از چین و روسیه تا کرهشمالی و عربستان
تهدید بزرگ توتالیتاریسم
نگاهی به تیتر اخبار جهان کافی است تا باعث شود برای فرار از این حجم از اخبار منفی به تماشای طولانیمدت فیلمهای آنلاین یا شیوههایی دیگر برای گذراندن اوقاتمان پناه ببریم. با این وجود، در برخی موارد نمیتوان ابرهای تاریک در افق یا در برخی موارد مستقیما بالای سر را نادیده گرفت و بهراحتی از کنار آن گذشت.
نگاهی به تیتر اخبار جهان کافی است تا باعث شود برای فرار از این حجم از اخبار منفی به تماشای طولانیمدت فیلمهای آنلاین یا شیوههایی دیگر برای گذراندن اوقاتمان پناه ببریم. با این وجود، در برخی موارد نمیتوان ابرهای تاریک در افق یا در برخی موارد مستقیما بالای سر را نادیده گرفت و بهراحتی از کنار آن گذشت. «گری گراپو»، سفیر سابق ایالات متحده در عمان که حدود چهار دهه در عرصه دیپلماسی فعال بوده و اکنون عضو برجسته مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشکده مطالعات بینالمللی کوربل در دانشگاه دنور است، در تحلیلی برای نشریه آبزرور مینویسد: مقایسهکردن شرایط دنیای امروز با شرایط پیش از جنگ جهانی اول و دوم کاری راحت است. درواقع، برخی از شباهتهای واقعی وجود دارند؛ برخی قدرتهای سرسخت به دنبال فتح، رقابتهای منطقهای تنشآمیز، دموکراسیهای پریشان که درگیر مشکلات داخلی یا چالشهای اقتصادی هستند و عموم مردم بیقرار که توسط شرایط جهانی به هر شکلی تحریک شدهاند. با این وجود، سال ۲۰۲۲ شرایط منحصربهفرد خود را دارد که آن را بسیار متفاوت از سالهای پیش از منازعات جهانی پیشین میکند. بدیهیترین آن که بهطور تهدیدآمیزی بر کل سیاره زمین خودنمایی میکند، تسلیحات هستهای است. یکی دیگر از خطرات فعلی تغییرات آبوهوایی و نیاز اجتنابناپذیر کشورها به همکاری با یکدیگر، بهویژه قدرتهای بزرگ است. بنابراین، نهتنها بحرانهایهای امروز مانند جنگهای جهانی قبلی نیستند، بلکه مخاطراتی در سطحی بهمراتب بالاتر هستند.
دموکراسی آشفته
خاتمه بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین که در جریان آن شی جینپینگ عملا خود را تبدیل به دیکتاتور مادامالعمر پرجمعیتترین کشور و دومین اقتصاد بزرگ جهان کرد، در عین حال قابل پیشبینی بود. شی بهصراحت اعلام کرد عقبنشینی نمیکند. رفتار تهاجمی و خصمانه چین ادامه خواهد داشت. نامبردن از طرفداران برای نشستن با او در دفتر سیاسی حزب و کمیته دائمی آن تضمین میکند که او هیچ ایده جایگزین و هیچ مخالفتی با فرامین دیکتهشده خود را نخواهد پذیرفت. اکنون با قطعیت میتوان بیان کرد که جمهوری خلق چین از حکومتی اقتدارگرا به حکومتی توتالیتر تبدیل شده است. این گذار نهتنها برای مردم چین، بلکه برای سایر نقاط جهان خطرناک است؛ زیرا نیروهای نظامی جمهوری خلق چین برای درگیری احتمالی بر سر تایوان آماده میشوند.
در کنار این تهدید احتمالی، مشارکت «بدون محدودیت» چین با روسیه تحت زمامداری «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور، وجود دارد. پوتین، خودکامه دیگری که با جاهطلبیهای بزرگ کورکورانه تسخیرشده، پیشتر کارتهای خود را روی میز (یا به عبارت دقیقتر در مورد اوکراین) گذاشته است. تعهد شی به پوتین از پیش از زمان آغاز حمله روسیه علیه اوکراین مطرح شد. چین هنوز از روابط با روسیه عقبنشینی نکرده است.
این در حالی است که جنگ در اوکراین تا حد زیادی برای پوتین فاجعهبار بوده است. درواقع، عقبنشینیهای پوتین ممکن است روسیه را به یک کشور واقعا وابسته به چین تبدیل کند. مسلما این وضعیت ممکن است برای شی گزینه خوبی باشد و برای پوتین یک نکته منفی و بد. با وجود آنکه این وضعیت برای روسیه خوب نیست، گزینههای پوتین چیست؟
در میان فهرست چهرههای توتالیتر سیاره زمین و مایه شرمساری، نمیتوان رهبر کرهشمالی را نادیده گرفت. بهسختی میتوان یک سیاست یا شیوه رفتاری او را شناسایی کرد که طبق منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر اقدامی نفرتانگیز نباشد. در رأس «پادشاهی»، کیم جونگ اون قرار دارد.اقتصاد کرهشمالی تقریبا بهطور کامل به کشور همسایه، چین، وابسته است. چین مشغولشدن آمریکا، کرهجنوبی و ژاپن به مسائل کرهشمالی را حواسپرتی خوبی برای منحرفشدن افکار آن کشورها از مسائل پکن میداند. کیم نقش خود را بهخوبی ایفا میکند و بهطور دورهای موشکهای میانبرد را به صورت تهدیدآمیز نزدیک و بر فراز کرهجنوبی و ژاپن پرتاب میکند. اونِ کرهشمالی اخیرا تهدید انجام آزمایش تسلیحات هستهای را مطرح کرده که برخلاف قطعنامههای متعدد شورای امنیت سازمان ملل به تولید آن ادامه میدهد.
اگرچه عربستان سعودی بهطور اسمی توسط یک پادشاه یعنی پادشاه فعلی «سلمان بنعبدالعزیز» هدایت میشود، اما چهره مؤثر و عملی آن امروز پسرش «محمد بنسلمان» ولیعهد عربستان سعودی است. محمد بنسلمان یک خودکامه مطلق است، اما کشوری را رهبری میکند که به دریافت حمایت از سوی ایالات متحده وابسته است. اگر پادشاهی سعودی بخواهد تسلیحات هستهای به دست آورد یا آن را بسازد، این رابطه وابستگی میتواند بهراحتی تغییر کند. برخلاف کرهشمالی، آن کشور نفت کافی دارد که جهان برای حفظ اقتصاد بهشدت به ریاض نیاز دارد. درواقع عربستان به قدری نفت دارد که تحریمهای اقتصادی مشابه ایران بعید است بر آن تأثیرگذار باشند و بالعکس میتوانند منجر به فروپاشی اقتصاد جهانی شوند. با توجه به روابط رو به وخامت بین پادشاهی سعودی و ایالات متحده، بهویژه بین محمد بنسلمان و جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، جهان نباید چشمانداز دستیابی احتمالی عربستان سعودی به سلاح هستهای و قطع وابستگی کشورش به ایالات متحده و در نهایت تقویتشدن یک خودکامه دیگر مجهز به تسلیحات مرگبار را نادیده بگیرد. این امر مستلزم اعمال دیپلماسی هرکولی از سوی ایالات متحده و دیگر کشورهاست تا اطمینان حاصل شود که چنین سناریویی رخ نخواهد داد. خودکامگان جاهطلبیهای خود را دارند و به ندرت تمایل به تغییر آن دارند.در مقابل این صف خطرناک دولتهای توتالیتر، ایالات متحده قرار دارد که هنوز هم ابرقدرت برتر جهان محسوب میشود. شبکه اتحادها و معاهدات دفاعی آن در اروپا و آسیا، به ایالات متحده نفوذ نظامی و اقتصادی هولناکی بخشیده است. ایالات متحده و متحدانش نهتنها از طریق معاهدات و اتحادها، بلکه بهطور خاص از طریق ارزشهای مشترک بهویژه دموکراسی، آزادی، احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون با یکدیگر متحد شدهاند. مستبدانی که پیشتر به آنان اشاره شد، این ارزشها را تحمیلشده از سوی آمریکا بر نظم بینالمللی میدانند؛ زیرا ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم به این سو از قدرت بسیار زیادی برخوردار بوده است. در این میان، اکثریت بزرگی از کشورها در آفریقا، آمریکای لاتین، جنوب و جنوب شرق آسیا و نقاط دیگر جهان قرار دارند که از انتخاب یکی از طرفین و اردوگاهها خودداری ورزیدهاند. آنان برای این عدم انتخاب دلایلی دارند که البته همواره نیز غیرقابلتوجیه نیستند. بسیاری از آن کشورها مستعمرههای پیشین هستند که کینه و سوءظنی دائمی نسبت به استعمارگران سابق خود دارند. علاوه بر این، بسیاری ممکن است کشش به منازعه را برای منافع خود، بهویژه منافع اقتصادی، دارای نتیجهای معکوس قلمداد کنند.
کشورهای بزرگتر این گروه ازجمله هند، برزیل، آفریقای جنوبی، اندونزی و نیجریه، دموکراسیهایی مانند ترکیه، مجارستان و حتی ایالات متحده هستند. این دموکراسیها با وجود نقصهایشان، سبک حکومتهای حاکم بر چین یا روسیه را بیمعنی میبینند. با این وجود، درحالحاضر آن کشورها نه بهطور مستقیم تهدید میشوند و نه منافعشان به دلیل تنشهای فعلی به خطر افتاده است.با این وجود، این وضعیت میتواند بهراحتی تغییر کند و شاید سریعتر از زمانی تغییر کند که هر فردی بخواهد یا بتواند آن را پیشبینی کند. ممکن است شی دستور حمله به تایوان را صادر کرده و در نتیجه تنگه تایوان را بسته و نیمی از ترافیک نفتکشهای جهان را متوقف کرده و اقتصاد جهانی را دچار بحران کند. اگر کشورهای غربی که درحالحاضر از اوکراین در جنگ علیه روسیه حمایت میکنند از حمایت خود دست بردارند، پیروزی روسیه تضمین خواهد شد. این امر به پوتین قدرت میدهد تا بر اساس رؤیای امپریالیستی بدخواهانه خود برای روسیه بزرگ توسعهطلبی بیشتری را برنامهریزی کند و به سمت غرب و شرق اروپا پیشروی کند و در نهایت یک منازعه قارهای شکل خواهد گرفت؛ شرایطی که برای اقتصاد جهانی فاجعهبار خواهد بود و زمینه مساعدی را برای فرصتطلبان تمامیتخواه در نقاط دیگر جهان فراهم میکند. فراتر از هر دو سناریو، چشمانداز مناقشه هستهای وجود دارد که پیشتر توسط پوتینِ تضعیفشده و همواره ناامید، مطرح شده است.
هیچیک از این موارد، هشداردهندهترین موارد نیستند. تمام مستبدان ذکرشده در برهههای زمانی مختلف تهدید به استفاده از زور و قوه قهریه را مطرح کردهاند. آیا حتی ممکن است با یک دیکتاتور فارغ از برنامههای بزرگی که در ذهن دارد، گفتوگو کرد؟ اگر پاسخ منفی است، بدیل چیست؟
نگاهی به روزولت
شاید اولین قدم این باشد که شهروندان دموکراسیها، بهویژه در ایالات متحده از نگاه سیاسی داخلی خود بیرون بیایند و از عظمت چالش پیشروی خود آگاه شوند. در جنگهای فرهنگی که بهطور فزاینده ماهیت حزبی به خود گرفته، به نظر میرسد بهاصطلاح آمریکاییها با وجود آنکه اژدها، خرس و مار در اطرافشان در حال گردش هستند، به روابط کوچکتر چسبیدهاند و توجه دارند!عاقلانه است که از توصیه «فرانکلین روزولت»، رئیسجمهور اسبق آمریکا، در ماه می سال ۱۹۴۱ پیروی کنیم. سیودومین رئیسجمهور آمریکا گفته بود: «استفاده از عقل سلیم آمریکایی برای کنارگذاشتن شایعات و اظهارات تحریفشده امری ضروری است. لازم است که تشخیص دهیم قلدرها و ستونپنجمیهایی که بمبهای آتشزا را در این کشور در این لحظه برافروختهاند، چه کسانی هستند». اگر واژه «اطلاعات نادرست» را جایگزین واژه «شایعه» و واژه «منکران نتیجه انتخابات» را جایگزین «قلدرها و ستونپنجمیها» کنیم، متوجه خواهیم شد که سخنان روزولت در مورد شرایط امروز آمریکا صادق است. روزولت با یک تهدید بزرگ برای قدیمیترین دموکراسی جهان روبهرو بود. در سالهای بین جنگهای دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی، آمریکا به جزیره انزواطلبی تبدیل شده بود که با هر نوع ایده و سازمانهایی با شعار و عناوینی همچون «نخست آمریکا» و شعارهای نژادپرستانه و نازیستی معاشقه میکرد. در همین حال، آلمان نازی و ژاپن امپراتوری خود را از طریق اروپا و آسیا در سراسر اقیانوس آرام به پیش میبردند. تنها اشتباه استراتژیک ژاپن در حمله به پرلهاربر بود که توانست آمریکا را از موضع انزواطلبانه خارج کند و آن کشور را وارد جنگی کرد که باعث برقراری مجدد امنیت جهانی و در نهایت نظم جهانی بینالمللی که امروز میشناسیم، شد؛ نظمی که امروز شی، پوتین و کیم جونگ اون به دنبال براندازی آن هستند. نه ایالات متحده و نه سایر کشورها نباید روی این حساب کنند که پکن یا مسکو بار دیگر مرتکب اشتباهی مانند پرلهاربر شوند.توجه و حمایت رأیدهندگانی که بهخوبی از تهدیدات پیشروی خود آگاه هستند، برای مقابله موفقیتآمیز با توتالیتاریسم ذکرشده، امری ضروری است. همسویی این دولتهای دیکتاتوری را میتوان با همان واژگانی که روزولت در دسامبر ۱۹۴۰ به کار برده بود، توصیف کرد: «اتحاد نامقدس قدرت و سلطه برای تسلط و بردگی بر نژاد بشر».در این مسیر بازدارندگی امری حیاتی اما پرهزینه است. با این وجود، این هزینهای ضروری است؛ زیرا تمامیتخواهان به قدرت احترام میگذارند. بنابراین، دموکراسیها باید خود را برای نشاندادن عزم و اراده روشن برای مقاومت در برابر جاهطلبیهای چهرههای توتالیتر مسلح کنند. اوکراینیها امروز ثابت میکنند که دیکتاتورها، صرفنظر از میزان خشونت، میتوانند متوقف شوند. این الگویی برای تمام دموکراسیهاست.در کنار آن دیپلماسی نیز اهمیت دارد. با این وجود، دیپلماسی تنها زمانی میتواند مؤثر باشد که با بازدارندگی سرسختانه و عزم آهنین پشتیبانی شود. دیپلماسی زمانی در قبال دیکتاتورها کارآمد خواهد بود که آنان هزینه به چالش کشیدن دولتهای دموکراتیک مسلح و مصمم را ببینند و لمس کنند. در غیاب بازدارندگی معتبر، دیپلماسی به سوی مماشات میلغزد و آسانترین پیروزیها را برای یک دیکتاتور ممکن میکند.