفیک آمریکن و نیویورک ریویو بوک، مقالات بسیاری نوشته است. برنشتاین بیش از 20 کتاب هم نوشته است که برخی از آنها روی میز سیاستمداران دیده شده است. همانطور که در بندهای بالا یادآور شدم، جرمی برنشتاین فقط یک فیزیکدان ردهبالا نیست، بلکه مشاور عالیرتبه سیاستمداران بوده و همکار نهادهای سیاسی-دانشی همچون سازمان امنیت انرژی آمریکا؛ بنابراین کتابهایی که نوشته، برخی بسیار چالشی و آمیخته با سیاست است و برای ما ایرانیها کتاب «ایران هستهای» که نویسنده این مقاله ترجمه کرده ولی هنوز چاپ نشده، از بقیه مهمتر. اجازه دهید پایانبخش این مقاله فهرستی از نام کتابهای برنشتاین باشد: 1- ذرات بنیادی و جریانهای معاصرشان، 2- انرژی جنبشی و گیتی انبساطیابنده، 3- ثابتهای کیهانشناختی، 4- پلوتونیوم: داستان خطرناکترین بنپار روی زمین، 5- جنگافزارهای هستهای: آنچه نیاز دارید بدانید، 6- ارمغان یک زندگی: سرچشمههای یک فیزیکدان، 7- نظریه همهچیز، 8- نیمرخی از کوانتوم، 9- سه درجه بالای صفر، 10- فیزیکدانی در والاستریت، 11- آلبرت اینشتین و مرزهای فیزیک،
12- میللنگها، کوارکها و کیهان، 13- اوپنهایمر: پرتره یک معما، 14- هانسبته: پیامبر انرژی، 15- باشگاه اورانیومی هیتلر، 16- ماشینهای تحلیلی: رایانگرهای دیروز و امروز و فردا، 17- جهان درکپذیر: دانش نوین و ریشههای آن،
18- آلبرت اینشتین: رازهای یک مرد پیر، 19- دانشهای آزمونپذیر، 20- فیزیک نوین، 21- بعد دهم: داستان نامعمول انرژیهای بالا، 22- خیز کوانتومی، 23- دستهگلی از ریاضیات عددها، 24- گلچینی از کارهای فریمن دایسون و 25- جعبه رنگی ذرات.