«شرق» در گفتوگو با کارشناسان فضای موجود سیاست خارجی ایران را بررسی کرد
مسئلهای چند وجهی یا چالشی چند لایه؟
درحالیکه فضای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در موضوعات مختلف از مذاکرات احیای برجام و پرونده فعالیتهای هستهای گرفته تا ارسال پهپاد به روسیه، اعتراضات، حقوق بشر و... با چالشی از سوی غربیها مواجه است، میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین، در بخشی از گفتوگوی خود با خبرگزاری ریانووستی بیان کرد: «ماههاست در مذاکرات احیای برجام در وین اتفاقی نیفتاده است و این عمدتا به خاطر انتخابات میاندورهای آمریکاست».
شرق: درحالیکه فضای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در موضوعات مختلف از مذاکرات احیای برجام و پرونده فعالیتهای هستهای گرفته تا ارسال پهپاد به روسیه، اعتراضات، حقوق بشر و... با چالشی از سوی غربیها مواجه است، میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین، در بخشی از گفتوگوی خود با خبرگزاری ریانووستی بیان کرد: «ماههاست در مذاکرات احیای برجام در وین اتفاقی نیفتاده است و این عمدتا به خاطر انتخابات میاندورهای آمریکاست». اولیانوف در ادامه گفت: «با توجه به اینکه انتخابات به پایان رسیده، وقت آن است دوباره گردهم بیاییم و ماراتن مذاکره را کامل کنیم. تمامی شرایط برای این کار فراهم است». البته نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین در گفتوگوی خود با «نابهنگام» تلقیکردن قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران، گفت این اقدام «حداقل موقتا» روند مذاکرات وین را تضعیف میکند. هرچند در این میان طیفی از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر معتقدند علاوه بر انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا، عامل مهمتری که باعث ایجاد بحران کنونی در مذاکرات احیای برجام و همچنین پرونده فعالیتهای هستهای ایران شده است، به سایه سنگین سیاستهای مسکو بازمیگردد که عملا گفتوگوهای وین را تحت تأثیر قرار داد. فارغ از این موضع اولیانوف باید دید در شرایطی که ظرف کمتر از 10 روز شاهد صدور سه قطعنامه علیه ایران در شورای حکام، کمیته سوم سازمان ملل و شورای حقوق بشر بودهایم، تا چه اندازه فضا برای گفتوگو درباره احیای برجام فراهم است؟ اساسا راه برونرفت از بحران کنونی چیست و آیا در کوتاهمدت امکان برونرفت از این وضعیت وجود دارد؟
محسن جلیلوند در پاسخ به این سؤال اعتقاد دارد مقوله «شرایط سخت» در سیاست خارجی ایران همواره با شدت و ضعف وجود داشته است و دولتها، اصلاحطلب و اصولگرا، در ادوار مختلف یک سیاست خارجی آرام را در موضوعات مختلف سپری نکردهاند. بااینحال این کارشناس اعتقاد دارد شدت حساسیتها و چالشهای کنونی در سیاست خارجی دولت سیزدهم بهمراتب بیشتر از دولتهای پیشین است؛ بهگونهایکه جلیلوند تصریح میکند این دوره با هیچ دوره دیگری قابل قیاس نیست، بهویژه آنکه تنها کمتر از یک سال و نیم از عمر دولت رئیسی میگذرد. این تحلیلگر مسائل بینالملل در ادامه گفتوگوی خود با «شرق»، بحران کنونی را لزوما نتیجه تغییرات در سیاست خارجی دولت ایران نمیداند، بلکه بخشی از آن را ناشی از تأثیرات ناخواسته ذیل تحولات جهانی میبیند که بعد از جنگ اوکراین روی داد. منظور مشخص این استاد روابط بینالملل به بخشی از بحران کنونی سیاست خارجی ایران در موضوع ارسال پهپاد به روسیه بازمیگردد که در سایه این جنگ برای تهران شکل گرفته است. اما این تحلیلگر مسائل بینالملل اعتقاد دارد بخشی از شرایط کنونی نیز نتیجه حساسیت جامعه جهانی به تحولاتی است که بعد از مرگ مهسا امینی روی داده است. البته جلیلوند اذعان دارد که مشکل اساسی سیاست خارجی در ایران، ناظر بر نبود خود «سیاست خارجی» است؛ چراکه ایران تنها به روابط خارجی، چه در حوزه منطقهای و چه در حوزه فرامنطقهای بسنده کرده؛ یعنی سیاست خارجی به روابط خارجی تقلیل پیدا کرده است. این استاد روابط بینالملل فرق «سیاست خارجی» و «روابط خارجی» را در وجود برنامههای دقیق، مدون و راهبردی برای برقراری مناسبات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، تجاری، امنیتی و... با همسایگان و کشورهای فرامنطقهای میداند که با تغییر دولتها دچار سکون و تغییر ریل نشوند.
در سایه این تعریف از سیاست خارجی، جلیلوند باور دارد دولتها در ایران بنا بر گفتمان سیاسی و حزبی خود به فاصله هشتساله، نه یک سیاست خارجی، بلکه روابط خارجی را برای خود در پیش گرفتهاند و به همین دلیل بعد از تغییر دولتها ما شاهد انقطاع سیاست خارجی بودهایم و به تبع آن سیاست خارجی منسجم و پیوستهای شکل نگرفته است. جلیلوند در بخش دیگری از تحلیل خود، تصریح میکند که با روی کار آمدن دولت رئیسی و تغییر ساختار سیاسی دولت، شرایط بهگونهای پیش رفته است که موضوعات مختلف از پرونده هستهای گرفته تا اعتراضات، ارسال پهپاد، حقوق بشر و... به بنبست در سیاست خارجی تهران منجر شده است. این استاد روابط بینالملل گزارهای را به نام «مرگ مهسا امینی» به شکل جدیتری مورد بررسی قرار میدهد و در این راستا اعتقاد دارد سیاست خارجی ایران اکنون به دو دوره یا دو برهه «قبل از مرگ مهسا امینی» و «بعد از مرگ مهسا امینی» تقسیم شده است. بنابراین دولت سیزدهم باید در یک فضای تازه و با یک نگاه جدید به سیاست خارجی بنگرد؛ چراکه اکنون جامعه جهانی دیگر نگاه سابق را به ایران و تحولات جاری در داخل کشور ندارد.
جلیلوند با جدیدانستن تحولات حوزه حقوق بشر معتقد است اکنون موضوعات مهم دیگری مانند پرونده فعالیتهای هستهای و مذاکرات وین در لایههای بعدی سیاست خارجی، چه برای ایران و چه برای دیگر کشورها قرار گرفته است؛ بهگونهای که اکنون اروپاییها و آمریکا بهصراحت عنوان میکنند اولویت خود را در حوزه سیاست خارجی و روابط با ایران به برجام اختصاص نمیدهند و مرکز ثقل آنها بر اعتراضات و موضوع حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی فعالیت رسانهها و... قرار گرفته است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران هم باید برای برونرفت از شرایط کنونی اولویت سیاست خارجی را تغییر دهد و با ایجاد گفتمانی دقیق، منعطف و شفاف در حوزه حقوق بشر، بستر را برای تعدیل شرایط در دیگر موضوعات فراهم کند. البته این استاد روابط بینالملل اذعان دارد کار دولت رئیسی و ساختار سیاسی در ایران در این مسئله چندان ساده نخواهد بود؛ چراکه شاهد یک تفاوت و تضاد گفتمانی بین تهران و غرب در موضوع حقوق بشر هستیم. در این رابطه، ایران بر مبنای فرهنگ اسلامی و ایرانی از حقوقبشری مختص به خود به نام «حقوق بشر ایرانی – اسلامی» به این حوزه نگاه میکند، اما اروپا و آمریکا با توجه به اقتضائات جوامعشان به حقوق بشر، مسائل مربوط به اعتراضات را بررسی میکنند. بنابراین رسیدن به یک نقطه اشتراک، کار چندان سادهای نخواهد بود. هرچند جلیلوند این نکته را هم یادآور میشود که اکنون مسئله حقوق بشر و اعتراضات در ایران به یک اهرم فشار سیاسی علیه تهران بدل شده است؛ یعنی اروپاییها و آمریکا سعی میکنند از این موضوع بهعنوان کاتالیزور بحرانآفرینی در برابر ایران نهایت استفاده را ببرند تا جمهوری اسلامی ایران در دیگر موضوعات از موضع ضعف و با دست پایینتر وارد گفتوگو شود. بنابراین ایجاد توازن در همه این موضوعات و شکلگیری برنامهای و راهکاری برای برونرفت از بحران و بنبست کنونی که جلیلوند آن را یک «بحران چندوجهی یا بحران چندلایه» مینامد، کار چندان سادهای برای دولت سیزدهم نخواهد بود. جلیلوند در ادامه خوانش خود از بحران چندلایهای و چندوجهی کنونی در سیاست خارجی کشور به این نکته مهم نیز اشاره دارد که باید برای حل جدی این معضل، «روابط خارجی» را به «سیاست خارجی» تبدیل کنیم. در این راستا علاوه بر نیاز به برنامهریزی دقیق، منسجم و راهبردی در حوزه سیاست خارجی برای موضوعات مختلف باید یک بدنه کامل از کارشناسان و خبرگان حوزه سیاست خارجی هم شکل بگیرد تا بتوانند متناسب با این اهداف و برنامهها عمل کنند؛ چراکه به باور این استاد روابط بینالملل، تیم سیاست خارجی کنونی اساسا توانایی و پتانسیل حل بحران فعلی، آنهم در چنین سطح و ابعادی را ندارد؛ بهویژه آنکه جلیلوند بر چندلایه و چندوجهی بودن این بحران تأکید دارد.
بحرانی در کار نیست؛ اما تداوم این شرایط به «بحران» میانجامد
اگرچه جلیلوند در گفتوگوی خود با «شرق» از یک بحران چندلایهای، چندوجهی و چندبعدی سخن گفت؛ اما دیاکو حسینی اعتقاد دارد هنوز سیاست خارجی ایران با وجود برخی چالشها به نقطه بحرانی نرسیده است؛ یعنی این کارشناس مسائل بینالملل باور دارد لزوما صدور قطعنامههای مختلف در شورای حکام و شورای حقوق بشر به معنای ایجاد بحران در سیاست خارجی ایران نخواهد بود؛ درعینحال حسینی هم اذعان دارد ادامه وضع کنونی میتواند شرایطی را به دنبال داشته باشد که نهایتا به بحران بینجامد. این تحلیلگر مسائل بینالملل در گپوگفت خود با «شرق» تصریح میکند: «وضعیت کنونی یک وضعیت حساس، خطیر و پیچیده است که چند موضوع مختلف از ارسال پهپاد گرفته تا اعتراضات داخلی، اختلافات پادمانی، شورای حکام، موضوع حقوق بشر و... را شامل میشود؛ بنابراین این چالشها که همه این موضوعات را در بر میگیرد، در ادامه پتانسیل آن را خواهند داشت که بحران را برای کشور ایجاد کنند». حسینی در بخش مهمی از تحلیل خود تأکید دارد که هسته مرکزی این بحران احتمالی، تلاش برای ایجاد یک اجماع نظر جهانی علیه تهران خواهد بود. در چنین صورتی این استاد حوزه سیاست خارجی اعتقاد دارد نهتنها توان دیپلماتیک کشور، مذاکرات هستهای و روابط ما با همسایگان، بلکه منافع ملی تحتالشعاع قرار خواهد گرفت.
دیاکو حسینی در تبیین وضعیت کنونی سیاست خارجی ایران اعتقاد دارد که شرایط حال حاضر ناشی از انباشت چالشها و اختلاف نظرها در سه حوزه مشخص یعنی پرونده فعالیتهای هستهای و مذاکرات وین بر سر احیای برجام، موضوع جنگ اوکراین و ارسال پهپاد به روسیه و همچنین مسئله اعتراضات در کشور بازمیگردد. مجموعه این موضوعات اکنون یک گسل و شکاف جدی در سیاست خارجی بین ایران با اروپا و ایالات متحده آمریکا را به وجود آورده است؛ اما این تحلیلگر حوزه روابط بینالملل لزوما این شکاف را به معنای بحران نمیداند؛ بلکه به اعتقاد حسینی دامنزدن به این شکاف و تشدید این گسل میتواند به بحران منجر شود. برای مجموعه این اختلاف نظرها بین ایران و غرب، دیاکو حسینی بر این باور است که تهران باید یک راهکار چندوجهی و همزمان را در دستور کار قرار دهد؛ یعنی از یک سو به سمت حل اختلافات پادمانی با آژانس و ایجاد زمینه در راستای ازسرگیری گفتوگوهای وین برای احیای برجام برود، به موازات آن سازوکاری را برای موضوع ارسال پهپاد در دستور کار قرار دهد و همچنین شرایط را در داخل برای کاهش اعتراضات و بهبود وضعیت داخلی، هم از نظر اجتماعی و هم از نظر اقتصادی و معیشتی فراهم کند؛ اگر مجموعه این اقدامات به شکل همزمان در دستور کار دولت سیزدهم قرار گیرد، حسینی تأکید دارد شکاف کنونی نهتنها عمیقتر نمیشود؛ بلکه دامنه و عمق آن کاهش پیدا میکند.
دیاکو حسینی در ادامه تحلیلش به «شرق» باز هم تأکید دارد که اگرچه سیاست خارجی ایران در نقطه بحرانی قرار ندارد؛ اما در یک شرایط حساسی گرفتار شده است؛ بنابراین باید یک هوشمندی و دقت عمل در دستور کار دولت سیزدهم قرار بگیرد و مبتنی با آن تصمیمات جدی را در کوتاهمدت و برای سه موضوع مشخص پرونده فعالیتهای هستهای، ارسال پهپاد و اعتراضات داخلی انجام دهد تا بتواند در کمترین زمان از وضعیت کنونی خارج شود؛ در غیراینصورت امکان دارد شرایط به نقطهای برسد که یک بحران را به دنبال داشته باشد.
البته این استاد روابط بینالملل در ادامه تحلیل خود به شکل مستقیمی روی نبود ابتکار عمل و هوشمندی در سیاست خارجی دولت سیزدهم اشاره دارد و معتقد است نهتنها در این دولت شاهد آن هستیم که فرصتهای قبلی ناشی از مذاکرات دولت روحانی بر باد رفت؛ بلکه دولت و تیم سیاست خارجی رئیسی استاد تبدیل فرصت به چالش است. مهمترین فرصتی که به اعتقاد حسینی به واسطه مذاکراتی که از دولت سابق به دولت رئیسی رسیده بود، میتوانست یک فضای مناسب را برای حصول توافق در کوتاهترین زمان ممکن ایجاد کند. ازاینرو استاد حوزه سیاست خارجی باور دارد که دولت سیزدهم اساسا توانایی ترسیم یک راهکار، روند و راهحل درست و واقعبینانه را برای برونرفت از وضعیت کنونی نداشته است؛ چراکه به باور این تحلیلگر حوزه بینالملل دولت سیزدهم در مناسبات دیپلماتیک نتوانست یک برنامه مشخص، مبتنی بر مؤلفههای منافع و امنیت ملی را برای خود ترسیم کند و طبیعی است که در چنین شرایطی ابتکار عمل در دست رقبا و بهخصوص اروپاییها و آمریکا قرار گیرد.
در ادامه این آسیبشناسی دیاکو حسینی به مقوله مهمتر یعنی مسئله توان دولتها در تصمیمسازی و تصمیمگیری راهبردی برای مسائل و موضوعات سیاست خارجی تمرکز میکند و اعتقاد دارد در این زمینه ما با دو مقوله روبهرو هستیم؛ اول آنکه دولتها تا چه اندازه تصمیمگیر هستند و در لایه دوم آیا اساسا تیم سیاست خارجی دولتها متناسب با تصمیمات راهبردی در حوزه سیاست خارجی میتوانند در صحنه عمل موفق ظاهر شوند یا خیر؟ این کارشناس روابط بینالملل برای تبیین موضوع به «شرق» میگوید: «فارغ از اینکه دولتها در ایران تا چه اندازه در حوزه سیاست خارجی تصمیمگیر، تصمیمساز و نقشآفرین هستند، باید به این نکته مهم توجه داشت که تیم سیاست خارجی در یک دولت از شخص وزیر امور خارجه گرفته تا دیگر اعضای بدنه دستگاه دیپلماسی تا چه اندازه میتوانند این برنامهها و راهبردها را در حوزه سیاست خارجی به شکل دقیق، درست و هوشمندانه پیش ببرند؟». در پاسخ به این پرسش، حسینی بیان میکند: «اگر مشخصا به دولت سیزدهم و تیم سیاست خارجی این دولت نگاه شود، به نظر میرسد وزارت امور خارجه اساسا توانایی ترسیم، توصیف، تبیین و مهمتر از همه تجویز راهحل برای چالشهای کنونی سیاست خارجی را ندارد؛ یعنی بدنه دستگاه سیاست خارجی دولت سیزدهم مهارت رویارویی و حل چالشهای کنونی را ندارد». البته این تحلیلگر مسائل بینالملل تأکید دارد ناتوانی دستگاه دیپلماسی از مهارت لازم برای اجرای راهبردهای سیاست خارجی به دولت رئیسی بازنمیگردد و ما در طول سالهای گذشته با شدت و ضعف با این مشکل مواجه بودهایم؛ اما حسینی اذعان دارد در دولت سیزدهم این مشکل پررنگتر از گذشته به چشم میآید؛ به گونهای که اکنون تقریبا تمام کارشناسان، تحلیلگران و ناظران حوزه سیاست خارجی بر این باورند که این تیم و دستگاه دیپلماسی دولت فعلی دانش و توان لازم برای شناخت، برخورد و حل چالشها از حوزه هستهای گرفته تا حقوق بشر، پهپاد و... را ندارد.