|

زمانی که «سینما» به معنای «هنر» نبود

سومین نشست از سلسله نشست‌های بازیابی با عنوان «مداخله‌ هنرمند سینما در صورت‌بندی امروز و فردا» چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ با حضور امیر اثباتی، سعید عقیقی و آسیه مزینانی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

زمانی  که  «سینما» به معنای «هنر» نبود

سومین نشست از سلسله نشست‌های بازیابی با عنوان «مداخله‌ هنرمند سینما در صورت‌بندی امروز و فردا» چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ با حضور امیر اثباتی، سعید عقیقی و آسیه مزینانی در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این جلسه سعید عقیقی، منتقد و فیلم‌نامه‌نویس، با اشاره به مناسبات سینماگران با دولت مطرح کرد: مثلا در مصاحبه‌ای از فردین می‌بینیم که می‌گوید از دولت خواهش می‌کنم پول بدهد تا ما فیلم بسازیم؛ پس باید بگویم من هم اگر جای دولت بودم و این مسائل را می‌دیدم، هر کاری که دلم می‌خواست انجام می‌دادم. در آن زمان اغلب سینماگران معتقد بودند نباید انتقاد از فیلم وجود داشته باشد؛ به‌همین‌دلیل به مجلاتی که نقد چاپ می‌کردند، آگهی نمی‌دادند؛ به‌همین‌ترتیب مدیران، منتقدان را اخراج می‌کردند، مشابه این اتفاق در سال ۶۵ برای مجله فیلم هم رخ داد. این فیلم‌نامه‌نویس گفت: نکته بعدی این است که هنوز برخی فکر می‌کنند روشنفکران انقلاب کردند؛ اما در آن ساختار تعداد کمی فیلم‌ساز داشتیم که اساسا فیلم‌ساختن برایشان مسئله بود و سعی می‌کردند یک‌سری ویژگی در فیلم‌های خود داشته باشند که در فیلم‌های رایج نبود. همین‌جا لازم است اشاره کنم که در آن دوره بچه‌های چراغ برق که برای سینما پول می‌گذاشتند، اغلب تبدیل به تهیه‌کننده شدند که اتفاقا بعد از انقلاب همان مسیر ادامه پیدا کرد. در آن دوره تلاش‌هایی که برای ایجاد کیفیت صورت می‌گرفت، خارج از سینما بود.

عقیقی گفت: قانون فیلمفارسی مثل قانون ماده و انرژی است؛ به‌همین‌دلیل فیلمفارسی‌سازان حالا در مسیر جدید فیلم می‌سازند؛ اما با همان مدل و با هم فرمان. آنچه در این بحث اهمیت دارد، شناخت وضعیت کلی این ساختار است. وقتی از بالا به مسئله نگاه می‌کنید، تغییراتی می‌بینید که این تغییر برای کسانی که فیلم‌ساختن برای آنها مسئله است، مهم است. آنچه در این بحث مهم است، این است که چه چیزهایی ثابت است و چه چیزهایی تغییر می‌کند، در روند تاریخی می‌بینیم که در دوره‌ای نسل‌های مختلف فیلم‌سازی با میانسالان برخورد می‌کنند و این همان زمانی است که کیفیت آثار را بالا می‌برند. این پژوهشگر با بیان اینکه حکومت قبلی و بعدی به داشتن پایان شیرین در فیلم‌ها معتقد بودند، توضیح داد: بیشترین فیلم‌هایی که پایان تلخ دارند، بعد از «قیصر» ساخته شدند. بعد از انقلاب هم عمدتا فیلم‌هایی پایان تلخ دارند که سازندگان‌شان از جنگ بیرون آمدند؛ در واقع بازتاب جنگ در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ مثل «کیمیا» و «سفر به چزابه» که محصول تجربه در میدان جنگ است. عقیقی با بیان اینکه دو نسل هستند که در سال ۷۶ کارشان با فرهنگ عمومی جامعه تمام شده است، گفت: در آن دوره دو فیلم مهم از سوی دو جناح متفاوت ساخته شد: یکی «آژانس شیشه‌ای» ابراهیم حاتمی‌کیا و دومی «درخت گلابی» داریوش مهرجویی بود. نمایندگان آن دو نسل در دوره بعدی اما هیچ‌چیز تازه‌ای به‌عنوان فیلم برای نسل بعد خود نداشتند؛ یعنی قادر به اضافه‌کردن هیچ‌چیزی به آنچه از قبل داشتند، نبودند. یکی از دلایل این موضوع به‌وجود‌آمدن مطالبات اجتماعی و فرهنگی جدید بود. این فیلم‌نامه‌نویس با اشاره به شکل‌گیری فیلم‌های فرهنگی گفت: در آن دوره درگیری بزرگ‌تری شکل می‌گیرد و سینما ذیل آن قرار می‌گیرد؛ در واقع در درگیری‌های اجتماعی بخشی از جامعه می‌گویند هنرمندان چرا به اندازه کافی در سیاست دخالت نمی‌کنند؛ در‌حالی‌که در دوره بعدی می‌گویند چرا آن زمان مداخله کردند؟

او درباره کنشگری هنرمندان پیش از رسیدن به سال ۵۷ گفت: در آن مقطع نشانه‌های عصیان سینماگران را در ۱۵ فیلم می‌شد دید، در واقع اگر به آن فیلم‌ها توجه می‌شد، بقیه می‌فهمیدند که در شرایط عادی نیستیم. با این حال اصل فقدان فیلم‌نامه مسئله مهمی بود؛ یعنی اتفاقا اگر شما متنی داشتید که می‌شد برایش فیلم ساخت، دچار مشکل می‌شدید؛ چون وقتی اساس آن ساختار نادرست بود، این موضوع در کل سطوح آن سیستم معیوب دیده می‌شد. او در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: ما در مقطعی گروهی از مذهبیون را داشتیم که اتفاقا دانشگاهی بودند؛ اما آنها با سینما مخالف بودند. در‌این‌باره شما را به بولتن سال ۶۲ ارجاع می‌دهم که دوستی در مصاحبه‌ای گفته بود ما به سینما نیاز نداریم؛ اما به دلیل فرموده‌های امام خمینی حالا سینما داریم و ما هم به سمتش آمدیم. اثباتی هم مطرح کرد: ایرج کریمی یک‌ بار می‌گفت در دانشگاه شاگرد مصطفی میرسلیم بوده و او به ایرج کریمی گفته است دنبال سینما نرو؛ اما همین آدم (مصطفی میرسلیم) بعدا وزیر ارشاد شد! این طراح صحنه سینما بار دیگر به مرور تاریخی مسائل سینماگران پرداخت و گفت: در اسفند ۵۷ شورای موقتی برای سینما تشکیل شد، مدیران در آن ساختار آشفته در جلسه‌ای از اعضای سندیکای هنرمندان و آن انشعابیون دعوت و سعی کردند به وضعیت سروسامان بدهند؛ اما این موضوع سرانجامی نداشت؛ سپس در سال ۶۲ بنیاد سینمایی فارابی ایجاد شد، کم‌کم عده‌ای به این فکر افتادند که باید نظمی به سینمای ایران بدهند و نهاد مدنی و صنفی سینماگران را تشکیل دهند تا بدانند با چه کسی طرف هستند؛ پس به فکر ایجاد آن نهاد افتادند. اثباتی ادامه داد: اساسنامه این نهاد در سال ۶۸ نوشته شد و به نام خانه سینما شکل گرفت، از سال ۷۲ هم این تشکیلات به اهالی سینما سپرده شد. به‌همین‌ترتیب بچه‌ها احساس می‌کردند فضایی دارند تا به مسائل خود فکر کنند و با دولت و حاکمیت وارد گفت‌وگو و چانه‌زنی شوند. این هویت‌یابی گرچه چند سالی طول کشید؛ اما سینماگران در خانه سینما یک هویت اجتماعی پیدا کردند و یک مرجع شدند؛ به‌همین‌دلیل در سال ۷۶ با وجود حضور میرسلیم و ضرغامی، سینماگران در انتخابات ریاست‌جمهوری حضور فعال داشتند؛ انتخاباتی که یک نقطه عطف بود؛ چون مفهوم جدیدی به نام جامعه مدنی وارد مناسبات شد. از آن زمان این نهاد (خانه سینما) با استفاده از این گفتمان فعالیت خود را گسترش داد، به نحوی که حتی حضورنداشتن سینماگران در انتخابات هم می‌تواند تأثیرگذار باشد، مثل انتخابات اخیر.