|

گفت‌وگوی مکتوب دبیر ‌کل حزب مؤتلفه اسلامی و مدیر‌مسئول روزنامه «شرق»-3

در تکاپوی گفت‌و‌گوی مولد

امروز سومین دور از گفت‌وگوی کتبی میان اسدالله بادامچیان (دبیر کل حزب مؤتلفه اسلامی) و مهدی رحمانیان (مدیرمسئول شرق) را می‌خوانید. این گفت‌وگوها از چند وقت پیش آغاز شد و تا امروز ادامه دارد و امید داریم که همچنان نیز تداوم یابد تا بستر تعامل و گفت‌وگو میان همه ارکان و بخش‌های مختلف ایران عزیزمان ایجاد شود.

در تکاپوی گفت‌و‌گوی مولد

امروز سومین دور از گفت‌وگوی کتبی میان اسدالله بادامچیان (دبیر کل حزب مؤتلفه اسلامی) و مهدی رحمانیان (مدیرمسئول شرق) را می‌خوانید. این گفت‌وگوها از چند وقت پیش آغاز شد و تا امروز ادامه دارد و امید داریم که همچنان نیز تداوم یابد تا بستر تعامل و گفت‌وگو میان همه ارکان و بخش‌های مختلف ایران عزیزمان ایجاد شود. بر این باوریم که گفت‌وگو، ویژه‌ترین راه علاج دردهای این روزهای ماست و با همین نگاه به سهم خود تلاش می‌کنیم تا باز هم برای عمومی‌سازی آن هر کاری می‌توانیم انجام دهیم. در دنیای امروز توسعه در سرلوحه فعالیت‌های اجرائی همه کشورها قرار دارد و تجربه‌های رشد و پیشرفت نیز نشان داده است که اندیشه آدمیان و نیروی آنان برای گفت‌وگو محرک اصلی توسعه محسوب می‌شود. بر همین اساس وظیفه تمام کنشگران اجتماعی دمیدن بر تنور گفت‌وگو و هموارکردن مسیر تعامل عمومی شهروندان کشور است. در گفت‌وگوی ذیر نیز مدیرمسئول روزنامه «شرق» پیشنهاد داده است تا مسائل و دغدغه‌های ایران امروز را به نظرسنجی بگذاریم تا هم‌میهنان عزیز نیز به پای ثابت گفت‌وگوهای «شرق» اضافه شوند و از سوی دیگر راهبردهای لازم برای رفع گره‌ها و معضلات اجتماعی کشور نیز نمود بیشتری یابند. متن سومین دور از گفت‌وگوهای بادامچیان و رحمانیان را بخوانید:

 

اسدالله بادامچیان:

چهل سال است صداهای منفی رسانه‌های منتقد را شنیده‌ایم و بی‌تاب هم نمی‌شویم

 

جناب آقای رحمانیان

با سلام و احترام

از پاسخ نامه دوم و تأیید ادامه گفت‌وگوی مکتوب تشکر دارم.

پاسخ شما موجب تعجب و تأسف من شد. برای شما نوشته‌ام که قصدم از نوشتن نامه این بوده که برداشتم این است که شما و جناح اصلاح‌طلبان در بخش افراطی دارید به مسیری خطا می‌روید که به سرعت به سقوط سیاسی و اجتماعی منجر می‌شود. اگرچه دولت و حاکمان هیچ برخوردی با این اصلاح‌طلبان و گفتار و رفتارشان نداشته باشند.

و چون مشی امثال بنده و مرحوم عسگراولادی و مشی مؤتلفه اسلامی، سقوط گروه‌های سیاسی و اجتماعی نیست بلکه حضور منطقی آنها و طرح مواضع خود به طور مستند و مستدل است، دوستانه این نظر و تحلیل خود را برای شما نوشته‌ام تا در خلوت خودتان آن را بررسی کنید و اگر صحیح بود قبول کنید و به اصلاح‌طلبان نیز متذکر شوید. متأسفانه خودتان یک‌طرفه به قاضی رفته‌اید و حکم صادر کرده‌اید که من هنوز در قیدوبند ایدئولوژی جناحی هستم که آن را هم منفی تلقی کرده‌اید. بعد قضاوت کرده‌اید که من از تریبون یک ایدئولوژی مشخص جناحی سخن می‌گویم. فرضا اگر چنین بود، شما باید پاسخ نظرات مرا می‌دادید. از طرفی نمی‌دانم شما ایدئولوژی جناحی را چگونه تعریف می‌کنید؟

اگر جناح‌ها را در سپهر سیاست کشور قبول دارید و مقصودتان از ایدئولوژی مبانی و موازین عقیدتی و بینش جناحی است که جناح آن را برگزیده باشد، این که منفی نیست و حق انتخاب ایدئولوژی مربوط به افرادی است که منفردا یا جمعی ولو جناحی آن را پذیرفته و براساس آن عمل می‌کنند.

مگر اینکه شما آن عقیده و نگرش و به قول خودتان ایدئولوژی را باطل بدانید یا جناح‌بندی‌های سیاسی را قبول نداشته باشید و معتقد باشید که همه باید نظر شما و همفکرانتان را قبول کنند. و الا کاملا منفی خواهد بود. (و هرکس همچون شما نمی‌اندیشد و عمل نمی‌کند، از خط دین و وطن‌دوستی خارج شده و باید به راهی بازگردد که شما آن را به رسمیت می‌شناسید).

اتفاقا در دوم خرداد 76 جناح شما تعداد کثیری از مدیران را به جرم عقیده و بینش آنها برکنار و به آنها اهانت کرد که شما پیام دوم خرداد را نفهمیده‌اید و باید برکنار شوید! و به جای آن عناصر باندی خود را بر سر کار آورد. شما هم به جای اینکه دوستانه و با متانت مطالب مرا نقد کنید و نگاه خودتان را مستدل و منطقی و با مدرک بفرمایید، اول اتهام زده‌اید بعد قضاوت نموده‌اید و سپس حکم صادر کرده‌اید. درحالی‌که من تحلیل خود را برای شما نوشتم و صراحت داشتم تا نظرات مرا بدانید و من نظرات شما را بیابم. و در نامه دوم مسائل ایدئولوژی را توضیح دادم.

  

شما نوشته‌اید: «جناب‌عالی در بخشی از نامه خود بدون استدلال و ارجاع به مطلب با نشانه آشکار در شرق... حکم کرده‌اید که ما در زمین بایدن بازی می‌کنیم».

درباره موضوع بالا متن نوشته من این است: «به گونه‌ای عمل می‌کنید که گویا شرق یک روزنامه مبلغ مواضع آمریکا و طرفدار بایدن است».

پس من حکم نکرده‌ام، سؤال کرده‌ام و با واژه گویا تحلیل بسیاری صاحب‌نظران را درمورد شرق برای شما نوشته‌ام و اشاره کرده‌ام به عنوان نمونه به سرمقاله شرق در 28/4/1401 به قلم آقای جاوید قربان‌اوغلو درباره سفر بایدن به سعودی. استدلال هم کرده‌ام که ایشان سفر ناموفق و شکست‌خورده بایدن به سعودی که برای وادارکردن آنها به استخراج روزانه 13میلیون بشکه نفت در جهت منافع آمریکا بود را موفق دانسته و تأیید کرده است گرچه سعودی‌ها نتوانستند 13میلیون بشکه نفت استخراج کنند زیرا امکان استخراج این مقدار از چاه‌های به‌غارت‌رفته عربستان وجود نداشت و حالا هم سعودی‌ها به علت عدم توان، چاه‌های تولید استخراج را کاهش داده‌اند گرچه شرق با اشتباه آن را سازش بن سلمان و روسیه تحلیل کرده است. و جالب‌تر که در آن سرمقاله این سفر را تحکیم‌کننده پایه‌های حکومت بن سلمان برای 40 سال آینده دانسته و پیشگویی کرده است.

اگر شما قبول ندارید که سرمقاله و سایر مقالات مشابه آن در شرق، هماهنگ‌ با مواضع آمریکاست استدلال کنید. من خیلی خوشحال خواهم شد که شما به صراحت بفرمایید مواضع و سیاست‌های بایدن به‌ویژه در منطقه و برای ایران را قبول ندارید و علیه مواضع بایدن که علیه ایران است موضع بگیرید.

  

من نوع تحلیل شما را از جنگ اوکراین به عنوان نشانه‌ای آشکارا ارائه کردم. شما می‌توانید مستدل بفرمایید که در این مقالات، مغایر با رسانه‌های غرب در جنگ اوکراین سخن و تحلیل داشته‌اید که چنین مقالاتی در شرق یافت نمی‌شود. متهم‌کردن بنده به تحلیل جناحی، استدلال و تشریح موضوع نیست. این دلیل ضعف استدلالی شماست که به جای پاسخ مستند و اشاره به متون مقالات، با فرافکنی به اینکه من جناحی و سیاسی سخن می‌گویم از پاسخ دقیق و اقناعی می‌گریزد.

من درباره ترویج فرهنگ غرب و چپ توسط شرق به صفحه فرهنگی شما و نوشته‌های آقای احمد غلامی اشاره کرده‌ام. و به عکسی که در صفحه اول شرق در اردیبهشت امسال بود که پلاکارد حزب توده را در روز کارگر نشان می‌داد. نمونه بارز هم در سرمقاله اخیر آقای غلامی است. در تاریخ 23/7/ و در تاریخ 16/7/ که هر دو پایه و اساس تحلیل و نوشته ایشان استناد به نظرات مارکس است. در مقاله 16/7 از مارکس هم دفاع شده که دگماتیسم نبود.

شما به جای پاسخ به نظرات من استدلال کرده‌اید که دو دهه است شرق با مجوز رسمی فعالیت می‌کند. شما حداقل دو سه مقاله در صفحه فرهنگی و نشریه را دلیل می‌آوردید که برخلاف حزب توده‌ای باشد که خیانت‌هایش، جنایت‌هایش، تصفیه‌های خونین درون حزبی‌اش، وابستگی به شوروی و کا.گ.ب را همه می‌دانند و شعار نفت جنوب باید ملی شود که آل‌احمد را متوجه کرد که آنها زیر چتر حمایت ارتش شوروی که ایران را اشغال کرده بود می‌‌خواستند نفت شمال ایران به شوروی واگذار شود حالا هم دیر نشده. ان‌شاءالله آقای غلامی دو سه مقاله در تشریح حزب توده می‌نویسند تا خوانندگان شرق متوجه شوند که ایشان علاقه‌ای به حزب توده و چهره‌های آن و عقاید چپی ندارند.

شما توصیه کرده‌اید که من در نقد تفکرات در عرصه سیاسی و فرهنگی راه اعتدال را پیش بگیرم متشکرم. اتفاقا همین اعتدال و نگاه تعاملی بنده و مرحوم عسگراولادی است که ایشان 7 نامه به حزب مشارکت نوشت و آنها تاب نیاوردند و ادامه آن را قطع کردند. بنده به شما و اصلاح‌طلبان تذکر خیرخواهانه داده و می‌دهم.

نوشته‌اید من طعنه زده‌ام. من قصد طعنه نداشته و ندارم، واقعیت را گفته‌ام. همه می‌د‌انند که نشریه شرق در کدام جناح و جبهه و خطوط سیاسی و فرهنگی است. طعنه‌های شرق را هم همه متوجه هستند، مسئولان نظام هم به خوبی می‌دانند ولی شما دو دهه است همین افکار و طعنه‌ها و مقالات منفی را دارید و مانع شما هم نشده‌اند و من هم می‌خواهم کار به بن‌بست قانونی نرسد و شما بتوانید نظرات و افکار خود را با سخن‌های گوناگون حتی نیشدار و گزنده مطرح کنید. زیرا مطمئن هستم که ملت هوشمند ما از مواضع و عملکردهاست که شناخت لازم را می‌یابد.

ملت ما یکپارچه سردار پرافتخار اسلام و ایران حاج قاسم سلیمانی را قبول دارد و به او عشق می‌ورزد و قدر خدمات او را می‌داند. رجایی برای این ملت محبوب است اما شما در مورد چهره‌هایی که حتی به مقام ریاست‌جمهوری با رأی بالای همین ملت دست یافته‌اند بنگرید، چرا آنها منزوی شده‌ و دیگر جایگاهی در بین مردم ندارند. چون مردم خوب می‌فهمند. عشق به خمینی و خامنه‌ای تنها احساسی نیست، عقلایی و فهمی هم است. و بفرموده امام مردم خدمتگزاران خود را دوست دارند.

می‌دانید بنی‌صدر با رأی بسیار بالا و شعار بنی‌صدر صددرصد رئیس‌جمهور شد و مردم وقتی از اعمال و رفتارش متوجه شدند که او در خط آمریکاست، شعار سهپسالار پینوشه، ایران شیلی نمی‌شه دادند. و حاکمیت بنی‌صدر را دستگیر نکرد. درحالی‌که می‌توانست و هنگامی که او با هواپیمای شاه و با همکاری آمریکا و هم‌دستانش از مرزهای هوایی از ترکیه تا فرانسه به همراه رجوی و کشمیری و کلاهی گریخت خودش را اعدام سیاسی کرد. امام او را نصیحت کرد اما او به فرانسه پناه برد و با ذلت مرد.

منافقین روزی در این کشور در اوج توجه مردم بودند و به علت اعمال و رفتارشان به پناه فرانسه و آمریکا و صدام رفتند و ملت پس از هر نماز و عبادت در هر تجمع گفت مرگ بر منافقین و صدام.

امروز مردم به خوبی می‌دانند که دولت اصلاح‌طلبان اعتدالی ارز سه هزار تومانی را 30 هزار تومان کرد، مسکن مردم را به اوج گرانی رساند. مشکلات اقتصادی را بر مردم تحمیل کرد و با اظهار شعف شدید گفت: حل همه مسائل و حتی کرونا و واکسن در گرو پذیرش تحمیلات آمریکا در برجام و FATF و نرمش در برابر دولت‌های آمریکا و اروپای استعمارگر است. چشم‌ها را روی واقعیت‌ها باز نگه دارید.

جناب آقای رحمانیان، روزنامه‌نگاری و خبررسانی مستقل و حتی غیرمستقل در ایران مصائبی ندارد. کسی هم مانع شما نیست، از امکانات بیت‌المال هم تا اندازه‌های زیادی بهره‌مند می‌شوید. دیگران را هم غیرمستقل ندانید. آنها هم مستقلا مطالب خود را می‌نویسند البته همه صاحبان رسانه، عرف هر جامعه از جمله ایران را تا حدودی رعایت می‌کنند نامه من درباره مقاله (من یک قوام‌السلطنه هستم) که در صفحه اول شرق چاپ شده تذکر دادم که نمی‌شود شما مصدق و قوام را با هم وطن‌دوست بدانید. مصدق یکی از دو پیشوای نهضت ملی‌شدن نفت است و قوام‌السلطنه مأموریت شکست نهضت ملی‌شدن نفت را با قبول نخست‌وزیری شاه پذیرفت و مجلس و همه ملی‌گراها او را خائن دانستند.

حالا شما و شرق می‌نویسید که یک شاعر او را و وثوق‌الدوله خائن‌تر از او را وطن‌پرست و سیاست‌مدار بزرگ و شریف دانسته و این پایه استدلال شماست! و باز از آنهاحمایت می‌کنید. آیا این سخن‌گفتن استدلالی است؟ عملکرد و سوابق و خیانت‌های قوام و وثوق‌الدوله که قابل انکار نیست و مردم ایران هم تاریخ را می‌دانند جالب است که شما نوشته‌اید به جای اینکه مدارا را تهدیدی در زیر خاکستر برای رقیب سیاسی تحلیل کنید مایه مباهات بدانید. بله اتفاقا مایه مباهات است که در پی رقیب‌سازی سیاسی نیستم. بلکه در پی خدمت مردم و گسترش فضای تبادلات فکری و گفتمان سیاسی و فرهنگی هستم.

من هرگز نگفته‌ام شما چه بکنید؟ یا اینکه شرق و بقیه مستقل هستند یا نیستند. این به خودشان مربوط است. هرچه وظیفه یافتند عمل کنند. دوستانه تحلیل خود و بسیاری از مردم را برای شرق گفته‌ام، قبول ندارید عمل نکنید اما آن را تهدید ندانید.

اما درباره سیاه‌نمایی، سیاه‌نمایی و ارائه گزارش‌های کاملا سیاه و تاریک و منفی با گزارش از درد و رنج‌ها و مشکلات مردم کاملا متفاوت است و مردم هم این را به خوبی می‌دانند. برای سیاه‌نمایی یک شماره روزنامه شرق را به عنوان نمونه بررسی می‌کنیم.

روزنامه شرق شنبه 23/7/ شماره 4394

سرمقاله منفی‌بافی براساس نگاه آرای مارکس در جامعه ایران

عناوین صفحه اول قابی با هزار اما و اگر در ساخت فیلم‌های روز!

مشت بسته آب، فیلترینگ و فشار افکار عمومی، اصرار برای مواز‌ی‌کاری، این بار سنگین است، فیلترینگ ضرورت امروز ایرانیان، صفحه آخر، دیالوگ روز و منفی‌‌بافی، کودکان کار مشکل لاینحل با نگاهی منفی و سیاه، برای هنرمندان ایران، با رفتار پرتناقض و منفی‌گویی 1- خبر استارلینک و فعال‌شدن آن در ایران، با اشاره به همراهی این شبکه با پنتاگون در جنگ اوکراین و درخواست این شرکت از پنتاگون برای تأمین بودجه لازم برای استفاده دولتی و نظامی اوکراین از استارلینک، صفحه دو و سه و مصاحبه با آقای احمد زیادآبادی که تماما سیاه‌نمایی است. برای دیگر شماره‌های شرق نیازی به توضیح نیست زیرا کاملا آشکار است.

باز شما نوشته‌اید: «چرا تاب نمی‌آورید که صدایی در حمایت از منتقدی بلند شود که آرا و نظراتش با شما متفاوت بوده است». ما که چهل سال است صداهای منفی شماها و همه رسانه‌های منتقد و مخالف و منفی‌باف و منفی‌گو و سیاه‌نما را شنیده‌ایم و بی‌تاب هم نشده‌ایم و نمی‌شویم. و حالا هم به آنها و شما تذکرا می‌گوییم ما حوصله بیش از این را داریم. شما طوری کار کنید که از مردم دور نیفتید تا مردم مطالب سیاه و منفی شما را تاب نیاورند و ما برای شما متأسف نشویم که به جای همراهی با مردم خوب این دیار شجاعان و خوبان، چرا آب به آسیاب دشمن ایران و اسلام می‌ریزید.

ما که از آمریکا و شکنجه شاه، ساواک و سیا و اینتلیجنس سرویس و موساد و منافقین و... نترسیده‌ایم، مگر حالا از دو کلمه یا صد کلمه که یک نشریه یا چند نشریه برای متهم یا مجرم یا برای اغتشاشگران بنویسند می‌ترسیم؟ از چه بهراسیم. البته اگر کسی مغایر قانون عمل کند طبعا از عواقب قانونی نگرانی و هراس دارد.

شما نوشته‌اید: شما شرق را آن‌طور که باید نمی‌خوانید؟ یا آن‌طور که باید به شما گزارش نداده‌اند؟ این تلقی منفی شماست. من که مقالات گوناگون شرق و برخی نشریات مثل شرق را خودم می‌خوانم و در این نوشته به ریز آنها اشاره دارم. پس چرا شما با اینکه متوجه این مسئله هستید می‌گویید به من گزارش داده‌اند؟ یا می‌نویسید چرا از مقاله یک نفر این‌چنین برآشفته‌اید؟ کجای نامه من از برآشفتگی یا ترس یا هراس نشانه دارد؟ من گفته‌ام این تحلیل غلط است شما آن را درست می‌دانید ادامه دهید.

من دست به قلم هستم. نظراتم را هم در مواضع هفتگی حزب مؤتلفه اسلامی هر هفته به جامعه عرضه می‌دارم، از نقدها هم استقبال می‌کنم. این‌همه نقد و مواضع گوناگون علیه و له دولت و مسئولان... هست که با نهایت آزادی همه حرف‌ها و مواضع خود را اظهار می‌دارند و منتشر می‌کنند و باز می‌گویند آزادی نیست و ما نه نگران هستیم و نه هراسی داریم بلکه می‌گوییم شما هرچه می‌خواهید بگویید. اما بازتاب و هماهنگ با مواضع آمریکایی‌ها و استعمارگران اروپایی و رسانه‌های معاند با ایران نباشد. اگر می‌خواهید هماهنگ با آنها باشید ادامه دهید. از نظر ما پایان این مسیر سقوط قطعی شماست.

ما هرگز به کسی و رسانه‌ای و گروهی نگفته و نمی‌گوییم مثل ما فکر کنید و بنویسید و سخن بگویید، این غلط است و ما برای آزادی و استقلال و نظام مردمسالاری اسلامی عزیزانمان و آسایش خانواده خود را از دوران محمدرضاشاه تقدیم کرده‌ایم تاکنون چندین شهید و جانباز داده‌ایم و آزادی قانونمند و با ضابطه را برای همه می‌خواهیم. لذا از چاپ نامه‌های ما و شما استقبال داریم.

بقیه مطالبم را در نامه دیگری جداگانه برای شما می‌نویسم زیرا این نامه پاسخ نامه دوم شما بود و اگر مایل بودید آن را هم در شرق چاپ کنید. متشکرم

دکتر اسدالله بادامچیان

دبیر کل مؤتلفه اسلامی

 

مهدی  رحمانیان:

برای جلوگیری از تکرار مکررات، پیشنهاد می دهم از  مردم نظر سنجی کنیم

جناب آقای اسدالله بادامچیان

دبیر کل محترم حزب مؤتلفه اسلامی

با سلام و احترام

قبل از هر چیز یک بار دیگر تداوم این گفت‌وگو را به فال نیک می‌گیرم و امیدوارم مباحثه ما به نقطه‌ای برسد که بتوانیم به سهم خود در تقویت فرهنگ تعامل اجتماعی نقشی تاریخی ایفا کنیم. به گمانم ما کمی از مدار گفت‌وگو عدول کرده‌ایم. در ادامه با توضیحی مختصر دلایل این مسئله برای حضرت‌عالی آشکار می‌شود. برای همین در پاسخ به نامه شما ابتدا برای روشن‌شدن اذهان مخاطبان این گفت‌وگو توضیحی مختصر می‌دهم و بعد در نهایت برای ادامه و رسیدن به جایی که مباحث ما بتواند اتفاقی مولد و راهبردی را رقم بزند، پیشنهادی ارائه می‌دهم که امید دارم نظر شما را نیز جلب کند تا در مسیر کارآمدتری از گفت‌وگو قرار بگیریم و به هدف و معنایی مشخص که نتیجه ماندگار و کارسازی نیز ارائه بدهد، دست یابیم.

درباره سومین نامه شما که آغازش را به تأسف برای بنده مزین کرده‌اید، با نیتی دوستانه و از سر خیراندیشی برای جناب‌عالی باید عرض کنم که بی‌گمان شما بیش از پاسخ‌های بنده و اقناع درباره مطالب شرق، به یک واکاوی در اندیشه خود (در مواجهه با روزنامه شرق) نیاز دارید. کاش حضرت‌عالی برای پاسخ‌هایی که می‌شنوید، پنجره‌ای متفاوت و کمی هم روشن‌تر نسبت به یک منتقد در ایده‌پردازی‌هایتان باز کنید. در نامه جدید سعی کرده‌اید به نقد بنده درباره «تفکر در یک مدار بسته جناحی»، پاسخی مناسب دهید و مطالبی را نیز مطرح فرموده‌اید که گویا بنده با هر نوع تشکل‌گرایی سیاسی زاویه دارم. اتفاقا این‌گونه نیست و بی‌شک تشکل‌های سیاسی یا نهادهای غیر‌دولتی می‌توانند ابزارهای توسعه باشند؛ اما مسئله دقیقا امری نهادینه‌شده در برخی از فعالان سیاسی یا یک جناح سیاسی خاص در کشور است که بارها نشان داده از یک انسداد نهادینه‌شده درونی رنج می‌برد. این افراد باوری را در خود درونی کرده‌اند که در مقابل باور‌کردن یک شهروند با فکر و زندگی متفاوت می‌ایستد.  به همین دلیل آن شهروند هر کاری که انجام دهد، باز در انتها در ذهن آنها مردود است. به متن گفت‌وگوی مکتوب ما در این چند وقت گذشته بار دیگر نگاه کنید، مطالب و چالش‌هایی را درباره شرق مطرح کرده‌اید که بعضا خاستگاه ساده‌ای داشته‌اند و جواب‌های ساده‌ای نیز می‌طلبیده‌اند؛ برای مثال اگر فقط به کارکرد حرفه‌ای رسانه توجه می‌شد، شاید اصلا چنین پرسش‌ها یا چالش‌هایی برای خیلی از کنشگران سیاسی نیز مطرح نمی‌شد، زیرا بر حسب وظایف حرفه‌ای، رسانه‌ها به دور از هیاهوی سیاسی و اجتماعی و تنها با توجه به دستورالعمل‌های قانونی، مطالبی را ارائه می‌دهند که به چرخش آگاهی در جامعه کمک می‌کند و برای تصمیم‌سازان نیز راهبردهای درخور‌توجهی می‌سازند. تجربه اجتماعی ما در برخورد با سیر «خود‌حق‌محوری» برخی از کنشگران و جریان‌های سیاسی در جامعه ایران این امر را تأیید می‌کند که متأسفانه ما در فرهنگ و منش اندیشه‌های سیاسی به کسب مدارج بالاتری از آگاهی نیاز داریم تا بدون زحمت و دشواری بپذیریم هرکس که شبیه ما نیست یا مانند ما فکر نمی‌کند، او نیز شهروند است و در آستانه سقوط قرار ندارد. قطعا همه ما و پایگاه فکری‌ای که متعلق به آن هستیم، باید مراقبت کنیم تا در چشم مردم گرفتار ورشکستگی نشویم؛ آنها تعیین می‌کنند که محبوبیت جریان‌های سیاسی در قلب ملت باید چه وزن و چه رنگی داشته باشد. اینکه برخی افراد سیاسی صرفا فکر می‌کنند که حق دارند و حق با آنهاست، به‌تنهایی نمی‌تواند تأییدکننده یا مردودکننده چیزی باشد. ما همه ایرانی و دیندار هستیم و در داخل مرزهای کشور با رویکردهای مختلف برای توسعه ملی و حفظ حرمت ارزش‌های دینی و میهنی خود تلاش می‌کنیم. قطعا هیچ‌کس صاحب همه حقیقت نیست. اگر روزی فکر کنیم که ما مالک یا مباشر حقیقت هستیم، دقیقا به جایی می‌رسیم که هر چیزی شبیه ما نباشد، علیه ماست و این برای سرزمین عزیزمان بیش از هر امر دیگری که نیاز به اتحاد و گفت‌وگوی عمومی دارد، زیان‌بار است؛ ازاین‌رو دیگر از تکرار مکررات پرهیز می‌کنم. ما قرار بود گفت‌وگو کنیم و البته قرار است که این گفت‌وگو ادامه یابد. اگر کار به جایی برسد که ما هم شبیه کسانی شویم که رفتارهایشان را نمی‌پسندیم و چه‌بسا کنش و نحوه حضور آنها را در عرصه تعاملات سیاسی و اجتماعی کشور در جهت مخالف منافع ملی ارزیابی می‌کنیم، این با‌هم‌بودن دیگر شبیه گفت‌وگو نخواهد بود.

سه: همان‌طور‌که گفتم بیش از این توضیح‌دادن درباره مطالبی که فرموده‌اید، غوطه‌ورشدن در

 تکرار مکررات است که می‌تواند موجب خستگی مخاطبان عزیز شود. شما پرسیده‌اید، ما پاسخ داده‌ایم و ان‌شاءالله توانایی‌های شنیدن نیز تقویت شود؛ اما چگونه می‌شود گفت‌وگو را به محملی برای تداوم تعامل در جامعه و ساخت راهبردهایی برای تصمیم‌سازان کشور تبدیل کرد؟

 پیشنهاد می‌کنم به‌گونه‌ای جلو برویم که هم صاحب‌نظران به حلقه گفت‌وگوی ما وصل شوند و هم مخاطبان عزیز در نقطه بی‌نظیری از تعامل قرار بگیرند. برای این منظور می‌شود یک موضوع یا یک دغدغه عمومی را به‌عنوان پرسش مطرح کرد. منظورم از موضوع و دغدغه، طرح پرسشی مشخص با نگاه به نیازمندی‌های سیاسی و اجتماعی کشور است. اگر در جایگاهی بودیم که امکان تصمیم‌سازی‌های کلان را در اختیار داشتیم، تقاضا می‌کردم موضوع مد‌نظر را با تکیه بر پتانسیل‌های قانون اساسی به همه‌پرسی بگذاریم که در مقیاسی بزرگ ابتدا تکلیف ما با یک دغدغه ملی برطرف شود، سپس بر سر چگونگی اجرا یا چگونگی همزیستی اجتماعی با آن موضوع و دغدغه به گفت‌وگو می‌پرداختیم؛ اما در فقدان این امکان، می‌توان به یک نظرسنجی از مخاطبان و بخش‌های مختلف مردم اندیشید. ایجاد موقعیتی برای نظرسنجی از مردم درباره یک مسئله مبتلابه جامعه به‌ویژه آنکه این روزها جامعه درگیر چالش‌های جدی است و به‌شدت نیازمند روشن‌شدن برخی موضوعات و مسائل، نه‌تنها می‌تواند بسیاری از سوءتفاهم‌ها را نزد کنشگران اجتماعی تا حد زیادی برطرف کند؛ بلکه حتی مبنای گفت‌وگوی ما را برای ایجاد موقعیتی تازه در اجتماع یک قدم به جلو هدایت خواهد کرد. در خیلی از مواقع برخی کنشگران سیاسی ما چون ارتباط تأثیرگذار و منظمی با همه بخش‌های اجتماعی نداشته‌اند، دچار این اشتباه تاریخی می‌شوند که نماینده مردم یا صاحب همه حقیقت زندگی اجتماعی در ایران هستند. برای همین از زاویه‌ای سخن می‌گویند که زندگی سایرین را تنگ می‌کند یا همیشه در مظان اتهام قرار می‌دهد. نظرسنجی از مردم چند حسن دارد:

یک: ما را نسبت به آنچه می‌اندیشیم، آگاه می‌کند.

دو: سوءتفاهم‌ها را در ما نسبت به حجم آگاهی در خود و فقدان آگاهی در منتقدان برطرف می‌کند.

سه: مخاطبان شریف را نیز در گفت‌وگو دخیل می‌کند.

چهار: مبنای گفت‌وگو را به جای چرخیدن در مفاهیم و کلمات تکراری، یک قدم جلو می‌برد و باعث می‌شود گفت‌وگویی آنالیز‌شده، عملی و مبتنی بر ساخت راهبرد انجام شود.

لطفا به این ایده و پیشنهاد بیندیشید. باز هم شادمانی خود را از این گفت‌وگو و شوق خود را بابت ادامه آن به‌ویژه با رویکرد، هدف و نتیجه مشخص اعلام می‌کنم. سلامتی حضرت‌عالی را آرزومندم و در انتظار پاسخ شما و تداوم دوباره گفت‌وگو هستم. پیروز باشید.