|

گفت‌وگو با صادق چراغی، پژوهشگر و آهنگساز

بسیار دیرهنگام

بسیار دیرهنگام

‌ اساسا اختصاص‌دادن یک روز به نام «موسیقی» و درج آن در تقویم چه مزیتی دارد؟

در جهان امروز از هنرهای هفت‌گانه گفته می‌شود و همه فرهنگ کشورهای گوناگون با پشتیبانی این هنرها معرفی می‌شوند و بی‌گمان یکی از این هنرها «موسیقی» است و درباره آن‌ کسی تردید ندارد. این هنرها هریک شاخه‌های متعدد و گسترده‌ای دارند؛ به‌گونه‌ای که هرکسی عمرش را در یک شاخه از هنر و در موسیقی هم در یک شاخه از موسیقی صرف می‌کند. به‌قدری این مقوله تخصصی است که گاهی تا پایان عمر هم به انتهای آن شاخه نمی‌توان رسید! همان‌طورکه هریک از این شش هنر را باید قدر بدانیم، موسیقی را هم باید ارج نهیم و چه بهتر که یک روز از سال را به شکل نمادین به این هنر اختصاص دهیم. اگر بخواهیم در عرصه هنر و فرهنگ در جهان امروز اثرگذار باشیم - حتی مخالفان موسیقی هم منکر اثرگذاری آن نیستند - چه‌بهتر که با نام‌گذاری چنین روزهایی اصل موضوع را فراموش نکنیم؛ هرچند اغلب در پاسداری از فرهنگ و هنر هم فراموش‌کار و هم سهل‌انگاریم! و جهان بسیار زودتر از ما قدر این هنر را دانسته و روزی را با نام آن مزین کرده و بسیار باشکوه با این هنر همراه می‌شوند.

‌ البته بحث موسیقی در ایران کمی پیچیده و بغرنج است. اما همین‌که چنین روزی بالاخره در تقویم ایرانی جایگاه خود را پیدا کرد، باعث امیدواری است...

هرچند بسیار دیرهنگام است. ولی باید گفت بله!

‌ اما به نظر شما چرا عنوان «روز موسیقی» به‌صراحت در روز ششم بهمن‌ در تقویم ذکر نشده است و فقط به نام «روز نواها و آواها» بسنده شد؟

خب، یکی از دلایل واضحش دورزدن تحریم‌هاست! درباره موسیقی هنوز هم برخی نگاه خوبی ندارند.

‌ منظورتان مخالفان رواج موسیقی است؟

بله. منظورم همانا دورزدن قوانین نانوشته ممنوعه درباره موسیقی است. کما‌اینکه سال‌ها قبل در وزارت ارشاد عنوان مرکز موسیقی نداشتیم‌ بلکه عنوان آن مرکز اشاعه سرود و آهنگ بود که بعدا به مرکز موسیقی تغییر یافت؛ اما جدا از این باید از نگاهی دیگر نیز به این جستار پرداخت. اینکه واژگانی مثل نوا، خنیا و آوا پارسی هستند و اتفاقا شخصا بهتر می‌دانم که چنین واژگانی مورد استفاده قرار گیرد تا کلمه «موسیقی» که ریشه لاتین و غیرایرانی دارد. اتفاقا جناب جنیدی در نشست‌های خودشان دراین‌باره به‌تفصیل سخن گفته‌اند و من هم موافقم که به‌کارگیری واژگان پارسی هم مطلوب است و هم راهگشا. هرچند در آغاز شوربختانه شاید کمتر آشنا باشند.

‌ گفته می‌شود موسیقی شرقی و ایرانی در برابر موسیقی غربی همچون قطره اشکی است در برابر اقیانوس. بااین‌حال برخی‌ها همین قطره اشک را هم دوام نمی‌آورند! تحلیلتان چیست؟

در کل با چنین نگاهی موافق نیستم؛ چون اصلا چنین مقایسه‌ای درست نیست! هم موسیقی غربی و هم شرقی در جایگاه خود قدر و منزلت دارند، هم‌جنس یکدیگر نیستند اما هر دو شورآفرین و شگفت‌انگیز هستند. هر دو در جایگاه خود رفیع‌اند و طرفداران خود را دارند. اما اینکه برخی جاها با موسیقی ایرانی مخالفت می‌شود، موضوعی قابل‌انکار نیست و چنین رویکردی هنرمندان فرهنگ خود را در برابر این‌همه هجوم ماهواره‌ها پیش از اینکه دشمن برسد به دست خود نابود می‌کنند و در پیشگاه تاریخ باید پاسخ‌گو باشند.

‌ در کنار روز «نواها و آواها»، بزرگداشت صفی‌الدین اُرموی هم در تقویم درج شده است. چرا نام این موسیقی‌دان بزرگ برای مردم ما ناآشناست؟

این برمی‌گردد به کوتاهی ما که درنگ کافی نداشته‌ایم!

‌ این «ما» چه کسانی هستند؟

کلیت جامعه ایرانی. برخلاف اینکه ادعای فرهنگ‌پروری و داشتن تمدن کهن را داریم، گاهی اوقات از اصل موضوع غفلت می‌کنیم که گمنام‌بودن صفی‌الدین ارموی یکی از همان غفلت‌های بزرگ ماست. سال گذشته آهنگ‌ساز آلبومی بودم به نام « بخارا» که بر اساس اشعار حکیم رودکی منتشر شد که به خوانندگی «وحید تاج» و یک خواننده تاجیکی به نام «افضل شاه شادی» وارد بازار شد. اشعار رودکی مربوط به بیش از هزار و اندی سال پیش است و رودکی را پدر شعر پارسی می‌نامند. ما فقط پیش‌تر تنها چند تصنیف از این شاعر بزرگ داشتیم که معروف‌ترین آنها را استاد غلامحسین بنان و ... خواندند که «بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی» است. آیا این کوتاهی نیست که این‌قدر درباره بزرگانی از این‌ دست کم‌کاری کرده‌ایم؟! تازه ادعایمان هم گوش فلک را کر کرده است!

‌ از نظر شما صفی‌الدین ارموی کیست؟

صفی‌الدین عبدالمؤمن ارموی از بزرگان ایران بزرگ فرهنگی در سده هفتم هجری به شمار می‌آید که در موسیقی و خوش‌نویسی دارای جایگاه بود. مانند بسیاری از بزرگان دیگر ما تاریخ دقیقی از زندگی او نداریم و برخی جاها مورخان به گمانه‌زنی پرداخته‌اند؛ اینکه زادگاه او ارومیه بوده و سال‌ها در دربار بغداد زندگی می‌کرده در روزگار خلافت عباسی و زمان سلطه مغول‌ها. از آثار او می‌توان به رسالات الادوار و شرفیه اشاره داشت. ابداع برخی از سازها را نیز منسوب به این دانشمند می‌دانند.

‌ موسیقی امروز ایران چقدر به امثال ارموی نیازمند است؟

منظورتان را دقیق‌تر بیان کنید.

‌ مثلا بتهوون، نابغه آلمانی همچنان محل الهام هنرمندان است. به‌طور مثال مایکل جکسون که سلطان پاپ بود، در یکی از آهنگ‌هایش به‌‌وضوح از موسیقی بتهوون استفاده کرد. حالا امثال ارموی چه طرح نویی در هنر امروز می‌توانند دراندازند؟

به‌هرروی ما درباره موسیقی اسناد فراوانی نداریم و بسیاری از اسناد در میانه تاریخ پرفرازونشیب نابود شده‌اند. همین رسالات و اسنادی که از بزرگانی مانند ابن‌سینا، ارموی و مراغه‌ای و... باقی‌ مانده، بسیار باارزش‌اند و برماست که آنها را بخوانیم و پاسداری کنیم تا شاید هم روزی مانند غربیان بتوانیم مانند مثالی که زدید آنها را در هنر و فرهنگ امروزمان جاری کنیم.