«شرق» در گفتوگو با معاون سابق وزارت امور خارجه بررسی کرد
ماهیگیری اقتصادی در کشورهای دوست
مرحوم عسگراولادی با رویکرد متفاوت سیاسی معتقد بود که بهترین دوره سرمایهگذاری خارجی به دوره اصلاحات و دولت خاتمی بازمیگردد
حسین امیرعبداللهیان برای شرکت در بیستوششمین اجلاس شورای وزیران سازمان همکاری منطقهای (اکو) در تاشکند، روز سهشنبه عازم ازبکستان شد. نکته شایان توجه این بود که این سفر هم مانند ادوار پیشین به چند دیدار، رایزنی، گفتوگو و ایراد سخنرانی محدود شد. با در نظر داشتن این نکته، اساسا انجام این سفرها در سالهای اخیر به یک رویه مرسوم بدل شده است، بدون آنکه دستاورد عملی و ملموسی را برای تحقق هرچه بیشتر منافع ملی در پی داشته باشد.
شرق: حسین امیرعبداللهیان برای شرکت در بیستوششمین اجلاس شورای وزیران سازمان همکاری منطقهای (اکو) در تاشکند، روز سهشنبه عازم ازبکستان شد. نکته شایان توجه این بود که این سفر هم مانند ادوار پیشین به چند دیدار، رایزنی، گفتوگو و ایراد سخنرانی محدود شد. با در نظر داشتن این نکته، اساسا انجام این سفرها در سالهای اخیر به یک رویه مرسوم بدل شده است، بدون آنکه دستاورد عملی و ملموسی را برای تحقق هرچه بیشتر منافع ملی در پی داشته باشد. به همین دلیل «شرق» در گفتوگویی با محمدابراهیم رحیمپور، ذیل یک نگاه آسیبشناسانه سعی کرده است چرایی ناکامی سیاست خارجی دولت در ادوار مختلف و دلایل عدم استفاده درست از ظرفیت پذیرش ایران در پیمانها، نهادها و سازمانهای دوجانبه و چندجانبه منطقهای و فرامنطقهای را کالبدشکافی کند. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گپوگفت با معاون آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه و سفیر سابق ایران در اتریش و هند است.
در سایه سفر حسین امیرعبداللهیان به ازبکستان برای حضور در اجلاس وزرای امور خارجه کشورهای عضو سازمان اکو در تاشکند، به نظر میرسد این سفر هم مانند دیگر سفرهایی از این دست، به برگزاری چند دیدار، رایزنی، گفتوگو و سخنرانی محدود شد. در نتیجه، این سؤال اکنون پررنگتر میشود که چرا تهران نمیتواند به معنای واقعی کلمه از این ظرفیتها استفاده کند؟ در یک ارزیابی آسیبشناسانه دو نگاه هم وجود دارد؛ نگاه اول قائل بر این است که ایران سعی دارد در سایه تلاش برای عضویت در پیمانها، سازمانها و توافقهای چندجانبه و بینالمللی برای خود یک وزنه سنگینتر سیاسی، دیپلماتیک و دستاورد تجاری و اقتصادی تولید کند و دسته دوم بهعکس بر این باورند که ایران باید با تقویت توان داخلی در همه حوزههای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک، به یک وزنه درخور توجه در تحولات منطقهای و بینالمللی دست پیدا کند تا در سایه آن بتواند از مسیر حضور در پیمانها و سازمانها به یک دستاورد برسد. بهواقع کدام نگاه میتواند درست و نزدیک به واقعیت باشد؟
من فکر نمیکنم این دو نگاه نافی و متضاد هم باشند که بخواهیم یکی را انتخاب کنیم. اتفاقا هر دو نگاه در طول هم و مکمل یکدیگر هستند؛ یعنی اگر ایران میخواهد در پیمانها، سازمانها و توافقهای چندجانبه موفق ظاهر شود و به دستاورد مهمی بهویژه در حوزه اقتصادی و تجاری دست پیدا کند، باید تقویت توان سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی را در داخل کشور رقم بزند و به قول شما به یک وزنه مهم منطقهای و جهانی دست پیدا کند. در عین حال عکس آن هم صادق است؛ یعنی قرار نیست اگر وضعیت در داخل کشور مساعد نباشد، نتوانیم از ظرفیت پیمانها و سازمانهای بینالمللی و منطقهای برای بهبود وضعیت خود استفاده کنیم. بااین حال، نکته اینجاست که تحقق این مسئله منوط به آن است که یک عزم و اراده سیاسی و دیپلماتیک جدی برای بهرهبرداری هرچه بیشتر از توان و ظرفیت این سازمانها و پیمانها در عرصه سیاست خارجی شکل بگیرد، وگرنه به قول شما عضویت ما در هر پیمان، نهاد و سازمانی تنها به یک سفر، چند دیدار، رایزنی و سخنرانی، چه در سطح سران و چه در سطح وزرای امور خارجه محدود خواهد شد و نمیتوانیم از ظرفیت آنها به نحو شایسته برای رسیدن به منافع ملی استفاده کنیم.
ولی جناب رحیمپور بسیاری معتقدند این دو نگاه از یکدیگر متضاد هستند و نمیتوان آنها را در راستا و مکمل هم دانست.
خیر اینگونه نیست. برای تأیید گفتههای خودم کافی است به بنگلادش نگاهی بیندازیم. این کشور در دورهای کاندیدای جدی برای پذیرش در سازمان اکو بود؛ چون دلیلش آن بود که این کشور قسمتی از پاکستان بوده است. به هر حال کشور بنگلادش تا پیش از این، اقتصاد چندان قویای نداشت. ساختار اقتصادی، صنعتی، تولیدی، کشاورزی، دامپروری، گردشگری، توریسم و خدمات آن به قدری بحرانی بود که کمتر کسی تصور میکرد این کشور بتواند در حوزه اقتصادی تحرکی جدی داشته باشد؛ چون جمعیت کثیر این کشور در فقر به سر میبرد. اما اگر اکنون به وضعیت اقتصادی بنگلادش نگاه کنید، تقریبا میتوان گفت شاهد یک معجزه اقتصادی در این کشور هستیم. واقعا وضعیت بنگلادش اعجابانگیز است؛ یعنی بنگلادش با همان ناتوانی داخلی در حال حاضر به یک رشد اقتصادی بالا دست پیدا کرده است. یکی از راههای تحول اقتصادی در بنگلادش، این بود که این کشور علیرغم وضعیت نامساعد داخلی از مسیر پذیرش در پیمانها، سازمانها و توافقهای منطقهای توانست به رشد سرمایهگذاری خارجی در کشور دست پیدا کند. بنابراین قرار نیست اگر وضعیت داخلی نامساعد باشد، ما نتوانیم از اهرم سیاست خارجی برای تحقق منافع ملی استفاده کنیم. البته همه اینها مشروط به این است که در داخل کشور هم شرایط بهگونهای شکل بگیرد که کشورهای منطقهای و بینالمللی رغبت به سرمایهگذاری در داخل کشور پیدا کنند.
رغبت در شرایط کنونی ایران مؤثر است؟
رغبت به معنای دوستداشتن و تمایل نیست؛ این را اشتباه نگیریم. رغبت به این معناست که باید روندی درست، منطقی، واقعبینانه و عقلانی، هم در حوزه سیاست داخلی و هم حوزه سیاست خارجی و اقتصادی شکل بگیرد تا به واسطه حضور در سازمانها و پیمانهای منطقهای و فرامنطقهای، کشورهای عضو نه در یک رویه احساسی، بلکه بر اساس هزینه و فایده به سمت سرمایهگذاری در داخل کشور مشتاق شوند. وقتی یک کشور منطقهای یا فرامنطقهای ببیند سرمایهگذاری خارجی در ایران جواب میدهد، طبیعی است که این میل برای سرمایهگذاری شکل خواهد گرفت. پس باز هم به گفته نخست خود بازمیگردم که قرار نیست اگر در داخل کشور وضعیت نامساعد باشد، نتوانیم از اهرم سیاست خارجی و عضویت در سازمانها، نهادها و پیمانهای منطقهای و فرامنطقهای برای بهبود شرایط استفاده کنیم.
پس چرا ایران تاکنون نتوانسته است از ظرفیت برخی سازمانها و پیمانها استفاده کند؟ مشخصا به واسطه سفر اخیر امیرعبداللهیان به تاشکند روی سازمان «اکو» تأکید میکنم که اتفاقا ایران از بانیان اصلی شکلگیری آن بوده است؟
پاسخ این سؤال به همان نکته قبلی من بازمیگردد. متأسفانه در سیاست خارجی عزم و اراده جدی برای استفاده از ظرفیت دیپلماسی و عضویت در سازمانها، پیمانها و نهادهای منطقهای و فرامنطقهای مانند اکو وجود ندارد. شما درست میگویید، ایران از بانیان اصلی شکلگیری پیمان اکو بوده است که قبل از انقلاب شکل گرفت. البته این پیمان قبلا یک پیمان امنیتی، نظامی و دفاعی بود که بعد از انقلاب نامش به اکو تغییر کرد و یک رویکرد اقتصادی هم به خود گرفت، اما چون واقعا در این مدت یک عزم راسخ در عرصه سیاست خارجی وجود نداشته است و همه ادعاها مبنی بر همکاری با کشورهای همسایه در حد شعار باقی مانده، طبیعی است که نمیتوانیم از ظرفیت سازمانها و پیمانهای منطقهای نیز به نحو شایسته و قابل دفاعی استفاده کنیم و همه چیز به قول شما در حد سفر، دیدار، رایزنی و گفتوگو باقی خواهد ماند. واقعا سازمان اکو بهترین جایگاهی است که جمهوری اسلامی ایران میتواند به صورت چندجانبه یک روند سراسر منفعت را برای کشور رقم بزند، اما بهواقع در سایه برخی کمکاریها، اکو اکنون سازمانی است که نتوانسته به اهداف تعریفشده خود در حوزه توسعهای دست پیدا کند.
پس شما مشکل را محدود به ایران نمیبینید؟
بههیچوجه. نهتنها ایران، بلکه هیچکدام از اعضای این سازمان نتوانستهاند به صورت جدی برای تقویت توان اقتصادی در این سازمان و توسعه تجارت منطقهای گام مؤثری بردارند؛ چون هیچکدام از اعضا در این رابطه فعال ظاهر نشدهاند و متأسفانه سازمان اکو اکنون به بهانهای تبدیل شده است که سران و وزرای امور خارجه عضوش تحت عنوان آن در یک پایتخت عضو جمع میشوند تا چند دیدار و سخنرانی داشته باشند و همه رایزنیها هم یک کلیگویی و طراحیهای مبهم را شامل میشود. درصورتیکه اگر بخواهیم دقیقتر و جزئیتر نگاه کنیم، اعضای این سازمان به جای اینکه روندی چندجانبه را داشته باشند، به صورت دوجانبه مناسبات اقتصادی پررنگتری با هم دارند. دراینباره کافی است به ظرفیت آماری اقتصادی و تجاری 10 کشور عضو اکو نگاه کنیم. به نظر من اعضا حتی از ۱۰ درصد توان و پتانسیل اقتصادی خود در توسعه سازمان اکو استفاده نمیکنند؛ یعنی ۹۰ درصد اقتصاد اعضا در مناسبات دوجانبه و مستقل از سازمان اکو در حال پیگیری است. پس میبینید مشکل تنها محدود به ایران نیست.
آیا مسئله صرفا به نبود اراده لازم بازمیگردد یا روند کنونی در تحولات دیپلماتیک قدرت تأثیرگذاری در عرصه سیاست خارجی را از ایران گرفته است که بتواند نقشی جدی در پیمانها و سازمانهای منطقهای و فرامنطقهای مانند اکو ایفا کند؟
بدونشک نمیتوان فشارهای چند ماه اخیر را هم نادیده گرفت. البته این فشارها قبل از این هم وجود داشته است؛ چون تحریمها یکی از عوامل جدی بوده که اجازه نمیداد دیپلماسی ایران در منطقه از تحرک لازم بهویژه در حوزه اقتصادی و تجاری برخوردار شود. در سطحی کلانتر این یکی از مهمترین موانعی بوده که در چند دهه گذشته سیاست خارجی را با محدودیت مواجه کرده است. به هر حال ایران از دو مزیت بسیار پررنگ برخوردار است؛ اول وضعیت ژئوپلیتیک بسیار مناسب و ظرفیت ترانزیتی و دوم، مسئله انرژی. در حوزه انرژی تنها ایران و ترکمنستان هستند که در میان ۱۰ عضو سازمان اکو توان صادرات انرژی دارند...
اما با وجود تمام این مزیتها نتوانستیم حتی در قسمت ترانزیت به دستاوردی جدی برسیم. بهخصوص آنکه شش عضو سازمان اکو در خشکی کامل محصور هستند و نیاز شدیدی به ظرفیت ترانزیتی ایران دارند؛ اما ما نتوانستیم از این مزیت هم استفاده کنیم. برای مثال در زمان مرحوم هاشمیرفسنجانی خط آهن شمال به جنوب را افتتاح کردیم. در کنارش خط آهن دوم از مسیر قزاقستان به ترکمنستان از خاک ایران وصل شد؛ اما متأسفانه سهم ترانزیت ما از این دو خط مواصلاتی و ترانزیتی بسیار ناچیز است. البته نباید این انتقادات را فقط متوجه دولت رئیسی کرد. اکنون نزدیک به ۳۱ سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میگذرد و این بیستوششمین اجلاس وزرای امور خارجه سازمان اکو است؛ اما در این مدت اگر نگوییم کارنامه اعضای سازمان اکو مردود است، واقعا جای دفاع هم ندارد. اکنون کار به جایی رسیده است که کشورهایی مانند جمهوری آذربایجان و ترکیه سعی میکنند خطوط مواصلاتی دریای خزر را از خاک خود به دریای سیاه و اروپا وصل کنند و عملا ایران را دور میزنند. حتی کشور چین هم بهعنوان متحد ایران و شریک اول تجاری و اقتصادی ما بیشترین استفاده خود را از مسیر مواصلاتی و ترانزیتی ترکیه و جمهوری آذربایجان دارد و میخواهد از ظرفیت این دو کشور برای رسیدن به دریای سیاه و اروپا استفاده کند تا از خاک ایران.
اگر بخواهیم تحلیل و این آسیبشناسی را عمیقتر کنیم، به نظر میرسد در داخل ما با یک نگاه بسته سیاسی و دیپلماتیک مواجه هستیم که برخی اصول را تغییرناپذیر میدانند و بههمیندلیل این انتظار را دارند که پیمانها، سازمانها و توافقنامههای چندجانبه، عضویت ایران را با یک نگاه متفاوت ببینند. به این معنا که ایران را بدون در نظر گرفتن قوانین و مقررات برای پذیرش اعضا ببینند و استثنائاتی را برای تهران قائل شوند. حتی در یک گام رو به جلو، تهران این انتظار را دارد که برخی از قوانین پیمانها و سازمانها مانند پیمان شانگهای براساس منافع ایران تغییر کند؛ کمااینکه درباره لوایح FATF هم چنین چالشی وجود دارد. البته پیشتر شما در گفتوگو با روزنامه «شرق» از وجود برخی قوانین و مفاد حقوقی پیمان شانگهای گفتید که ایران باید برای پذیرش رسمی و عضو دائمیشدن در این پیمان آنها را بپذیرد؛ قوانینی که تا حد بسیار زیادی شبیه به لوایح FATF است و همین مقاومت داخلی در پذیرش برخی قوانین و مقررات پیمان شانگهای، روند حقوقی عضویت ایران را زمانبر، فرسایشی و تأخیری کرد. حال بهواقع از نگاه شما این نگاه بسته در استفاده درست از ظرفیت پیمانها و سازمانیهای منطقهای و جهانی تا چه اندازه میتواند چالشزا باشد؟
قطعا این مقاومت داخلی بسیار آسیبزاست؛ آنهم در شرایطی که اکنون رقابت در کشورهای جهانی برای تحقق منافع ملی و رسیدن به سود بیشتر چندین برابر شده است. پس دنیا منتظر ایران نمیماند که بخواهد در داخل چه تصمیمی بگیرد. اگر ایران به هر دلیلی تأخیر کند، بهراحتی و در کمترین زمان ممکن، چه کشورهای همسایه و چه کشورهای فرامنطقهای که حتی ادعای دوستی و اتحاد با ایران را دارند، فرصتهای ما را یکی پس از دیگری به راحتی میربایند؛ کمااینکه میبینیم اکنون از قطر و عراق گرفته تا پاکستان، جمهوری آذربایجان، ترکیه، روسیه، چین و... بهراحتی ظرفیتهای ما را اشغال میکنند. اگر تا پیش از این در عرصه تجارت و اقتصاد بینالملل تنها چند کشور محدود به دنبال سوءاستفاده و اصطلاحا «ماهیگیری اقتصادی و تجاری» بودند، اکنون همه کشورها این نگاه را دارند و سعی میکنند از مناسبات بینالمللی بهترین و بیشترین سود را ببرند. پس کسی منتظر ناز و کرشمه ایران نمیماند. ببینید همین کشور عربستان اکنون دیگر نگاه به ظرفیت انرژی و نفتی خود ندارد؛ بلکه سعی دارد از ظرفیتهای اقتصاد غیرنفتی بهترین مانور تجاری را در منطقه و جهان داشته باشد. بههمیندلیل با همه کشورهای منطقهای و فرامنطقهای وارد تعامل میشود و همه فرصتها را هم به نفع خود مصادره میکند. در این شرایط شما نگاه کنید که در داخل به واسطه چند قانون ما چه فرصتهای طلایی را از دست دادهایم و از دست خواهیم داد. دراینمیان ما یک فرصت کلیدی یعنی برجام را هم از دست دادیم. اگر برجام امروز وجود داشت، بهراحتی میتوانستیم از ظرفیتهای منطقهای و فرامنطقهای در حوزه اقتصادی و تجاری استفاده کنیم. اکنون به دلیل انسداد در مذاکرات هستهای و احیانشدن برجام و نیز فشارهایی که بر ایران وجود دارد، ما در شرایط سختی قرار داریم تا جایی که اروپا و آمریکا دیگر میگویند احیای برجام در اولویت سیاست خارجی آنها قرار ندارد. بههمیندلیل کمتر کشوری ریسک و خطر تعامل اقتصادی و تجاری با ایران را میپذیرد. در چنین شرایطی بدیهی است که دیگر کشورها جای ما را بهراحتی و در کمترین زمان پر کنند. شما به سفر رئیسجمهور چین به عربستان سعودی و مواضع ضد ایرانی «شی» نگاه کنید. همین یک نکته نشان میدهد که کشورها، حتی کشورهای بهاصطلاح دوست ایران واقعا به دنبال منافع خود هستند. علت اصلی این چالش هم به همان نکتهای بازمیگردد که قبلا مورد تأکید قرار دادم. واقعا اگر اراده سیاسی جدی در داخل شکل بگیرد و این اختلافات حزبی درباره احیای برجام، مذاکرات هستهای و... کنار گذاشته شود و نگاههای سطحی برخی افراد و جریانهای سیاسی ملاک تصمیم قرار نگیرد، میتوانیم از دل عضویت در سازمانها، پیمانها و نهادهای بینالمللی به تحقق منافع ملی کمک کنیم.
با این حال مشکل جدیتر از این آسیبشناسی شماست؛ چون اکنون شاهد اوجگیری روند خروج سرمایههای داخلی از کشور هستیم.
مسئله اینجاست که وقتی اقتصاد در بحران به سر میبرد، طبیعتا امنیت برای سرمایهگذار و فعال اقتصادی از بین میرود؛ دیگر فرقی نمیکند که در این وضعیت ما طرف حسابمان سرمایهگذار داخلی است یا خارجی. سرمایهگذار اولویت خود را امنیت سرمایه خود میداند. در این شرایط اگر شما به شاخص نرخ دلار در همین چند روز گذشته نگاه کنید، مشخص است که سرمایهگذار نمیتواند به صورت ریالی در ایران سرمایهگذاری کند؛ چون دراینصورت سرمایههای آنها از دست میرود. پس وقتی سرمایهگذار خارجی وجود ندارد و سرمایههای داخلی هم در روندی عکس اغلب از کشور خارج میشوند، طبیعتا شاهد این وضعیت هستیم. متأسفانه مشکل عمیقتر اینجاست که سرمایههایی هم که از کشور خارج میشوند، به تولید و بازگشت درآمد به ایران کمک نمیکند؛ بلکه در خارج برای خرید آپارتمان، ویلا و مسکن صرف میشود؛ یعنی دیگر این سرمایه بههیچعنوان به کشور بازنمیگردد و درآمدی را هم برای کشور به دنبال ندارد.
برای سؤال پایانی پیرو تأکید چندباره شما بر نبود اراده سیاسی لازم در استفاده از ظرفیت پیمانها و سازمانهای دوجانبه و چندجانبه منطقهای و فرامنطقهای، آیا این گزاره شما تنها محدود به دولتهاست یا این آسیبشناسی را باید فرادولتی دید؟
به هر حال در هر کشور ساختار و سازوکار مشخصی برای تصمیمگیری در حوزه سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک و... تعریف شده است و مراکز قدرت در هر ساختاری برای هر کشوری متفاوت است. باوجوداین چه بخواهیم و چه نخواهیم، به هر حال دولتها هم بخشی از ساختار سیاسی و نهاد تصمیمگیری در نظام جمهوری اسلامی ایران هستند؛ بنابراین اگر دولتها اراده و جدیت لازم را داشته باشند، میتوانند این کار را بکنند. کافی است به اعتراف مرحوم عسگراولادی نگاه کنیم که کاملا مشخص است آن مرحوم به کدام جریان سیاسی تمایل داشتند؛ اما همین فرد رسما اعتراف کرد که بهترین دوره سرمایهگذاری خارجی به دوره اصلاحات و دولت سیدمحمد خاتمی بازمیگردد. پس دولتها میتوانند اثرگذار باشند، به شرطی که عزم لازم در آنها شکل بگیرد.