پرسشهایی از بحرانها و راهکارهای احتمالی خروج از آن در جامعه
در جهان امروز، روزی نیست که اخبار بحرانهای کوچک و بزرگ در گوشه و کنار جهان منعکس نشود. اما اصطلاح بحران نیز حدود مشخصی ندارد؛ در واقع دربرگیرنده حوادث داخلی یا خارجی با آثار متفاوت و متقابل است که عموما دولتها، مستقیما در آن ذینفع هستند.
رضا فضلعلی
در جهان امروز، روزی نیست که اخبار بحرانهای کوچک و بزرگ در گوشه و کنار جهان منعکس نشود. اما اصطلاح بحران نیز حدود مشخصی ندارد؛ در واقع دربرگیرنده حوادث داخلی یا خارجی با آثار متفاوت و متقابل است که عموما دولتها، مستقیما در آن ذینفع هستند. بدون شک عواملی سبب بروز بحرانها میشوند که در نوع خود بیسابقه هستند و ویژگی خاص خود را دارند. آیا آشوب و تنش را میتوان پیشبینی یا پیشگیری کرد؟ بحران از نظر هابرماس در واقع توصیف شرایط جامعهای است که با معضل موانع و محدودیتهای بقا روبهرو است. نتیجه تناقضات درونی نظامهای اجتماعی است که از معضلاتی در نحوه هدایت و اداره امور جامعه ناشی میشود. بهصورتیکه نظام برای دفاع از خود، قدرت و کارایی مقابله با مشکلات را از دست میدهد.
بحران به دنبال اختلال در ساختار سیستم (اصلی و فرعی) است. در عین حال تغییرات در نوع پایداری حکومت را خواستار است؛ با این فرض که چالشهای اجتماعی در ابتدا لزوما به دنبال دگرگونی بنیادی نیستند. بحران معمولا یک نقطه چرخش در یک سلسله رویدادها با اتخاذ تصمیم و عمل بازیگران و عوامل وابسته به آن است که یک تهدید واقعی برای اهداف گذشته و احتمالا در جهت تغییرات در مقاصد آینده است. آشفتگی تنش جامعه باعث ایجاد هزینههای سنگین اجتماعی میشود که محصول نابرابری ساختار و عدم توزیع منطقی قدرت و ثروت است. بنابراین پاسخ و تصمیم بازیگران حکومتی در زمان مناسب، در کنترل ناآرامیها بسیار مؤثر است. به همین علت تأثیر یک دولت در ایجاد بحران و آشوب، باعث تحریک و واکنش به آن است. بحران برای محدودکردن ساختار قدرت و کاستیهای اجتماعی که نظام انعطاف چندانی از خود نشان نمیدهد، ایجاد میشود و از عدم اقدامات ضروری دولتها در تدوین سیاستهای توسعه در علم، صنعت، ارتباطات، تولید، اقتصاد، آموزش و فرهنگ ناشی میشود. این امر بعضا زمانی اتفاق میافتد که مبادلات و امور اصلی هدایت جامعه را فقط در منافع خود و گروهی از خودیها جستوجو میکند.
بحرانها معمولا غافلگیرکننده هستند، اما شواهد و وضعیت آغاز آن در اکثر مواقع آشکار است. در تنشها و اعتراضهای اجتماعی، اگر یکی از طرفین درگیر برای وادارکردن طرف دیگر به قبول شرایط و موضع خود، فشار و تهدید را آغاز کند، بدیهی است طرف مقابل نیز با توسل به راههایی که در توانش است، مقاومت میکند.
کشور عزیزمان ایران به علت قرارگرفتن در منطقه خاص جغرافیایی از نظر یک سلسله موانع کمربندی (کوهها، کویرهای کمجمعیت و غیر قابل سکونت)، موقعیت منحصربهفرد استراتژیکی، وجود منابع زیرزمینی، اقوام مختلف، پیوندهای عظیم مذهبی، هممرزبودن با کشورهای مسلمان عرب غیرشیعه و بهطورکلی زمینههای نظام اجتماعی از اهمیت بسزایی هم بهعنوان فرصت و هم بهعنوان تهدید برخوردار است؛ در نتیجه در طول تاریخ به علل گوناگون در یک سلسله بحرانها و جریانها خواسته یا ناخواسته قرار گرفته است. نویسنده معتقد است ریشه موضوعاتی مانند مشروطه، کودتای رضاشاه، جریان مصدق، 15 خرداد و انقلاب اسلامی (نارضایتی از حکومت پهلوی)، اعتراضات سال 1398 با مبنای اقتصادی که در سال 1401 نیز مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و جنسیتی نیز به آن اضافه شد، در عدم مدیریت صحیح و برنامهریزی مدون و پاسخگویی عقلانی دولتها در زمان خود بوده است. در سالهای گذشته، افزایش غیرمنطقی قیمت کالاهای اساسی و روزمره مردم مانند گوشت، مرغ، لبنیات، حبوبات، دارو، مسکن، اتومبیل، مواد پتروشیمی، دلار بالاتر از 50 هزار تومان، سکه بیش از 30 میلیون تومان را به شکلی ناباورانه در چند ماه با پوست و استخوان خود لمس کردیم. رئیس بانک مرکزی در رسانه اعلام میکند مبالغ زیادی از پولهای بلوکهشده ایران آزاد شده و اوضاع تحت کنترل است و روزی دیگر، مقصر را فضای مجازی و رسانهای و جو روانی جامعه میداند! یا وزیر کشور، دولت را از لحاظ اقتصادی در شرایط خوبی عنوان میکند! دیگری اعلام میکند فروش نفت در زمان تحریم رکورد هم زد! وزیر یا مسئولی محترم اکثر مشکلات کشور را گردن دولتهای قبلی میاندازد! نمونه دیگر بسیار عجیب، راهکار آلودگی هوا را فقط در تعطیلی مراکز آموزشی یا افزایش جریمه ماشینهایی که وارد محدوده میشوند، اعلام میکنند! آیا دلیل دیگری ندارد؟ در همین مقطع زمانی، در دیدار یکی از علمای روحانیت خطاب به یکی از سران سه قوه بیان شد که مسئولان فقط وعده میدهند، ولی از عمل خبری نیست! فروش ماشین یک روز با قرعهکشی و یک روز در بورس و دوباره بالعکس و روزی هم با بلوکهکردن مبالغی توسط بانکها! آیا قیمت کاهش یافت یا کنترل شد! پس از تمام این آزمون و خطا، نوبت به استیضاح وزیر رسید.
رئیسجمهوری در یک مصاحبه عنوان کرد که ایران در تمامی زمینهها رشد داشته و همه مشکلات حل شده یا بهزودی حل خواهد شد! آیا عموم مردم نیز اینگونه فکر میکند؟ ایشان در پاسخ خبرنگار برای مشاهده آینده امنیت اقتصادی مردم هیچ زمانی مشخص نکردند و فقط نگرانی خود را از نامطلوبی وضع موجود و همدردی بدون ارائه برنامهای بیان کردند. پس چگونه میتوانیم ادعای اقتصاد بدون تکیهزدن به برجام را در مناظرات انتخاباتی و بعد از آن توجیه کنیم! درصورتیکه رهبری هم از وضع بد و مشکلات معیشتی مردم گلایهمند هستند. بنا بر نقل قول مسئولان، با فروش نان بهصورت الکترونیکی حتی به تعداد خرید نان افراد یا خانوادهها نیز آگاهی دارند! پس چگونه بعد از این همه سال و قوانین تصویبشده هنوز جلوی حقوقهای نجومی را نمیتوان گرفت؟ در گروه مجازی معلولان خواندم که یک فرد کمشنوا از دیگران سؤال میکرد که از سازمان بهزیستی چگونه میتوانم سمعک تهیه کنم، هر جا میروم جواب درستی نمیدهند، قیمت سمعک بیش از 20 میلیون تومان است و برای خرید آن مشکل دارم؟ یکی از لوازم اولیه و واجب زندگی یک کمشنوا! یا در سطح کلانتر آیا مقصر کاهش سهم آب ایران از رود ارس فقط کارگزاران قبلی هستند! آیا کارگزاران امروز، سالهای گذشته هیچ نقشی نداشتند؟ یا دلیل همه گرفتاریهای امروز چنانکه چند مسئول کشوری اعلام کردند، از اعتراضات شهریور 1401 به بعد است؟ رسانه ملی و ارگانهای فرهنگی با آن بودجههای سرسامآور در چه کاری و در چه زمانی باید وارد عمل شوند؟ آیا سراغ داریم نام چند مسئول ردهبالای مفسد و مقصر را که بر سر کار بوده و در زمان مسئولیتشان از کار برکنار شده، در فضای مجازی یا رسانهای عنوان شده که محاکمه و نتیجه آنها بهصورت رسمی و علنی و در حد جرمشان اعلام شده باشد (نه بعد از آن)! این روزها موضوع مبارزه با بیحجابی و برخورد با این چالش اجتماعی مطرح است. این سؤال مطرح است که آیا دولتهای قبلی توانستند با معضلات اقتصادی، فرهنگی و رسانهای مانند نوارکاستهای قدیمی یا ویدئوهای ویاچاس، سیدی، ماهواره، ربا و رشوه به شکل قهرآمیز برخورد کنند و به نتیجه مطلوب برسند! تمامی نمونههای فوق، کوچک و بزرگ، با اهمیت و بیاهمیت، در سطح کلان یا خُرد، بهصورت تنها یا اشتراکی میتوانند سبب التهاب در جامعه شوند. تا وقتی ماشین اقتصاد کشور درست نشود، با تغییر مدیر اتفاق خاصی نمیافتد. به اعتقاد من برای هر مسئول ایمان، تقوا و علاقه به کشورش شرط لازم است، اما کافی نیست؛ چراکه اگر تخصص نداشته باشد و قبول مسئولیت کند، خیانت به مردم سرزمینش کرده است. به راستی بهتر نیست برای اثبات وجود خداوند یکتا و برتری اندیشه اسلام به دیگران، در ابتدا خودمان با رفتار و کردارمان ثابت کنیم که به خدا ایمان داریم و مسلمان هستیم؟یک فرد مسئول به جای ورود به مسائل اقتصادی (احتمالا خلاف قانون اساسی) یا مدیریتی، باید در شغلی مشغول به کار باشد که تخصص آن را دارد. در بسیاری از موارد مشاهده میکنیم افراد نیز به دلیل وجود آن (رضایت یا ترس) هویت واقعی خویش را پنهان میکنند و یک واقعیت هویتی در درون و واقعیتی نیز در بیرون سازمان خواهند داشت.در بین دولتمردان سخن از پیشرفتهای بزرگ بسیار است، اما آیا مردم این پیشرفتها را در سفرههای خود درک میکنند؟ شکی نیست ایران یکی از کشورهای مهم و تأثیرگذار در منطقه و محیط بینالملل است. سؤال اصلی اینجاست که آیا دشمنی و رقابت برای کشورهای غربی با دو کشور دوست (چین و روسیه) در بسیاری از مسائل بیشتر از ماست، ولی آنها با تمام تحریمها علیه یکدیگر، رابطه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را بدون هیچ واسطهای ادامه میدهند؟ آیا این کشورها برای رضای خدا و انسانیت قدم برمیدارند یا دنبال شخصیت جهانی (پرستیژ) و منافع ملی خویش هستند؟ امروزه اگر خواهان ادامه حیات باعزت حاکمیت تأثیرگذار هستیم، ارتباط و تعامل با دیگران هرچند مخالف باید معقول باشد، باید ارزشهایمان را در عمل به دیگران دیکته کنیم. از موضوع فاصله نگیریم، بحران به دنبال مسائل حلنشده اعضای جامعهای است که تجربیات متضاد در گفتار و عمل دولتها آشکار است. در عین حال هویت اجتماعی آنان در معرض تهدید قرار گرفته است.دشمنان ایران متحد و قوی هستند، اما در داخل هم بسیاری با رفتار و گفتار نامناسب، خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن میریزند. فراموش نکنیم تا اصحاب قدرت آشکار و نهفته نخواهند که ببینند یا بشنوند، نباید انتظار حل بحران در جامعه را داشت. باور ندارم هیچ نوع دولت یا نظامی حتی یک نظام سیاسی مدعی لیبرال یا عقیدتی مبتنی بر مردمسالاری و دموکراسی بدون وجود شکلهایی از حذف به حیات خود ادامه دهد. نارضایتی اگر به شکلی عقلانی و منطقی پاسخ داده نشود، ادامهدار خواهد بود. شاید چند صباحی در ظاهر آرام یا کنترل شود، ولی مسلما پایدار نخواهد بود. بر این اساس علت اصلی ناآرامیها در ایران را بیشتر در داخل با منشأ دولتها باید جستوجو کرد. ناآرامیها در خلأ اتفاق نمیافتد، به شرایط و عوامل بسیار متنوعی بستگی دارد. توقعات و خواستهها اگر بهموقع پاسخ داده نشود، نارضایتی و پرخاشگری آشکار میشود و تنوع درخواستها از دولت نیز هر روز بیشتر و گستردهتر میشود. نتیجه در افزایش بیرویه فاصله طبقاتی، توسعه نامتوازن، رانت و فساد سیستمی، در رکود اقتصادی، صنعتی و با بیحرمتشدن بخشی از جامعه، تغییر روش روشنفکران، مهاجرتها قابل مشاهده است. برای گریز از چالشها و برقراری نظم، راهی جز احترام به قانون برای همه، تفکیک قوا، کاهش مراکز متعدد تصمیمگیری و دفاع از آزادی، برابری، حفظ حریم خصوصی و حقوق فردی برای آحاد جامعه نیست تا بتوانند با احساس امنیت و بدون ترس در پناه قانون، با مشروعدانستن حاکمیت در تمامی امور، مشارکتی دوسویه و اجماعی عقلانی را در زندگی روزمره تجربه کنند. مرگ یک بانو، اقدامات و سخنان تحریکآمیز یک مسئول یا کارشناس در رسانه ملی، ریسک بحران را افزایش میدهد. به این ترتیب در ابتدا دامنه سطوح و تعریف از بحران و آشوب باید شناخته شود. برداشت سختگیرانه از دین، ناکارآمدی و عبور از مشکلات با دستور، سخنرانی، اخبار و آمار غیردقیق، تصمیمات غیرکارشناسی یا روشهای سختگیرانه، اوضاع را تغییر نخواهد داد. اعتراضات این بار با یک شعار خاص بود، اما نارضایتی آب، گاز، انرژی، هوا، محیط زیست، تورم و بیکاری را باید با منطق کنترل کرد. ظرافت کار مدیران و بازیگران در مدیریت عقلانی ایجاب میکند تا دیر نشده جلوی عناصر تندرو را که گاهی خود را کاتولیکتر از پاپ میدانند، با قانون بگیرند. تاریخ با شکلهای متفاوت همیشه تکرار میشود. امروزه دولتمردان برای حل مسائل در آینده در ابتدا باید قبول کنند که این مسائل تا حدودی کنترل شده است. تا چالشی دیگر ظاهر نشده، مسئولان صدای مردم مسلمان ایران را بشنوند؛ چراکه در دموکراسی واقعی هر کسی حق دارد نظر ناصواب هم داشته باشد و آزادنه سخن بگوید و دولت نیز صبورانه گوش کند. خلاصه کلام، با حفظ کرامت انسانی، برنامهریزی پویا و مدون و استفاده از نیروها و سرمایههای ملی متعهدی که به علت ضعف در مدیریتهای پاسخگو به حاشیه رانده شدهاند، همراه با انعطافپذیری، قبول اشتباهات گذشته، مصالحه و مذاکره، تعامل و گفتوگو (گفتوگویش) در زمان مناسب، فضای آرامتری ایجاد کنیم.