فناوری برای بقا و زندگی از هند و چین تا ایران چگونه مردمان از ماشینها و مزارع استفاده میکردند
روشهای مکانیکی در دورهای از تمدن سرزمینهایی که اسلام در آنها حضور داشت؛ همچنین کشور چین، به رده بالایی رسیده بود. بهویژه بابت کاربرد روشهای مکانیکی در چرخابها. اما دراینمیان هند تصویری متفاوت را نشان میدهد.
حسن فتاحی: روشهای مکانیکی در دورهای از تمدن سرزمینهایی که اسلام در آنها حضور داشت؛ همچنین کشور چین، به رده بالایی رسیده بود. بهویژه بابت کاربرد روشهای مکانیکی در چرخابها. اما دراینمیان هند تصویری متفاوت را نشان میدهد. ممکن است به دلیل ابهام در دادهها و اخبار موجود، که میتواند برآمده از نابودی اسناد و افزارها و ساختوارهها در پیروزیهای ترکان در سالهای 1190م. باشد، برداشت و فهم گمراهکنندهای از هند داشته باشیم. اینطور به نظر میرسد که در هند و در جنوب آسیا به مراتب کمتر از ماشینها استفاده میشده است. صدالبته تعدادی چرخهای آبکش کار میکردند و برنجکاران در جاوه و بالی، در زمانی نامعلوم، افزارها و دستگاههای مکانیکیای برای بالاکشیدن آب ساخته بودند. این رده از دستگاهها از یک لوله خیزران یا ناوه محوردار ساخته میشد که آن را از آب نهرها یا رودخانهها پر میکردند. همین که لوله یا ناوه از آب پر میشد، زیر سنگینی آب، به سوی دیگر غلت میزد و مقداری از آب نهر را به سطح مزرعه میرساند. به نظر میرسد در هند تا پیش از 1200م. اثر و خبری از ماشینهایی که شامل چرخدنده، قرقره، ضامن یا بازوی جنبنده داشته باشند، نبود. به زبان ساده اگر فهم ما درست باشد، نه چرخ ریسندگی و نه چرخ آبکش از نوع دندهدار آن که درواقع چرخ ایرانی است، تا بعد از این تاریخ به هند آورده نشده بود. با تمام این گفتهها، نمیتوان گفت که هند فاقد فناوری بوده است؛ زیرا شبهقاره هند از منظر داشتن فراوردههای غذایی، منسوجات، دارو، مواد معدنی و فلزات، سهم سترگی در تمدن جهان دارد. نبود ماشین بههیچوجه دلیل فناوری عقبمانده نبود؛ بلکه دلیل آن بود که در قیاس با نوع پیشرفتهای فناورانه که ایران و چین را مشخص میکرد، نقطه تأکید هند در جای دیگر قرار داشته است.
به فناوری چگونه نگاه کنیم؟
یکی از راهها و شیوههای تحلیل اینگونه تفاوتها میان تمدنها، نگاه تیزبینانه در مقایسه میان روشهای کشاورزی است. این کار را یکی از پژوهشگران بنام، خانم پروفسور «فرانسیسکا بری»، برای دو منطقه از چین انجام داده است. او دریافت در شمال، کاشت گندم تا سال 1000م. تا آنجا پیشرفت کرد که گاوآهن، کلوخشکن، بذرافشان و کجبیل که به وسیله حیوانات کشیده میشدند، در مزرعههای بزرگ به کار گرفته میشدند. جالب اینکه گاوآهنها، خیش آهنی و خاکبرگردان داشتند. کلوخشکنها هم دندانههای آهنی داشتند. اگر به جنوب چین نگاه کنیم، به نظر میرسد کشت برنج از پیشرفت کمتری برخوردار باشد؛ زیرا مزرعهها کوچک بودند و ابزارهای دستی کارآمدتر بودند. با این احوال پروفسور بری نشان داده که مجموعه پیچیده و ارتقایافتهای از افزارهای کاملکننده، ازجمله افزارهای دستی برای علفچینی و ماشینهای بوجاری و آسیا برای فراوری فراوردههای پس از برداشت خرمن در دسترس بوده است؛ بنابراین چین جنوبی در مقایسه با چین شمالی عقبمانده نبود؛ بلکه وضعیت خود را با فراوردهای کاملا متفاوت و محیطی دگرگون، سازگار کرده بود. فرانسیسکا بری، هوشمندانه نشان میدهد که هر ناحیهای مجموعهای از افزارهای خودش را دارد که متمایزند و اگر کمی با دید گستردهتر بنگریم، میتوانیم از مجموعه فناوریهای هر منطقه خاص جغرافیایی سخن بگوییم؛ کمااینکه درباره تمدن کهن سرزمین عزیزمان ایران هم چنین است. هم مقایسه مناطق متفاوت جهان با ایران و هم ناحیههای مختلف در حوزه تمدنی ایران.
نگاه تحلیلمحور بر مجموعههای فناوری
برای آغاز چگونگی تحلیل مجموعههای فناورانه ، یکی از روشها و راهها نگریستن به شیوهها و فنهایی است که قومهای گوناگون برای به دست آوردن غذا و دیگر نیازمندیهای خود به کار میگیرند. برای نمونه شگفتانگیز است که صحرانوردان برای فراهمکردن انواع خوراکها، همچنین برای لباس و پناهگاه، تا حد زیادی به حیوانات وابسته بودند. در مقابل، مردم جنوب هند و جنوب شرقی آسیا، نزدینانه (تقریبا) به همان اندازه که صحرانوردان به حیوانات وابسته بودند، برای فراهمآوردن خوراک و سوخت و دارو و لباس که از کتاب با پنبه میبافتند و نیز خانههایشان که از چوب و بوریای بافته از نخل ساخته میشد، از غلات و درختان بهره میبردند. گاهی کشت غلات و پرورش درختان همدوش و تنگاتنگ یکدیگر پیش میرفت. بهویژه در نواحی جنگلهای بارانی که حفظ و نگهداری درختان از سایش و فرسایش خاک، در نتیجه بارش بارانهای شدید، جلوگیری میکرد. برای نمونه در بخشهایی از جاوه، نهفقط مزرعههای باتلاقی برای کشت برنج وجود داشت؛ بلکه روی زمینی که مخصوص کاشت سبزی یا نیشکر بود، درخت نشانده میشد و به این شیوه زمین زایا در دو سطح فراورده تولید میکرد. در پایین و روی زمین غله و سبزی بود و در بالا و روی درختان میوه به بار مینشست. بهکاربردن واژه یا اصطلاح «کشاورزی چندسطحی» برای چنین سامانهای بسیار بجاست. در جنوب آسیا، سامانههای مختلفی به این شکل پدید آمده بود. گاهی در حاشیه پهنههای بازی که ویژه کشت برنج آبی بود، درخت نشانده میشد. گاهی درختانی که فراوردهشان میخک بود که عمده فراورده صادراتی جزایر اندونزی است، داخل این سامانهها کاشته میشد. در مقابل برخی هازمانها یا جوامع در جزایر کوچکتر، بیشتر برای گذران غذایی خود، متکی به ماهیگیری و سامانههای دریایی و رودخانهای بودند؛ بنابراین سامانهها و مجموعههای فناوری بنیادین آنها، شامل انواع قایقها بود که نقش مهمی در بقای آنان داشتند. از مقایسه شیوه غذایابی سوارکاران و شبانان بیابانگرد با کشاورزان جنوب آسیا و از مقایسه جوامع کشت برنج در چین جنوبی با گندمکاران شمال چین، بهآسانی به انواع سامانهها و مجموعههای فناوریمحور در ارتباط با تولید مواد غذایی و خوراک و دیگر نیازمندیهای زندگی پی میبریم؛ اما نهتنها در میان مردمی که پرورش حیوانات را برعهده گرفته بودند و آنان که انواع مختلف غلات و فراوردهها را به بار میآوردند؛ بلکه در میزان عملیات و مقدار استفاده از مهندسی نیز تفاوت و تضاد وجود داشت. این تفاوت و تضاد هماکنون هم وجود دارد. در جامعههایی که به برنجکاری یا کشت فراورده از نوع دیگر اشتغال داشتند، هر مزرعه حتی اگر خیلی کوچک هم بود، میتوانست مقدار زیادی مواد خوراکی به بار آورد. گذشته از این، در مزرعههای کوچک و در جاهایی که اقلیم بارانی بود، کارهای فنی ساختمانی لازم، برای تدارک آب برای کشت برنج، به نیروی کار کمتری نیاز داشت. در چین شمالی داستان متفاوت بود. مزرعهها بزرگتر بودند و بهکاربردن وسایل و افزارهایی که به نیروی حیوان کشیده میشدند، صرفه داشت. کارهای مهندسی، چه برای تدارک آب و شبکههای آبیاری برای نواحی خشک و چه بهویژه برای جلوگیری از سیل و طغیان رودخانهها، مانند رودخانه زرد، باعظمت و وسیع بود. در ایران بزرگ و عراق امروزی که بخشهایی از آن در آن دورهها زیر پرچم ایران یا دیگران بود، مجموعهها و سامانههای فناورانه مشابهی وجود داشت.
مجموعههای فناوری آسیایی در یک نگاه کلی
در منطقه ایران و عراق امروز فناوری بنیادین برای بقای کشاورزی و آبیاری ابداع شده بود. ماشینهایی هم که به کار میرفت، عبارت بودند از استفاده وسیع از چرخابها، آسیاهای بادی، چرخ ریسندگی، چرخدنده، نقاله و قرقره. کارهای مهندسی هم که در این منطقه صورت گرفته کارهای اساسی مانند سدسازی و کانالکشی بود. اگر به نواحی کویری ایران سفر کنید، به شگفتی کانالهای افقی و عمودی آبها، ازجمله قنات پی میبرید. در چین شمالی فناوری بنیادی برای بقا کشاورزی و دیم بود. ماشینهایی که در این منطقه جغرافیایی استفاده میشد، چرخابها و چرخ ریسندگی و چرخدنده و قرقره و نقاله بود. کارهای مهندسی هم در چین شمالی کانالکشی و سیلگیرسازی بود. در چین جنوبی فناوری بنیادی بقا براساس برنجکاری آبی بود و ماشینهایشان به چرخ آب بالابر محدود میشد. در چین جنوبی همانگونه که دلایلش را نوشتم، بیشتر کارهای مهندسی کوچک بود. البته مورد متمایز آن در لانکا و انگکور، دو ناحیه در چین جنوبی، هم بود. مهندسی در چین جنوبی ساخت مخازن کوچک آب برای آبیاری مزرعههای برنج بود. در آسیای مرکزی و مراتع و دشتهای آنجا فناوری بنیادی بقا پرورش حیوانات بود. به نظر میرسد این ناحیه جغرافیایی نزدینانه هیچ ماشین مهندسیمحور نداشتند؛ مگر دستگاههای بافندگی سیار. در این ناحیه هیچ سازه مهندسی، مانند آنچه چند خط بالاتر درباره دیگر نواحی گفتیم، به چشم نمیخورد.
مهندسی در ایران و چین شمالی
تا اینجا آموختیم که در ایران و چین شمالی ماشینها و سازههای مهندسی شاهکارهایی به چشم میخورند که در تمدن بشر کمنظیرند. مقدار کار مهندسی بیشتر و عظیمتر از جنوب آسیا بود. صدالبته در جنوب آسیا کارهای مهندسی ویژهای مانند شبکههای انگکور از جهات بسیار غیرعادی و نامتعارف بود. این تفاوتها، چه در ساخت و چه در اندازه برگرفته از تفاوتهای محیطی، نیازمندیهای جامعه و شرایط اقلیمی بود؛ اما ورای شرایط وابسته به آب و خاک و هوا و محیط زیست، دو عامل مهم دیگر هم باید دیده شود. نخست، نهادها و سازمانهای وابسته به مالکیت زمین اهمیت بسیار داشت. مزرعههای پهناور یا املاک بزرگ در چین شمالی و نیز اعمال حقوق مالکیت به وسیله پادشاهان انگکور، همگی به دستزدن به ساختوساز ماشینها و سازههای مهندسی کمک میکردند. نکته مهم بعدی هم تراکم جمعیت است. درواقع تراکم جمعیت همواره عامل تأثیرگذاری در دگرگشتهای جوامع بودهاند و این روند حتی امروز هم ادامه دارد. وقتی نیاز بود که جمعیت زیادی، از یک زمین کوچک خوراک روزانه خود را تهیه کنند، نیاز به شبکههای آبیاری بزرگتر و پیچیدهتر احساس میشد. بزرگتر از آنکه برای یک ناحیه کمجمعیت در همان منطقه لازم بود؛ درعینحال نیروی کار بیشتری هم برای ساختن چنان شبکهای لازم میآمد. این نکات بیشتر به فناوری خوراک و غذا و نیازمندیهای اساسی زندگی یعنی فناوری برای بقا و زیست و زندگی بازمیگردد. جنبه دیگر یک مجموعه و سامانه فناوری منطقهای وابسته به نهادها و سازمانهاست. برای نمونه معبدها و دیرهای بودایی در چین و ژاپن که در روند رو به رشد صنعت چاپ و برخی از اقسام فلزگری نقش داشتند. همچنین از معبدها و دیرها و دیگر اماکن آیینی بهمراتب مهمتر، سازمانهای مرتبط با حکومت و بازارها و ارتش بودند که نقش پررنگی داشتند.
جان کلام
آنچه گفتم روشن میکند که چرا بیشتر وقتها کافی نیست که فقط به انتقال فناوری از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر بیندیشیم؛ بیآنکه تغییرات و اصلاحاتی را که در تکنیک یا فن که به احتمال زیاد در پی آن خواهد آمد، تشخیص دهیم. همچنین اختراعهای نو را که در این انتقال و ترابرد فناوری رخ میدهد، از چشم دور بداریم. هرجا رد پایی از فناوری بقا و نیازمندیهای زندهمانی در میان است، احتمال دارد که شرایط محیطی، بسیاری از روشها و فنهایی را که انتقال یافتهاند، در سرزمین جدید نامربوط تشخیص دهد و در آن روشها و فنها، تغییرات بسیاری اعمال کند. همچنین اگر در نهادها و سازمانهایی که در فرگشت و دگرگشت و رشد فناوری اثر گذاشتهاند، نگاه کنیم، درمییابیم که پشتیبانی از صنعتگران گاه از سوی ثروتمندان بوده است و گاه از سوی قدرتمندان. همچنین باید به نقش نپاهشگاهها یا رصدخانهها مانند بغداد امروزی یا کایفنگ نگاهی پرسون داشت. رصدخانهها و برای نمونه رصدخانه پرافتخار ایرانیها در مراغه، تدارک و ساخت وسایل و ابزارهای دانشی و فنی را برای حکومت در نظر داشت. رصدخانهها در تهیه نقشهها یا دستکم در بررسی پرسون گاهشمارهای مورد اعتماد نقش مهمی داشتند. گاهشمار از دیدگاه دولت برای تعیین مالیات و برپاداشتن مراسم مهم بود. البته یادمان باشد که نپاهشگاهها یا رصدخانهها همیشه فقط مشغول انجام کارهایی چنین گرهخورده با مناسبتهای اجتماعی و سیاسی نبودند و کارهای پژوهشی در صدر امور قرار داشت. اجازه دهید پایانبخش این مقاله کوتاه این باشد که یکی از وجوه مهم فناوری بقا در ایران و عراق امروز، سدهای سنگی بزرگی است که برای انداختن آب به مسیر کانالهای آبیاری ساخته میشد. همچنین آسیاهای آبی برای خردکردن و آردکردن غلات بهوفور وجود داشت. آنچه در این مقاله خواندید گزیدهای از کتاب فناوری در تمدن جهان بود که استاد پیشکسوت دانشگاه امآیتی، «آرنولد پیسی» نوشته است و نسخه ویراست اول آن را سالها پیش مترجم نامبردار کشورمان، «فریدون بدرهای» ترجمه کردهاند که افسوسمندانه سالهاست دیگر تجدید چاپ نشده است.