یادداشتی بر نمایشگاه «مفصل» در گالری اُ (طبقه 2)
و این تفاوتها
آیا نمایشگاه «مفصل» (12 تا 22 اسفند 1401) در گالری اُ (طبقه 2) نمایشگاهی درباره گالری اُ و رخدادهای چندماهه اخیر در واکنش به عملکرد این گالری است؟ هرچند در جایی مستقیما به این موضوع اشاره نشده؛
حافظ روحانی
آیا نمایشگاه «مفصل» (12 تا 22 اسفند 1401) در گالری اُ (طبقه 2) نمایشگاهی درباره گالری اُ و رخدادهای چندماهه اخیر در واکنش به عملکرد این گالری است؟ هرچند در جایی مستقیما به این موضوع اشاره نشده؛ اما دو نکته این تصور را در ذهن ایجاد میکند؛ نام مدیر گالری در میان نام هنرمندانی که در نمایشگاه حضور دارند (نام درودی در کارت دعوت نمایشگاه ذکر شده؛ اما در سایر اقلام تبلیغاتی به چشم نمیخورد) و دیگری شکل کار، اجرا و نمایش آثار. هرچند در کنار هر اثر نام یک هنرمند بهعنوان خالق ذکر شده؛ اما همه آثار با مشارکت و همکاری تعدادی دیگر از هنرمندان حاضر در نمایشگاه تولید شده است. همزمان نام دو اثر و تأکید بر مشارکت، همکاری و همراهی در دیگر آثار این تصور را تقویت میکند که آنچه میبینیم، حاصل مشارکتی گروهی است که بر اتحاد گروهی از هنرمندان گالری اُ تأکید دارد (در گوشهای از گالری ویدئویی از فرایند کار گروهی به نمایش درآمده و همچنین در بیشتر اقلام تبلیغاتی شاهد عکس حضور دستهجمعی هنرمندان و برگزارکنندگان نمایشگاه در کنار هم هستیم). این موضوع گردآمدن اهالی گالری دستکم بعد از اتفاقاتی که بعد از بازگشایی این گالری رخ داد، از این نظر اهمیت دارد که میتواند نگاه ما به نمایشگاه را سامان داده و الگویی برای بررسی آثار و شکل ارائه در اختیارمان بگذارد. فراموش نکنیم که آنچه بهعنوان نوشته در نمایشگاه ارائه شده، صرفا خط سیر زمانی رخدادهایی است که به شکلگیری و برگزاری نمایشگاه منجر شده و از 15 دی ماه 1401 آغاز میشود.
اگر پیشفرض ذکرشده را بپذیریم، آنگاه میتوانیم کلیت نمایشگاه را براساساین قضاوت کنیم؛ چنانکه براساس این الگو اثر نیکروز اوجانی با عنوان «این شخص وجود دارد» را میتوان کوشش برای یافتن شکل عینی این فکر در نظر گرفت. هرچند فکری که اجرا میکند، پیشتر هم اجرا و دیده شده است؛ اما در مجموعه معنی پیدا میکند.همچنین اثر شهروز کربلایی با نام «ایکه بانا» را میتوان به نوعی ذیل همین مضمون مشارکت قرار داد. هرچند که به نظر میرسد دستکم به توضیحات بیشتری نیاز داشت تا اثر را مفهومتر کند.
همین رویکرد را میتوان در اثر حانیه میرعلی هم مشاهده کرد با این تفاوت که اثر میرعلی بیشتر بر مکان تأکید دارد تا بر افراد. به نظر میرسد که شکل نمایش این اثر با «ایکه بانا» هم شباهتهایی دارد که باعث میشود هر دو اثر چندان به چشم نیایند. «هر جور شده راه میرم»، اثر مهدی شیری اما احتمالا مرتبطترین اثر به این فکر و البته جاهطلبانهترین کار در میان آثار به نمایش درآمده است. بزرگی دیوار، تعدد قطعههایی که اثر را شکل دادهاند و اشاره کنایی آن به پیشفرض و همچنین طراحی آدمکی که در اثر میبینیم و دعوت از تماشاگران برای مشارکت این قضاوت را به ذهن متبادر میکند.
در مقابل اثر مهدی شیری، سپهر حاجیبابایی اثری را تقریبا در همان اندازه به نمایش گذاشته. براساس بازآفرینی طراحی از اردشیر محصص به اشکال مختلف و همچنین دعوت به مشارکت تماشاگران این اثر را به اثر مهدی شیری نزدیک میکند. با این حال بازآفرینی اثری از اردشیر محصص وجوه کنایی آن را تشدید کرده و از صراحتش (در قیاس با «هر جور شده راه میرم») کم میکند.
اما بهویژه دو اثر رئوف دشتی و آیلار دستگیری را سخت بتوان ذیل پیشفرضهایی توصیف کرد که در ابتدا ذکر شد. به نظر میرسد که هر دو اثر، «سفرنامه آقای خوشابی» از رئوف دشتی و «دشت لار در پنج پرده» اثر آیلار دستگیری را بیشتر میتوان ذیل تجربیات شخصی دو هنرمند قرار داد تا جزئی از یک پروژه مشارکتی با پیشفرضهایی که ذکرشان رفت. هرچند هر دو اثر با مشارکت تعدادی دیگر از هنرمندان حاضر در نمایشگاه شکل گرفتهاند؛ اما به صرف این مشارکت اثر در قالب کلی قرار نمیگیرد. این گفته به معنی بدبودن یا خوببودن دو اثر نیست؛ بلکه بیشتر در راستای عملکرد آنها در میان دیگر آثار نمایشگاه است.
تنها گالری اُ نبود که بعد از تعطیلی چندماهه گالریها به سراغ پروژههای مشارکتی رفت. نمونهای دیگر از این تلاش را در شکلی دیگر در طراحان آزاد هم دیدیم؛ اما اگر تلاش طراحان آزاد با تأکید بیشتر بر کار هنرمندانه و اتفاقا کمرنگکردن نقش نهاد گالری و تبدیل فضای گالری به کارگاه بود، نمایش گالری اُ با تأکید بر نهاد گالری شکل گرفت و به نمایش درآمد و این تفاوت در این روزگار راههای گوناگونی را پیشرویمان خواهد گذاشت.