|

دکتر سیدجعفر شهیدی و رویکردهای تاریخی‌نگری

زبان پارسی بزرگ‌ترین و پویاترین میراث فرهنگی ایران‌زمین است. دکتر سیدجعفر شهیدی به دعوت علامه میرزا علی‌اکبرخان دهخدا همکاری با مؤسسه لغت‌نامه دهخدا و معاونت و ریاست آن را بعد از دکتر محمد معین برعهده گرفت.

زبان پارسی بزرگ‌ترین و پویاترین میراث فرهنگی ایران‌زمین است. دکتر سیدجعفر شهیدی به دعوت علامه میرزا علی‌اکبرخان دهخدا همکاری با مؤسسه لغت‌نامه دهخدا و معاونت و ریاست آن را بعد از دکتر محمد معین برعهده گرفت. او بنیان‌گذار و رئیس مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی شد تا برای رهایی بیشتر از توهمات ذهنی با مکتب و سبکی نو به اعتلای هویت ایرانی و مهندسی ذهن و زبان ایرانیان کمک کند و به شناخت، دسته‌بندی، توسعه مفاهیم و بررسی آنها از پدیده‌های بی‌شمار مادی و معنوی یاری رساند و با گسترش زبان موجب قوت جان ایران شود. او از شاگردان برجسته استاد بدیع‌الزمان فروزانفر بود که در 26 دی‌ماه 1386 در شهرری به خاک سپرده شد و نقل است زمانی که او عضو هیئت‌ علمی دانشگاه تهران و رئیس دانشکده ادبیات آن دانشگاه بود، به دلیل فعالیت‌های آکادمیک بسیار و جولان استادان جوان دانشکده و مورد استقبال بین‌المللی برای آموزش و پژوهش درباره زبان و ادبیات فارسی شده بود. ازاین‌رو آن زمان را دوران طلایی دانشکده ادبیات نامیده‌اند. این همان دانشکده‌ای است که هنوز سرو بلند «کوچه‌باغ‌های نیشابور» استاد دکتر محمدرضا شفیعی‌کدکنی بر بلندای نردبان سخن در آن می‌خرامد.

نخستین‌بار با نام سیدجعفر شهیدی از سوی دکتر محمدکاظم خواجویان در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد آشنا شدم که تأکید می‌کرد در درس «تاریخ اسلام» ابتدا مقاله‌ای از دکتر علی شریعتی با عنوان «تاریخ اسلام به چه کار می‌آید؟» و بعد کتاب «تاریخ تحلیلی اسلام» را به‌صورت کامل مطالعه کنید. دکتر خواجویان در مقام ریاست دانشکده با دعوت از فرهیختگانی مانند دکتر سیدجعفر شهیدی، دکتر عبدالکریم سروش، علی حجتی‌کرمانی و ایجاد فضا برای همکاری و تدریس استادانی مانند دکتر عبدالهادی حائری‌یزدی، دکتر غلامحسین یوسفی، دکتر رامپور صدرنبوی، دکتر هما زنجانی‌زاده، سیدجعفر سیدان، محمدحسین ساکت، محمد قهرمان، دکتر محمدعلوی مقدم، دکتر محمدمهدی رکنی و دکتر جعفر یاحقی با همه محدودیت‌ها و دشواری‌های حاکم، فضای کم‌نظیری برای فعالیت فرهیختگان فراهم ساخته بود.

دکتر شهیدی در پیوند دوستی با دکتر خواجویان هرازچندگاهی به دانشکده می‌آمد و معمولا رئیس دانشکده برای او در سالن آمفی‌تئاتر جلسه سخنرانی برگزار می‌کرد. در یکی از همین سخنرانی‌ها که به احتمال زیاد در بزرگداشت سیدغلامرضا سعیدی، نویسنده، اقبال‌شناس و مترجم دینی معاصر ایرانی و پدر همسر دکتر شهیدی برگزار شده بود با ذکر خاطره‌ای نقل کرد که در زمان جنگ دوم جهانی (1939-1945) و بعد از اعلام بی‌طرفی ایران، در یک تبانی تاریخی ناجوانمردانه و بین‌المللی که روس‌ها به ایران حمله کرده و کشور به بهانه حضور چند کارشناس آلمانی به اشغال شوروی درآمده بود، فردی از اهالی تربت حیدریه به میهمانی استاد غلامرضا سعیدی که خود اهل روستای نور در میان بیرجند بود، آمد و استاد از او پرسید که از خراسان چه خبر؟ میهمان محترم کمی در فکر فرو رفت و با تأمل گفت در خراسان فقط یک خبر است که «راه کربلا بسته شده است». این جمله برای من که در همان زمان قرار بود به‌عنوان یک دانشجو موضوع «دهکده جهانی» مک لوهان را در ظهور ارتباطات الکتریکی به‌صورت عمومی و رخ‌نمون فرا‌پست‌مدرنیته، در کلاس درس «جامعه‌شناسی ارتباطات جمعی» کنفرانس دهم در تطبیق جوامع جالب و راه‌گشا شد.

هر بررسی جامعه‌شناختی مبتنی بر شناخت نهادها و کنش‌های اجتماعی است و مطالعه تاریخ و گذشته گروه‌ها و جوامع به‌ویژه شناخت نهادها در این زمینه امری ضروری‌ است. اگر از آنچه استاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «دو قرن سکوت» طرح کرده‌اند، فعلا بگذریم، برای نسل ما بعد از انقلاب اسلامی ارائه سه رویکرد و نگاه به تاریخی تأمل‌برانگیز و متحیرکننده بوده است:

از یک‌سو تاریخ تحلیلی اسلام و کتاب «پس از پنجاه سال» سیدجعفر شهیدی که برخاسته از نظام سنتی دانش در ایران و نجف بود و بیشتر بر «تمدن متنی» و گروه‌ها و نهادهای دینی استوار می‌شد. از سوی دیگر در همان زمان دکتر عبدالهادی حائری‌یزدی دنیای دیگری را ترسیم می‌کرد و با طرح آنچه در کتاب «نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی تمدن غرب» و همچنین کتاب «تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق» به آن می‌پرداخت و روحیه نقادی و دگراندیشی را در دانشجویان تقویت می‌کرد و اکثر این امور برخاسته از آزاداندیشی استاد تحصیل‌کرده در دانشگاه مک‌گیل کانادا و مبتنی بر روش‌های پیشنهادی چارلز جوزف آدامز و نظام نوین دانش غرب بود.

رویکرد سوم همان بود که با درس‌های «اسلام‌شناسی» دکتر علی شریعتی آغاز شده بود و فرایند ایدئولوژیزاسیون و غنی‌سازی مفاهیم دین و ادبیات را برای تحریک دو نسل پیش از ما و کشاندن آنها به فرایند «انقلاب» رقم زده بود. در آن زمان دکتر خواجویان فضا را برای ارائه درس «فلسفه تاریخ» دکتر عبدالکریم سروش فراهم کرد تا نقدهای ایشان از مفهوم رایج «فلسفه تاریخ» و امکان درک بهتر وضعیت جاری، فراهم شود. سروش روشنفکرانه به نقد اسلام‌شناسی شریعتی و کتاب‌های «جامعه و تاریخ» و پیرامون «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی» مرتضی مطهری می‌پرداخت . جملات قصار دکتر سروش به نقل از «کارل ریمون پوپر» در طرح مفهوم «جامعه باز و دشمنانش» و بررسی و نقد فلسفه تاریخ و «فقر تاریخی‌گرایی» همواره به یاد ماست که «تاریخ عمومی جهان را نمی‌توان نوشت»، «تاریخ علم بررسی حوادث برگزیده تاریخ است»، «مورخ غلام حلقه به گوش حوادث نیست» آن‌چنان‌که هگل گفته است «تاریخ طوماری است که به‌تدریج باز می‌شود و پدران را از روی پسران می‌توان شناخت». در رویکرد دگردیسی جوامع از زمان انقلاب پیامبر (ص) به بعد دکتر شهیدی نقل می‌کنند که در واقعه کربلا یکی از بزرگان عرب از فرزند یکی از قاتلان امام حسین (ع) می‌پرسد پدرت دین این مردم را به چند خریده است که اینک «پس از پنجاه سال» مسلمانان در کوفه پوستین وارونه پوشیده‌اند و به نام دین و با طرح خروج از دین خدا و اتهام محاربه بهترین فرزندان رسول خدا (ص) را می‌کشند.