میزگردی درباره شرایط امروز تأثیرگذاری
رادیکالیسم به ضرر کلیت رسانه و جامعه است


امیر محقق: روزنامهنگاری شاید آن حرفه جذابی باشد که رؤیای آن در گوشه ذهن خیلیهایمان بوده، ولی در یک دهه اخیر، با حضور و تسلط سوشالمدیا یا همان شبکههای اجتماعی، آن را در مسیری رو به خاموشی یا در سایه دیده باشیم. بازکردن ابعاد مختلف این موضوع، ما را بر آن داشت تا با «شاهین امین»، «عبدالجواد موسوی» و «نغمه دانش»، سه روزنامهنگار باتجربه حوزه فرهنگ و هنر، گفتوگویی در مؤسسه فرهنگی رایکا داشته باشیم و دیدگاه آنها را بدانیم. خلاصهای از این میزگرد را در ادامه میخوانید.
روزنامهنگاری در دوران شبکههای اجتماعی دستخوش تغییر شده، بدیهی است؛ اما آیا روزنامهنگاری به مفهوم کلاسیک آن، نه از جهت حذف فیزیکی بلکه از جهت میزان تأثیرگذاری، همچنان وجود دارد؟
دانش: این جمله کلیشهای که روزنامه و رسانه مکتوب مرده است، یک گزاره غلط است، چون همین الان حداقل میتوانیم چهار روزنامه کاملا تأثیرگذار در ایران از نظر محتوا و خط و جهتشان نام ببریم. به همین دلیل من عنوان و واژه تعداد مخاطب را با تأثیرگذاری جایگزین میکنم. فقط شاید شکل خروجیشان به شیوه کلاسیک نباشد، یعنی در عمل به درستی خودشان را به فضای مجازی گره زده باشند.
امین: ولی تأثیرگذاری واژهای کیفی و غیر قابل اندازهگیری است. تیراژ، فروش یا میزان کلیک و فالوئر قابل اندازهگیری هستند گرچه شاید تنها نشانه تأثیرگذاری نباشند اما مهمترین و قابل استنادترین آنها در فضای عمومی جامعه هستند. متأسفانه سالهاست تأثیرگذاری روزنامهها و رسانههای رسمی به شدت کم شده چون رسانهها در ایران در یک روند چندساله مرجعیتِ خود را از دست دادهاند. بخشی از این اتفاق به این دلیل است که فرهنگ خواندن در ایران همیشه ضعیف بوده است، بخشی از آن هم به جوزدگی نسبت به شبکههای اجتماعی برمیگردد. شبکههای اجتماعی محدودیت کمتری دارند، ولی به دلیل فضای حاکم بر آنها، حداقل در ایران، گفتوگو به درستی در آنجا شکل نمیگیرد. اما اینکه به خاطر تسلط شبکههای اجتماعی و فضای سایبر عدهای مدعی شوند دیگر رسانههای مکتوب مردهاند، یک اشتباه یا حتی دروغ بزرگ است. شوربختانه بسیاری از ما برای همه چیز سریع، هیجانزده و بدون تحلیل، حکم صادر میکنیم. بله، قابل کتمان نیست که رسانههای مکتوب ایران در ضعیفترین و کماثرترین وضعیتشان هستند، اما به این معنا نیست که دوران رسانههای مکتوب در جهان تمام شده است. آساهی شیمبون، یومیوری و یواسایتودی با تیراژ میلیونی در ژاپن و آمریکا که سریعترین سرعت اینترنت و فراگیرترین شبکههای اجتماعی را دارند منتشر میشوند. به نظرم در یک فضای طبیعی و بدون سوءتفاهم، اگر رسانه را به چشم مالتیمدیا ببینیم هر شکلی از رسانه میتواند مخاطب خود را بیابد، چراکه با توجه به نظریه امتداد مکلوهان همه رسانهها در امتداد هم هستند.
موسوی: این نخواندن در فرهنگ ما تشدید هم شده است؛ الان دیگر کسی همان 300 کلمه داخل اینستاگرام را هم نمیخواند. ربطی به فضای مجازی ندارد، در دوران اوج روزنامهها و هفتهنامهها هم این معضل وجود داشت. چند وقت پیش در گفتوگو با دوست اندیشمندی، او به من گفت که در طول تاریخ که من در آن تأمل کردم، روزگارانی که انسداد سیاسی و اجتماعی تشدید میشده، روزنامهنگاری افت و مجلهنگاری رونق پیدا میکرده است.
امین: اشکال کار دقیقا در همین نکته است، که اینجا رسانهها ماهیت سیاسی پیدا کردهاند، و این یک آسیب به شدت جدی است.
موسوی: چون وضعیت پایداری به لحاظ فرهنگی در این موضوع در هیچ دورهای نداشتیم و فرصت ترمیم و بهبود نواقص را پیدا نکردیم.
دانش: رسانهها در هم دیزالو شدهاند. یعنی اگر تیراژ فلان رسانه یکسوم شده، بخش دیگر مخاطبش را در شبکههای اجتماعی خودش یا شبکههای موازی پیدا میکند. در واقع شبکههای مجازی به مخاطب کمک میکنند تا محتوای رسانههای رسمی را پیدا کنند. لذا معتقدم رابطه بین رسانههای رسمی و شبکههای مجازی یک رابطه دیالکتیک است و این دو در جاهایی به هم کمک میکنند و در جاهایی هم شبکههای مجازی باعث ضعف رسانههای رسمی میشوند. این ضعف در رفتار افرادی که تازه وارد رسانه میشوند هم تأثیر گذاشته و به نوعی دنبال تبدیل به شکلی از سلبریتیشدن هستند. یک نکته دیگر هم این است که شبکههای مجازی که شکل رسانه پیدا کردهاند، عموما خودشان تولیدکننده و سرچشمه محتوا نیستند، بلکه مصرفکننده محتوای رسانههای رسمیاند و این موضوع با جناحبندی رسانهها هم ارتباطی ندارد و مطالب همهشان در فضای مجازی است که پربیننده میشود. اگر یک خبرگزاری، خبر تولیدی خودش را داخل شبکههای اجتماعی نگذارد، آن محتوا عملا در یک دایره بسیار محدود و شاید با دو سه هزار کلیک میماند. البته شبکههای اجتماعی به دلیل آنکه زاییده دنیا و زندگی مدرن هستند، نیاز به سرعتی دارند که متعاقبا دقت را، هم در انتشار هم در مصرف محتوا، کم میکنند.
امین: هفت یا هشت سال پیش یک کارگردان در گفتوگو با یک نشریه معتبر سینمایی جملهای با این مضمون گفته بود: «من با شما مصاحبه میکنم ولی چه بازخوردی برایم دارد؟ مجله شما 10 هزار تیراژ دارد، اما اینستاگرام من را ۱۰۰ هزار فالوئر میبینند و حرفم بیشتر شنیده میشود». به همین دلیل است که رسانهها برای بقا و تأثیرگذاری ناگزیر هستند به شکل مالتیمدیا عمل کنند و هر محتوایی در پلتفرم مخصوص خودش منتشر شود. حتی کسانی هم که اعتقاد دارند در آینده رسانههای چاپی حذف میشوند، این پیشبینی را برای چند دهه بعد میکنند، نه امروز و فردا.
اعتقاد دارید که روزنامهنگاری شأن و اصولی دارد که در دنیای مدرن، برای داشتن مخاطب بیشتر هم نباید از آن تخطی کرد؟
موسوی: سایه روزنامهنگاری بعد از چند دهه کار، آنقدر سنگین است که با تو میماند و با نحوه زیست خاص آن خو میگیری. گاهی حتی در جمعها تو را به عنوان یک روزنامهنگار، به چشم وصلهای ناجور نگاه میکنند.
امین: روزنامهنگاری در کنار محاسنش چند آفت دارد. یکی از آفاتش این است که تو را به مرور زمان آدم تلخی میکند که از هیچ چیز شگفتزده نمیشوی و دیگر ساده به هیچ ماجرایی نگاه نمیکنی. آفت دیگرش هم این است که بابت زحمت و سختی فراوانی که متحمل میشوی آورده مناسبی به لحاظ مالی، اجتماعی و اعتباری به دست نمیآوری.
دانش: اول بگویم که هیچ شغلی را مقدس نمیدانم، اما روزنامهنگار وظیفه خطیری به دوش دارد و همیشه خودم را به نوعی نماینده مردم میدانستم. از یک زمانی به بعد در طول یک دهه اخیر، یکسری روزنامهنگاران دیدند که تخصصگرایی و سابقه جای خود را به روابط داده، برای همین رفتند به این سمت که در شبکههای اجتماعی، سلبریتی بشوند تا آنها هم وارد بازی قدرت و ثروت و دیدهشدن بشوند، چون نظام رسانهای کشور دچار فسادی شده که از او به عنوان یک خبرنگار حمایت نمیکند. چیزی به عنوان خبرنگار تخصصی هم دارد حضورش کمرنگ میشود یا ممکن است به مرور دیگر نداشته باشیم.
در مورد روزنامهنگاری زرد هم صحبت کنیم که قبلا معنای مشخصی داشت. محتوایی که لزوما ارزش خبری بالایی ندارد و هدفش صرفا بالابردن نرخ بازدید و فروش است. الان اما با روزنامهنگاری زرد سعی میشود تا سیستماتیک به افکار جهتدهی شود.
امین: الان علاوه بر رواج محتوای زرد خصوصا در فضای مجازی شاهد یک رادیکالیسم و جناحبندی افراطی هستیم که به ضرر کلیت رسانه و جامعه است و در نهایت هیچکسی از آن منتفع نمیشود. یک موضوعی وسط میافتد و همه یا له آن هستند یا علیهش، گفتوگوی منطقی بر مبنای تحلیل هم در این فضا فدا میشود. از طرف دیگر جوزدگی نسبت به فضای مجازی، توهمی از دانستگی هم ایجاد کرده و متأسفانه عدهای هم این جعل را باور میکنند.
موسوی: قبلا مرزبندی رسانهها مشخصتر بود و میدانستی برای چه نوع محتوایی سراغ چه رسانهای بروی. الان حتی گاهی زردبودن، فضیلت به حساب میآید و مایه مباهات. گاهی برای روی خط درست راهرفتن، به نقد هم کشیده میشوی.
دانش: با یک درهمآمیختگی مواجهیم. یک رسانه هویتمند که دنبالش میکنی را هم به مرور حس میکنی جنس محتوایش دارد تغییر میکند و ناخودآگاه شاید خودت هم در آن پروسه، تغییر بکنی و این حقهزدن به مخاطب است. اینجور رسانهها هم تبدیل به ابزار فشار شدهاند؛ یعنی زردنویسی با اعمال فشار و به هدف تغییر موازنه به نفع یک کانون قدرت در هر حوزهای. اساسا به رسانه میگویند رکن چهارم دموکراسی؛ یعنی اینقدر موضوع جدی است، ولی در کشور ما رسانهها از پیشگام و پیشرو بودن، به سمت پسرفت در مقابل مخاطب میروند. ضمن اینکه ما کشوری با مصرف زیاد رسانه به شکل کالا هستیم، که نیاز به آموزش در نوع استفاده و مواجهه مردم با رسانه دارد، چون به شدت پتانسیل این را دارد که همه وجوه زندگی شخصی، کاری، و روان افراد را مختل کند.