چنین و چنان چین
در قواعد بینالملل، هر ادعا و هر عدمتوافقی، اختلاف حقوقی محسوب نمیشود. ادعا اگر مبتنی بر حسننیت باشد، نخست با سمینارهای علمی، ارائه مقالات و نتایج پژوهشها، جوانب موضوع و عناصر حقوقی احتمالی آن شفاف میشود.
در قواعد بینالملل، هر ادعا و هر عدمتوافقی، اختلاف حقوقی محسوب نمیشود. ادعا اگر مبتنی بر حسننیت باشد، نخست با سمینارهای علمی، ارائه مقالات و نتایج پژوهشها، جوانب موضوع و عناصر حقوقی احتمالی آن شفاف میشود. به تعبیر حقوقدانان، وجود یک عنصر ضعیف حقوقی هم یک ادعا را به یک اختلاف حقوقی تبدیل میکند. در نبود این عناصر، یک ادعا در مراجع حقوقی اصطلاحا قابلاستماع نیست. در رد ادعای امارات درباره جزایر ایران، اگرچه پژوهشهای حقوقی زیادی شده است، چکیده پژوهشها این است که پیش از ایجاد کشوری به نام امارات متحده عربی، ایران بر این جزایر مالکیت و حاکمیت داشته است. به همین دلیل، ادعای سیاسی (غیرحقوقی) امارات در شورای امنیت، قابلاستماع هم نبوده است.
شورای امنیت حتی پرونده را شایسته این ندانست که طبق اختیارات قانونی شورا، طرفین را به گفتوگو توصیه کند اما چین که از اعضای شورای امنیت است و از جوانب ادعای امارات و دلایل ردشکایت آن اطلاع دارد، چرا فراتر از شورای امنیت، طرفین را به گفتوگو توصیه میکند؟
ایران از متعاهدین منشور سازمان ملل است که حل مسالمتآمیز اختلافات، از مفاد آن است و نیازی به یادآوری نبوده است. همانگونهکه چین هم متعهد به آن است. با این تفاوت که موضوع تبلیغاتی جزایر سهگانه، هیچگونه عنصر حقوقی و در نتیجه عواقبی برای ایران ندارد؛ اما موضوع تایوان، بسیار متفاوت است.
حتی طرح غیررسمی و رسانهای موضوع تایوان، برای چین مهم است. طبق اصول و قواعد بینالملل، گروههای جمعیتی، حق تعیین سرنوشت دارند. مردم تایوان هم از این حق برخوردارند. در جریان پذیرش جمهوری خلق چین در سازمان ملل، برعکس آرای ایران، آرای عربستان علیه جمهوری خلق چین و به نفع جمهوری چین (تایوان) بوده است.
پس چرا چین در کنار کشورهای عربی پیرامون خلیج فارس، وارد این بازی تبلیغاتی شده است؟ نه امارات و عربستان به اندازهای دستودلباز هستند که در ازای بیانیهای بیاثر، مزیتهای اقتصادی نثار چین کنند و نه سابقه چین نشاندهنده انگیزه حمایتش از چشمداشتهای سرزمینی است.
چین در طول تاریخش به کشورگشایی گرایش نداشته است. در دوران معاصر نیز همواره رویکرد صلحجویانه داشته است. از بین اعضای دائم شورای امنیت، چین کمترین استفاده از حق وتو را دارد. این کشور نزدیک به 20 سال از حق خود در انتخاب قضات دیوان دادگستری استفاده نکرده بود.
این سابقه، چین را در نظام بینالملل، کشوری غیرمداخلهجو و قابلاحترام معرفی میکند. اقدام چین در بیانیههای مشترک با کشورهای پیرامون خلیج فارس، مداخلهجویانه یا حمایت از ادعای امارات نیست؛ احتمالا پیامی برای ایران است.
چین و کشورهای عربی، خریدار و فروشندههای بزرگ نفت در جهان هستند.
نشست آنها در آغاز فصل سرد و نقطهعطف سالانه در بازار نفت بوده است. بیانیه مشترک آنها دو روز بعد از تصمیم مهم اروپا درباره خرید نفت از روسیه بوده است.
درست در روزهایی که بازار نفت، منتظر نتیجه مذاکرات چین و عربستان بوده است. این نشانهها ارتباط حرکت چین با نفت را محتمل میکند.
تصمیم اخیر اروپا مبنی بر تعیین سقف برای خرید و انتقال نفت روسیه، به ظاهر بر علیه روسیه بوده است. اما نگاهی به نرخهای نفت نشان میدهد این تصمیم باعث میشود نفت روسیه در بازارهای رسمی بماند و ضیافت نفتی چین به پایان برسد. ضیافتی که رقابت ایران و روسیه در بازار غیررسمی برای چین ترتیب داده است.
اکنون موقعیت چین در بازار نفت از مناقصهگذار به مذاکرهکننده تغییر کرده است. در جریان توافقنامه بلندمدت ایران با چین هم دولت نتوانسته بود افکار عمومی و رسانهها را قانع کند. این توافقنامه اگرچه بار حقوقی ندارد اما پایبندنبودن کشورها به توافقنامهها و حتی پایبندنبودن به قول و قرارهای مقامات، در اعتبار کشورها و روابط بینالملل تأثیر منفی دارد.
چین دارای ظرفیتهای اقتصادی بالایی است. تجارت با چین، برای ایران مزیت تخفیفدهندگی در برابر تحریمهای غرب هم دارد. برخلاف موضوعات سیاسی که روابط بین کشورها بر اساس دوستی و دشمنی است، در اقتصاد بینالملل، جایگاه کشورها بهصورت رقابت و شراکت تعریف میشود. بر این اساس، مزیت اقتصادی و فایده ملی، تعیینکننده روابط اقتصادی بین کشورهاست. دستکم تجربه کشورهای بلوک شرق نشان داده که گرهزدن مواضع سیاسی به اقتصاد، مخرب اقتصاد است.
آمریکا و چین بهعنوان قطبهای مارکسیسم و کاپیتالیسم، بیشترین مراودات اقتصادی با یکدیگر دارند. نظام اقتصاد بینالملل هم ابزارها و راهکارهایی مانند شرط مودت در پیمانها دارد تا کشورها بتوانند زیانهای احتمالی ناشی از ضعف چانهزنی و کمبود اطلاعات را نسبتا پوشش دهند اما ثبات رویه و اعتبار کشورها عنصری مهم در روابط بینالملل محسوب میشود.
ایران در زمان پهلوی دوم در پی گرایش به آلمان، هزینه سنگینی برای یکجانبهگرایی پرداخت کرده بود.
در آن مقطع طبق ارزیابی کارشناسان نظامی، دخالت ایران میتوانست در سرنوشت جنگ مؤثر باشد اما بیشتر از یکجانبهگرایی، بلاتکلیفی سیاسی و نبود ثبات رویه، ایران را دچار تغابن دوسویه کرد. چون هم هزینه گرایش به آلمان را پرداخت کرد، هم از منافع بیطرفی محروم شد. حتی تهدید به تجزیه و محرومیت از ارتش را از سر گذراند.
بلاتکلیفی و عدم قاطعیت سیاسی، هنوز سلامت روابط خارجی ما را آزار میدهد. اظهارات متناقض وزیر خارجه دولت قبل درباره روسیه، قطع و وصل مذاکرات برجام در دولتهای متفاوت و رفتار ایران در قبال توافقنامه بلندمدت با چین، نمونه این ادعا هستند.