|

«شرق» در گفت‌وگو با جلال میرزایی فضای سیاسی فعلی و تحرکات اخیر رئیس‌جمهور سابق را بررسی می‌کند

حسن روحانی می‌خواهد نقش هاشمی‌ را ایفا کند

دامن‌زدن به ناامیدی و قطع هرگونه تلاش دلسوزانه راهکار نیست. باید از یک موضع واقع‌بینانه برای ترمیم وجهه جمهوری اسلامی ایران در سطح مجامع جهانی استفاده کرد

طی هفته‌های اخیر تحرکات حسن روحانی به قدری جدی شده است که برخی زمزمه تلاش‌های رئیس‌جمهور سابق برای حضور در انتخابات مجلس دوازدهم را جدی می‌دانند. در این راستا وب‌سایت رسمی حسن روحانی به طور آزمایشی آغاز به کار کرد.

حسن روحانی می‌خواهد نقش هاشمی‌ را ایفا کند

عبدالرحمن فتح‌الهی: طی هفته‌های اخیر تحرکات حسن روحانی به قدری جدی شده است که برخی زمزمه تلاش‌های رئیس‌جمهور سابق برای حضور در انتخابات مجلس دوازدهم را جدی می‌دانند. در این راستا وب‌سایت رسمی حسن روحانی به طور آزمایشی آغاز به کار کرد. راه‌اندازی این سایت از جنبه‌های مختلف می‌تواند اهمیت داشته باشد تا جایی که برخی روی گزاره «رسانه حسن روحانی در عمق استراتژیک نظام سیاسی» مانور داده‌اند و معتقدند حالا اعتدال‌گرایان، به دنبال احیای کلید «تدبیر و امید» با هدف ایجاد صدای متفاوتی هستند تا زمان و مردم فرصت مرور دستاوردهای یکی از مهم‌ترین انتخاب‌هایشان در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ را به دست بیاورند. این امر می‌تواند ‌در کشاکش برخی مناسبات غیردوستانه، روزنه‌های امید راه سوم یعنی میانه‌روی مبتنی بر عقلانیت جمعی را نمایندگی کند؛ ازاین‌رو وب‌سایتی تحت نام حسن روحانی قرار است بخشی مهمی از پژواک چنین حرکتی را نمایندگی کند. البته از این منظر تقلیل راه‌اندازی چنین وب‌سایتی به انتخابات مجلس آینده اشتباه است اما پیش از آن هم حسن روحانی ششم دی ماه با جمعی از استانداران دولت‌های یازدهم و دوازدهم دیدار و گفت‌وگو کرد و در آن نشست به بیان برخی نکات مهم روز پرداخت. اما این دست اقدامات در سایه تحولات چهار ماه گذشته چه معنایی می‌دهد و اساسا فضای متفاوت کنونی که رنگ و بوی رادیکالیسم به خود گرفته چگونه می‌تواند به دیالکتیک و ارتباطی منجر شود. این سؤالی است که «شرق» پاسخش را در گفت‌وگو با جلال میرزایی پی گرفته است. این نماینده ادوار مجلس که ریاست کمیته سیاسی فراکسیون امید مجلس دهم را بر عهده داشت، همواره در تحلیل‌ها و ارزیابی‌های خود قرابت خاصی با دولت روحانی دارد. به همین دلیل سعی شده است از منظر و نگاه او اقدامات و تصمیمات اخیر رئیس‌جمهور سابق و میزان پذیرش آن در فضای فعلی ارزیابی شود.

 

‌‌۵۱۲ روز از عمر دولت سیزدهم گذشت. اگرچه در ماه‌های اول و حتی سال نخست آغاز به کار دولت فعلی، حسن روحانی و عموما اعضای دولت‌های یازدهم و دوازدهم سکوت سیاسی پیش گرفتند، اما طی هفته‌های اخیر در این مدت شاهد یک موج سینوسی از سکوت و اظهارنظرهای حسن روحانی بودیم. به باور شما برای سؤال نخست‌ و در نگاه کلان ارزیابی‌تان از یک سال و چهار ماه و ۲۶ روز سکوت و همچنین اظهارنظرهای رئیس‌جمهور سابق چیست؟

به سؤال بسیار خوبی اشاره کردید چون به نظر من به همان اندازه که موضع‌گیری‌ هفته‌های اخیر حسن روحانی جای بررسی دارد، سکوت یک‌ساله وی پس از روی‌کارآمدن دولت رئیسی هم قابل بحث است. اما در مجموع به نظر من، هم سکوت حسن روحانی و موضع‌گیری‌های او طی این مدت نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور سابق به دنبال آن است که نقشی شبیه به مرحوم هاشمی‌رفسنجانی را ایفا کند.

‌مقایسه این دو که بلاشک قیاس مع‌الفارق است و...

نه این‌گونه نیست.

‌من که اصرار دارم همین‌طور است. چراکه حتی...

نه. اگر شما به عملکرد مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در دو سال پایانی دولت احمدی‌نژاد نگاه کنید، می‌بینید که عملکرد ایشان برای ریل‌گذاری در انتخابات سال ۹۲ و بعد هم مجلس دهم بسیار اثرگذار بود؛ بنابراین به باور من این قیاس مع‌الفارق نیست و آقای روحانی می‌تواند چنین نقشی را ایفا کند.

‌باز هم برای من سؤال است که واقعا در شرایط کنونی اساسا حسن روحانی اقبالی در جامعه دارد که بتواند مشابه هاشمی‌رفسنجانی برای انتخابات نقش‌آفرین باشد. چون علاوه بر تکرار نگاه قبلی‌ام مبنی بر قیاس مع‌الفارق‌بودن این دو، اساسا حتی اگر هاشمی‌رفسنجانی هم در قید حیات بود نمی‌توانست مشابه سال‌های ۹۱ و ۹۲ برای یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و همچنین انتخابات مجلس دهم در سال ۹۴ ریل‌گذاری کند. به واقع با کمترین شناخت سیاسی می‌توان به این واقعیت انکارنشدنی رسید که فضای سیاسی اجتماعی ایران تفاوت کرده که تقریبا خیلی چیزها به حاشیه رفته است. غیر از این است؟

از یک سو نکات شما درست است. اما باید سوی دیگر مسائل را هم دید و... .

‌مگر سوی دیگری هم وجود دارد؟

بله.

‌چه سویی؟

عملکرد قدرت اجرائی یک‌دست شده. وقتی طی ۱۷ ماهی که از عمر دولت سیزدهم گذشته است، جامعه بعینه و به شکل ملموسی عملکرد غیرقابل دفاع این فرایند اجرائی یکدست‌شده را در همه زمینه‌ها از دیپلماسی و سیاست خارجه تا سیاست داخلی، مسائل اجتماعی و فرهنگی و به‌خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی می‌بیند و اکنون هم دایره این نوع عملکرد به حوزه تأمین انرژی هم کشیده شده است، بنابراین می‌توان این مسئله را هم مطرح کرد که حسن روحانی واقعا می‌تواند جریانی را در داخل کشور مدیریت کند.

‌به شکل صریحی با گفته شما مخالفم. چون عملکرد بد دولت سیزدهم لزوما به معنای رجعت افکار عمومی و اقبال جامعه به دولت یازدهم و دوازدهم و شخص روحانی نیست. بدیهی است که وضعیت کنونی امتدادی از دولت پیشین است و حاضر به عقبگرد نیستند.

عقبگردی در کار نیست. ببینید جریان رقیب در طول هشت سال حیات دولت‌های یازدهم و دوازدهم از هیچ‌گونه تخریب، هجمه و فشار سیاسی علیه روحانی ابایی نداشت. حتی در برهه‌هایی کار به تهدید هم کشیده می‌شد. این جریان مرتب تکرار می‌کرد که می‌توان بدون نگاه به خارج، کشور را به بهترین شکل اداره کرد. حال که بیش از دو سال و نیم از عمر مجلس یازدهم و ۱۷ ماه از عمر دولت سیزدهم می‌گذرد، وضعیت کشور ذیل عملکرد این گروه به یک وضعیت بی‌سابقه رسیده است. پس وقتی مردم تفاوت کارنامه دولت‌های یازدهم و دوازدهم را با دولت سیزدهم در کف جامعه به چشم می‌بینند، تقریبا بدیهی است که چه ارزیابی‌ای درخصوص روحانی خواهند داشت.

‌و این ارزیابی به باور شما یعنی تمایل به روحانی؟ بی‌تعارف فکر می‌کنم صبغه پارلمانی شما و ریاستتان بر کمیته سیاسی فراکسیون امید در مجلس دهم که قرابت معناداری با دولت روحانی داشت، سبب شده این استدلال را درباره رئیس‌جمهور سابق داشته باشید؟

به‌هیچ‌وجه. اول اینکه از همین نکته شما در مصاحبه با «شرق» روشن است که فراکسیون امید در مجلس دهم اگرچه اسما برچسب همسویی با دولت روحانی را بر پیشانی داشت، اما به واقع در هیچ‌کدام از تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها، دولت روحانی نشست و رایزنی با فراکسیون امید نداشت، نه خود رئیس‌جمهور و نه وزرایش. اما اگر بخواهم به سؤال قبلی باز گردم به نظر من وقتی جریانی که با سمپاشی طی هشت سال به دنبال مسموم‌کردن فضای سیاسی در زمان حیات دولت‌های یازدهم و دوازدهم بود و اکنون همین جریان با این کارنامه نه چندان مناسب در همه زمینه‌ها و امور مردم کار را به جایی رسانده که مردم در تأمین اولیه‌ترین نیازهایشان درمانده‌اند، خود به خود زمینه برای بازگشت افرادی که طی یک سال و نیم گذشته در حاشیه قرار داشتند، فراهم خواهد شد.

‌با این اوصاف به نظرتان حسن روحانی زمان مناسبی را برای بازگشت انتخاب کرده است. چون تحولات چهار ماه گذشته فضای حساسی را در داخل کشور شکل داده تا جایی که اتمسفر سیاسی و اجتماعی فعلی ایران تقریبا با هیچ برهه‌ای قابل قیاس نیست؟

اتفاقا چون تحولات چهار ماه گذشته فضای حساسی را در حوزه سیاسی و اجتماعی کشور شکل داده است، جا دارد برخی افراد که نگاه خیرخواهانه دارند و با مشی اعتدالی به دنبال برون‌رفت کشور از مشکلات فعلی هستند، دوباره به عرصه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی بازگردند. به همین دلیل اصرار دارم کسانی چون آقای روحانی نقش پررنگ‌تری را در کشور ایفا کنند که فضا به سمت ثبات حرکت کند، نه اینکه نهایتا ما شاهد شکل‌گیری وضعیتی غیرقابل کنترل و غیر قابل مهار باشیم.

‌حتی اگر گفته شما را درست بدانیم...

چرا تشکیک می‌کنید؟

‌شرح چرایی تشکیک من در این مقال و گفت‌وگو با شما نمی‌گنجد؛ به سؤال قبل بازگردم. حتی اگر گفته شما را درست بدانیم اصلا مجال و فرصتی برای بازگشت به روحانی داده می‌شود؟ چون همین جریان یک‌دست‌شده قدرت اجرائی اگرچه احیانا کارنامه غیرقابل دفاعی را در همه زمینه‌ها دارد، اما همچنان حساسیت به مراتب بالاتری از گذشته نسبت به دولت‌های یازدهم و دوازدهم، شخص حسن روحانی، محمدجواد ظریف، برجام، مذاکرات هسته‌ای و... دارند. پس در کمال احترام نگاه شما قدری خوش‌خیالی نیست؟

سؤال بسیار خوبی را پرسیدید؛ چون اتفاقا جواب آن تنها به آقای روحانی محدود نمی‌شود. افزون‌ بر ایشان (روحانی) ما باید دایره این سؤال شما را به کسانی مانند ناطق‌نوری، لاریجانی، سیدمحمد خاتمی، محمدجواد ظریف، عارف، جهانگیری و... هم تعمیم دهیم؛ اما اینجا نکته و در واقع مشکل اساسی برای این افراد در ۱۷ ماهی که از عمر دولت سیزدهم می‌گذرد، ناظر به تنگ‌نظری یا مخالفت برخی جریان‌ها به‌خصوص قدرت یکدست‌شده با بازگشت این افراد به عرصه سیاسی و اجتماعی نیست.

‌پس مشکل کجاست؟

مشکل جدی این چهره‌ها کم‌رنگ‌شدن و به نحوی می‌توان گفت فقدان پایگاه اجتماعی سابق‌شان بوده است؛ چون اوج‌گیری مشکلات در همه زمینه‌ها به‌ویژه در حوزه اقتصادی و معیشتی، فضایی را از اواخر سال ۹۷، ذیل پررنگ‌شدن تأثیرات مخرب تحریم‌های دونالد ترامپ و آغاز سیاست فشار حداکثری، شکل داد که عملا بخش درخورتوجهی از جامعه از این افراد روی‌گردان شدند. این روند به سال‌های ۹۸، ۹۹ و ۱۴۰۰ هم کشیده شد و در این مدت جریان مقابل هم با تخریب، توهین و تحقیر در تلاش بود یک شکاف گسترده را بین مردم با این افراد شکل دهد، به گونه‌ای که تقریبا پایگاه اجتماعی جریان میانه‌رو، مستقلین و اصلاح‌طلبان از بین رفت. البته جریانی که امروز قدرت را در دست دارد، سعی داشت فضا به قدری رادیکال شود که این افراد از روحانی تا خاتمی، لاریجانی، ظریف، جهانگیری و... دیگر قادر به ترمیم پایگاه اجتماعی سابق خود در جامعه نباشند و یک گسست همیشگی و بازگشت‌ناپذیر بین مردم و این چهره‌ها شکل بگیرد.

‌و اکنون اعتقاد دارید که روحانی، لاریجانی، عارف، ظریف، خاتمی، جهانگیری و... توانسته‌اند پایگاه اجتماعی خود را ترمیم کنند؟

تا حدودی بله.

‌آن وقت چطور؟

به نظر من هوشمندی این افراد آن بود که بعد از روی کار آمدن رئیسی و در ۱۷ ماه گذشته یک سکوت سیاسی را در پیش گرفتند و دست به موضوع‌گیری نزدند که متهم به تخریب، کارشکنی و فضاسازی منفی علیه دولت سیزدهم نشوند و منتظر ماندند که در عمل کارنامه این دولت و قدرت یکدست‌شده چه خواهد بود؟ اکنون که ۱۷ ماه از پروسه یا پروژه یکدست‌سازی قدرت اجرائی می‌گذرد و امور بسیاری از کشور به مشکل رسیده است، مردم با مقایسه این ۱۷ ماه با دوران قبل می‌توانند تشخیص دهند روحانی، ظریف، جهانگیری، عارف، خاتمی، لاریجانی و... در کجای سپهر سیاسی ایران قرار دارند؛ چون مردم با چشم خود می‌بینند دولتی که با حمایت گسترده و بی‌سابقه تمام جریان‌های اصولگرا و همراهی همه‌جانبه ارگان‌ها و سازمان‌ها به قدرت رسید و در طول ۱۷ ماه گذشته همه‌گونه حمایت سیاسی و رسانه‌ای از این دولت شکل گرفته؛ اما این عملکرد را از خود بر جای گذاشته است، خود‌به‌خود زمینه را به سمتی پیش می‌برد که جامعه با افرادی مانند روحانی در هم‌گرایی قرار گیرند؛ چون اکنون باور دارند که اگر یک‌سوم این سطح بی‌سابقه از حمایت‌هایی که از دولت رئیسی در ۱۷ ماه گذشته به عمل آمده، از دولت روحانی به عمل می‌آمد، شرایط کنونی کشور به کلی متفاوت از امروز بود. این به آن معناست که دیگر یک گارد بسته با افکار عمومی وجود ندارد و جامعه آمادگی بیشتری برای شنیدن دفاعیات کسانی مانند حسن روحانی، لاریجانی، ظریف، جهانگیری، عارف و... دارد.

‌هنوز برخی پارامترها را در تحلیل خود نادیده می‌گیرید. ذیل همین گزاره و وقایع سیاسی - اجتماعی آیا چهره‌های سیاسی از‌ جمله حسن روحانی پتانسیلی برای ترمیم جایگاه سابق خود دارند؟

نگاه شما اگرچه از منظر برخی نزدیک به واقعیت است؛ اما من آن را بدبینانه می‌دانم و...

 به چه دلیل؟

چون ما در گذشته‌ سابقه چنین افرادی را داشته‌ایم.

‌نگویید که منظورتان هاشمی‌رفسنجانی است.

اتفاقا چرا.

‌اما جناب میرزایی درباره هاشمی هم این مباحث می‌توانست تأثیر داشته باشد؛ شک نکنید که آن مرحوم هم اگر امروز بودند، درباره توان بازیابی ایشان هم می‌شد این پرسش‌ها را مطرح کرد.

این‌گونه نیست. ببینید در برهه‌ای مرحوم آقای هاشمی‌رفسنجانی از سوی برخی جریان‌ها و رسانه‌ها به‌شدت تخریب شدند؛ اما در ادامه روند تحولات به سمتی پیش رفت که بدون‌شک آن مرحوم یک اهرم تأثیرگذار و بی‌بدیل در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ و انتخابات مجلس دهم بود.

‌البته نباید همه تقصیرها را گردن تخریب‌ها انداخت، عملکرد ایشان هم چندان بی‌تأثیر نبود.

بله. هیچ‌کس منکر این واقعیت نیست و جامعه هم آقای هاشمی را معصوم نمی‌داند. ایشان هم اشتباهات بزرگی را در حوزه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... داشتند؛ اما میزان تخریب بی‌سابقه علیه او با هدف نابودی پایگاه اجتماعی ایشان شکل گرفت. با این حال رفته‌رفته جامعه به این ارزیابی رسید که در کل وجود آقای هاشمی‌رفسنجانی می‌تواند آثار مثبت بیشتری را به دنبال داشته باشد. به‌همین‌دلیل واقعا من معتقدم حسن روحانی هم با توجه به تحولات چهار ماه گذشته و از همه مهم‌تر عملکرد و کارنامه قدرت یکدست‌شده در فضایی قرار گرفته که می‌تواند دوباره پایگاه اجتماعی خود را بازتعریف کند. البته در راستای انتقادات شما من هم معتقد نیستم که این بازیابی یک فرایند کوتاه‌مدت خواهد بود و روحانی می‌تواند در چند ماه طیف حامی خود را دوباره بازیابد. قطعا این روند یک رویه زمان‌بر خواهد بود؛ اما فعلا بر این نکته تأکید دارم که جامعه گارد بسته خود را کنار گذاشته و حاضر به شنیدن سخنان و دفاعیات آنهاست.

‌آیا واقعا فضای دوقطبی فعلی اجازه شنیده‌شدن سخنان و دفاعیات حسن روحانی را می‌دهد.

من هم معتقدم فضای دوقطبی فعلا این زمینه را محدود کرده؛ اما به طور کامل بسته نشده است. متأسفانه دوقطبی جریان رادیکال داخلی و جریان برانداز و معاند بیرون از کشور مانند دو لبه قیچی عمل می‌کنند و هر فرد، چهره، جریان و حزبی را که به فکر منافع کشور، ایجاد ثبات و آرامش و تلاش برای برون‌رفت از این وضعیت باشد و بخواهد برخلاف آنها سخن بگوید و عمل کند، قلع و قمع می‌کنند.

‌منظور من از دوقطبی، «دوقطبی تندروها و اپوزیسیون» نبود؛ بلکه دوقطبی اصولگرایی دولت و مجلس، درون دولت و درون مجلس است.

من معتقد نیستم که دوقطبی درون‌ساختاری اصولگرایان و قدرت یکدست‌شده مانعی برای شنیده‌شدن مواضع آقای روحانی باشد. دوقطبی مهم‌تر و کلی‌تر یعنی دوقطبی تندروها و اپوزیسیون عامل اصلی است.

‌ناگفته نماند که موضع‌گیری‌های اخیر روحانی جای مناقشه دارد؛ چراکه برخی معتقدند در دیدار پنجم دی رئیس‌جمهور سابق با استانداران دولت‌های یازدهم و دوازدهم، روحانی تنها به دفاع از عملکرد خود و لزوم احیای برجام برای برون‌رفت کشور از این وضعیت پرداخت و اشاره‌ای به مسائل اخیر کشور نکرد.

اگر منظورتان از نوع اشاره آن چیزی است که افرادی مانند آقای عبدالله نوری و انصاری‌راد به آن پرداخته‌اند، به نظر من اکنون نمی‌تواند راهکار باشد. با وجود احترامی که برای این افراد دارم؛ ولی از چهار ماه پیش تا به اکنون روی سه موضوع مهم لزوم گفت‌وگو، ضرورت اصلاحات و نفی خشونت تأکید داشته‌ام. اتفاقا دیدم که روزنامه «شرق» درباره این سه مسئله هم مطالب خوبی را منتشر کرد که جای کار بیشتر هم دارد؛ چون با توجه به هزینه‌هایی که ایجاد ناامیدی و نیز براندازی می‌تواند برای کشور به دنبال داشته باشد، باید مدام بر این موضوعات تکیه کرد. در این زمینه باید دید که نخبگان و چهره‌های کلیدی مانند روحانی، خاتمی، ناطق‌نوری، جهانگیری، ظریف، لاریجانی و عارف در کنار برخی افراد صاحب‌قلم مانند آقای عبدی، زیدآبادی، تاجیک، سریع‌القلم، جلایی‌پور و بسیاری دیگر از فعالان مطبوعاتی کشور و چهره‌های دانشگاهی می‌توانند مسیری برای دیالوگ با جامعه باز کنند و جامعه را به این اقناع برسانند که اصلاحات از درون و استفاده از مکانیسم دموکراسی و رجوع به صندوق رأی بهترین و در‌عین‌حال کم‌هزینه‌ترین راه برای تحقق اهداف و برون‌رفت کشور از این وضعیت است و اتفاقا در این شرایط ‌اساسا نمی‌توان نگاهی احساسی و آرمان‌گرایانه داشت؛ چرا‌که واقعا همه طیف‌ها و جریانات می‌دانند که فضا و امکانات برای تغییر بسیار محدودتر از گذشته است. مشکلات بسیار زیادی در همه عرصه‌ها پیش‌رو است و راه‌حل‌های اندکی هم برای آن وجود دارد؛ بنابراین یک جریان عقلانی و قطعا باتجربه باید میانه کار را بگیرد. پس اگر آقای روحانی در دیدار با استانداران دولت خود اشاره‌ای به تحولات چهار ماه اخیر نکرده است، چندان دیر نیست. هر زمان می‌توان به این مسائل پرداخت؛ ولی زمان و نوع ورود اهمیت دارد. آقای روحانی می‌داند در چه زمانی چه چیزی را بگوید. شما در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی صاحب‌قلم هستید و می‌دانید ما در چه وضعیت حساسی قرار داریم. بسیاری از تحلیلگران تأکید دارند اتفاقات چهار ماه اخیر وجهه و اعتبار جمهوری اسلامی ایران را در سطح منطقه و جهان به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است. ما اکنون با یک انسداد در حوزه دیپلماسی مواجه هستیم؛ وضعیت داخل هم که نیازی به بازگوکردن ندارد؛ بنابراین دامن‌زدن به ناامیدی و قطع هرگونه تلاش دلسوزانه راهکار نیست. باید از یک موضع واقع‌بینانه و برای ترمیم وجهه جمهوری اسلامی ایران در سطح مجامع جهانی استفاده کرد. این کار بسیار سخت است، می‌دانم؛ اما هیچ راه دیگری وجود ندارد. باید اصلاحات جدی، لزوم گفت‌وگو و نفی خشونت محقق شود. اگر این اتفاقات روی دهد، حتی زمینه برای بازگشت این افراد دلسوز مانند روحانی به بدنه قدرت وجود دارد.

‌‌منظورتان اخبار اخیر درخصوص احتمال حضور حسن روحانی در انتخابات مجلس دوازدهم است؟

بله.

‌ولی محمود واعظی در مصاحبه‌ای که چند روز پیش انجام داد، اساسا این مسئله را تکذیب کرد.

من آن مصاحبه را خوانده‌ام. آقای واعظی عنوان داشت که تاکنون این فعالیت انتخاباتی وجود نداشته است، اما جمله او به معنای آن نیست که ظرف ماه‌های آینده  یا سال پیش‌رو حسن روحانی یا برخی اعضای دولتش ورودی به انتخابات مجلس دوازدهم نداشته باشند.

‌قدری پذیرش این گزاره برای من سخت است. چون نمی‌توان قبول کرد که یک رئیس‌جمهور بخواهد نماینده مجلس باشد. البته بنایی به تحقیر کرسی نمایندگی مجلس ندارم. اما به باور شما روحانی به کرسی ریاست مجلس قناعت خواهد کرد. چون من در یک صورت این احتمال را می‌دهم که حسن روحانی خود را برای ریاست مجلس دوازدهم آماده کند؟

اول اینکه قطعا هر پستی، چه ریاست‌جمهوری، چه نمایندگی مجلس و... به اندازه خود اهمیت دارند. بنابراین نباید این‌گونه تصور کرد که یک فرد چون یک رئیس‌جمهور بوده به دیده تحقیر به کرسی نمایندگی مجلس می‌نگرد و حاضر به نشستن بر آن نیست، کما اینکه ما پیش‌تر دیدیم مرحوم هاشمی‌رفسنجانی هم بعد از دوران ریاست‌جمهوری وارد انتخابات مجلس شد و... .

‌که البته هیچ‌گاه بر کرسی نمایندگی مجلس ششم ننشست.

تفاوتی در اصل موضوع نمی‌کند. به هر حال مرحوم هاشمی بعد از ریاست‌جمهوری وارد انتخابات مجلس شدند. اما درخصوص چرایی مخالفتم با اینکه چرا روحانی بسیار بعید است بخواهد به دنبال کرسی نمایندگی مجلس باشد، بر این واقعیت تأکید دارم که شرایط حال حاضر حسن روحانی متفاوت از افرادی چون مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و حتی احمدی‌نژاد است. احمدی‌نژاد هنوز در بخشی از قدرت یعنی مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور دارد و مرحوم هاشمی نیز به تناوب دوره‌ها، هم در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند و هم در خبرگان رهبری. به همین دلیل نیازی به حضور در انتخابات مجلس احساس نمی‌کردند. اما آقای روحانی اکنون در هیچ مجمع، نهاد، ارگان و سازمانی حضور ندارد. بنابراین بی‌میل نیست که بخواهد در انتخابات مجلس دوازدهم حضور پیدا کند.

‌مشابه این وضعیت که برای آقای خاتمی هم وجود دارد. چرا ایشان چنین نگاهی ندارند؟

اولا اینکه ایشان با محدودیت مواجه‌اند. در ثانی روحانی صبغه‌ای شبیه به مرحوم هاشمی دارد.

‌چه صبغه‌ای؛ پارلمانتاریستی؟‌در اینکه روحانی با حضوری ۲۰ ساله (از سال  ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۹) در مجلس، تعلق خاطر جدی به پارلمان و پارلمانتاریسم دارد، جای بحث نیست، اما روند کنونی اجازه ورود او را به انتخابات می‌دهد؟

اتفاقا به دلایلی که قبل‌تر اشاره کردم نهایتا این فضا داده خواهد شد.

‌ولی از وضعیت برنامه‌ریزی احزاب اصلی جریان اصلاحات برای حضور، تصمیم‌گیری، رایزنی و به طور کلی فعالیت در جهت انتخابات مجلس دوازدهم چنین برمی‌آید که هیچ‌کدام از آنها (اعتماد ملی، مجمع نیروهای خط امام، کارگزاران سازندگی، مردم‌سالاری، اتحاد ملت، اعتدال و توسعه و...) هنوز گامی در این زمینه برنداشته‌اند. در مقابل جریان اصولگرا مدتی است هم برنامه‌ریزی و بررسی‌های اولیه را برای انتخابات مجلس سال آینده آغاز کرده و هم به موازاتش چهره‌های نزدیک به این جریان از لزوم آماده‌سازی زمینه‌های مناسب برای افزایش مشارکت سخن می‌گویند. حتی منوچهر متکی ۲۱ آذرماه نشستی خبری برگزار کرد. از سوی دیگر اخبار ضدونقیضی از آغاز فعالیت گروه‌های حامی محمدباقر قالیباف برای حضور در انتخابات مجلس نیز شنیده می‌شود. آیا فضا برای دگردیسی در مجلس فراهم است؟

اگرچه فعلا جریان‌های اصلاح‌طلب و مستقل درباره انتخابات سال آینده برنامه‌ای ندارند، اما به نظر می‌رسد که عملکرد قدرت یک‌دست‌شده در ۱۷ ماه گذشته می‌تواند مهم‌ترین پارامتر در هم‌صدایی و هم‌گرایی تمام گروه‌های اصلاح‌طلب، میانه‌رو و اعتدالی برای انتخابات پیش‌رو باشد، کما اینکه عملکرد مجلس نهم و دولت احمدی‌نژاد هم نهایتا به انتخابات سال ۹۲ و به دنبالش انتخابات مجلس دهم منجر شد. پس زمانی که ما شاهد عملکرد مجلس یازدهم و دولت سیزدهم هستیم، خودبه‌خود فضا برای این دگردیسی شکل خواهد گرفت. در ضمن حتی اگر جریان اصولگرا اکنون به طور مداوم نشست‌ها و جلساتی داشته باشند به این معنا نیست که خواهند توانست به یک برنامه مدون و مشخص برای انتخابات دست پیدا کنند. چون این جریان اکنون با یک چالش اصلی مواجه است.

‌چه چالشی؟

اینکه برخلاف دور قبل اکنون، نه در مقام طلبکار و مدعی، بلکه باید در مقام پاسخ‌گو حضور پیدا کنند و مسئولیت کارنامه مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را بپذیرند.

‌علاوه بر این موضوعات اخیرا وب‌سایت رسمی حسن روحانی به طور آزمایشی آغاز به کار کرد. آن‌گونه که مطرح است این پایگاه اطلاع‌رسانی، علاوه بر انتشار اخبار و مواضع رسمی حسن روحانی، کارنامه دولت وی را نیز مرور می‌کند و در کنارش به بازخوانی مواضع و انتشار روایت‌های ناگفته از دوران هشت‌‌ساله ریاست‌جمهوری حسن روحانی می‌پردازد. همچنین قرار است خاطرات رئیس‌جمهور سابق ایران از دوران نامزدی در انتخابات ۹۲ تا تشکیل دولت و فرازوفرودهای دو دوره چهارساله و تاریخ شفاهی اعضای کابینه و مدیران ارشد دولت یازدهم و دوازدهم نیز در این سایت منتشر شود. تا همین جای کار انتشار تاریخ شفاهی محمدجواد ظریف هنوز هم یک جنجال بزرگ سیاسی است که لایه‌ها و ابعاد آن به خوبی واکاوی و روشن نشده است. اما با همین دستور کارها، «rouhanihassan.com» می‌تواند حساسیت‌زا باشد، هر چند این سناریو هم محتمل است که این سایت سرنوشتی چون دولت بهار پیدا می‌کند و عملا بی‌بو و بی‌خاصیت باشد. شما کدام یک از این دو حالت را جدی می‌دانید؟

ببینید اساسا نمی‌توان حسن روحانی و محمود احمدی‌نژاد را با هم مقایسه کرد. چون محمود احمدی‌نژاد یک چهره کاملا سینوسی از خود نشان داده است و موضع‌گیری ثابتی ندارد. یعنی احمدی‌نژاد فعلی با احمدی‌نژاد ۸۴ تا ۹۲ دو چهره کاملا متضاد است. این نشان می‌دهد که او اساسا بینش و تحلیل سیاسی ندارد و یک شومن است. البته الان احمدی‌نژاد بیش از آنکه حتی یک ورشکسته سیاسی باشد یک مرده سیاسی است که ارزش چوب‌زدن هم ندارد. برخلاف آن حسن روحانی شخصیت ثابتی دارد که از ابتدای انقلاب در پست‌های حساس دفاعی و امنیتی بوده است. پس عقلانیت سیاسی او مانع از آن می‌شود که دست به موضع‌گیری‌های احساسی و یا رفتاری سینوسی بزند. به همین دلیل به نظر من اقدام روحانی برای راه‌اندازی این سایت بسیار هوشمندانه است و اتفاقا از تریبون روزنامه «شرق» می‌خواهم این پیشنهاد را هم به آقای روحانی بدهم که جا دارد یک روزنامه هم راه‌اندازی کند. اما درخصوص محور و دستورکارهای این سایت من معتقدم که آقای روحانی نباید به سرعت به سمت بازگویی خاطره‌ها و یا انتشار تاریخ شفاهی وزرا رفته که بی‌شک حساسیت‌زا خواهد بود و حتی می‌تواند به مسدودشدن آن منجر شود. روحانی در همین برهه می‌تواند به صورت تدریجی برخی از سخنرانی‌های هشت سال دوره ریاست‌جمهوری را که با تحولات و اتفاقات کشور همخوانی بیشتری دارد، منتشر کند که در راستای تحلیل پیشینم به بازتعریف طیف حامی او در جامعه منجر شود. چون باز هم تأکید دارم عملکرد قدرت یک‌دست‌شده اجرائی اکنون باعث شده است که گارد بسته افکار عمومی کنار گذاشته شود و جامعه تا حدی، تأکید دارم تا حدی پذیرای سخنان روحانی باشد. لذا بدیهی است که به هیچ وجه این سایت نمی‌تواند مانند سایت احمدی‌نژاد باشد. در ضمن این اقدام روحانی برای راه‌اندازی سایت از آن جهت قابل دفاع است که ایشان برخلاف دیگر شخصیت‌ها دفتر برای نشر خاطرات و آثار خود ندارد. اصلا تریبونی برای بیان دیدگاه‌های خود ندارد. این سایت می‌تواند تریبون روحانی باشد.