|

کدام واقعی است، حرف‌های حداد یا قائم‌مقام حزب اتحاد؟

وزن‌کشی مفهوم رقابت

هفته گذشته دو اظهارنظر سیاسی منتشر شد که در کنار هم قراردادن آنها فاصله بسیار زیاد در سیاست را روشن می‌کند و در عین حال به ما می‌گوید در سالی که قرار است انتخابات برگزار شود، در سیاست ایران چه می‌گذرد.

وزن‌کشی مفهوم رقابت

‌داوود حشمتی: هفته گذشته دو اظهارنظر سیاسی منتشر شد که در کنار هم قراردادن آنها فاصله بسیار زیاد در سیاست را روشن می‌کند و در عین حال به ما می‌گوید در سالی که قرار است انتخابات برگزار شود، در سیاست ایران چه می‌گذرد. اول حسین نورانی‌نژاد، قائم‌مقام حزب اتحاد ملت ایران اسلامی که یکی از احزاب پیشرو در اصلاح‌طلبان به شمار می‌رود، در یادداشتی در روزنامه هم‌میهن ذیل عنوان «چرا کسی منتظر انتخابات نیست» نوشت: «در یکی از شدیدترین دوران نارضایتی مردم از شرایط عمومی کشور، کمتر کسی به فکر تغییر ریل حکومت‌داری و بهبود شرایط از مسیر انتخابات است». اما در طرف دیگر دو روز بعد غلامعلی حدادعادل رئیس شورای ائتلاف اصولگرایان نظری 

180 درجه متفاوت داشت و معتقد بود: «فضای موجود نشان می‌دهد انتخاباتی رقابتی در پیش است و جمع‌بندی‌ها نشان می‌دهد امسال آرایش انتخاباتی تغییر خواهد کرد».

کدام‌یک درست می‌گوید؟ هرکدام از این دو نفر نماینده دو تفکر کاملا متضاد و مخالف در سیاست ایران هستند و جالب‌تر اینکه هر دو طرف نیز بخش مهمی از تصمیم‌گیری در جریان خود تعریف می‌شوند. چرا یک طرف هیچ شور و هیجانی برای انتخابات نمی‌بیند و برعکس حدادعادل فضای انتخابات را رقابتی ارزیابی می‌کند؟

شاید در درجه اول باید فهمی از تعریف هر دو از «رقابت» داشت. برای مثال شاید برای حدادعادل انتخابات مجلس دهم در سال 90 یک انتخابات رقابتی باشد. انتخاباتی که در آن جریان اصولگرایی با محوریت آیت‌الله مهدوی‌کنی به رقابت با فرزندان معنوی آیت‌الله مصباح در جریان پایداری پرداختند.

زاویه تحلیل

اما بهتر است برای فهم این تفاوت نگاه کنیم هرکدام از این دو طرف که یکی تفکر اصلاح‌طلبی را نمایندگی می‌کند و دیگری تفکر اصولگرایی، در کدام منظرگاه ایستادند و به سیاست نگاه می‌کنند؟ و از جمع‌شدن این دو نگاه بتوانیم نتیجه بگیریم «درسیاست ایران چه می‌گذرد؟».

از نوشته حسین نورانی‌نژاد بر‌می‌آید که در نقطه‌ای ایستاده که بیشتر به جامعه نگاه می‌کند. آنها مدت‌هاست در حزب اتحاد ملت به «سیاست‌ورزی جامعه‌محور» تأکید می‌کنند. بنابراین در تحلیل وقایع طبیعی است محور اصلی جامعه در نظر گرفته شود. اگرچه نمی‌توان گفت آنها «همه جامعه» هستند اما اگر به نتایج دو انتخابات اخیر برگزار‌شده در ایران نگاهی بیندازیم، می‌توان آنها را اکثریت این بخش از جامعه ارزیابی کرد. بنابراین این بخش از جامعه نه‌تنها رقابتی را در انتخابات احساس نمی‌کنند، بلکه معتقدند نهادهای اجرائی برآمده از آرای مردم، کارایی لازم را به منظور تحقق‌بخشیدن به خواست و اراده مد‌نظر مردم‌ ندارند. با این حال حتی اگر نگاهی جامعه‌محور به سیاست داشته باشیم، شاید بهتر باشد تا نیمه دوم امسال صبر کرد و بعد نظر قطعی داد. دست‌کم تجربه چند انتخابات نظیر 76، 88، 92، 94 و 96 نشان داده است که کنشگران سیاسی در هفته‌های پایانی منتهی به انتخابات می‌توانند تأثیرگذاری زیادی بر انتخابات داشته باشند. اگر همه چیز را یکسان تصور کنیم و قرار باشد همین امروز انتخابات برگزار شود، می‌توان گفت حرف قائم‌مقام حزب اتحاد ملت ایران اسلامی درست است و مردم تمایلی به شرکت در انتخابات ندارند. بنا بر دلایلی هم معتقدم که این شرایط تا پایان سال تغییر چندانی نخواهد کرد. با این حال، آنچه جامعه رقم می‌زند و فضایی که کنشگران سیاسی ایجاد می‌کنند، می‌تواند تأثیرگذاری زیادی داشته باشد. برای درک تفاوت آنها می‌توان به مقایسه انتخابات 92 و 1400 پرداخت؛ آنجا که حسن روحانی توانست با پروژه سیاست خارجی خود شور و هیجانی در مردم ایجاد کند، اما عبدالناصر همتی فاقد چنین توانایی بود.

سیاست‌ورزی قدرت‌محور

اما منظرگاه حدادعادل، ساختار قدرت است. از نظر او سیاست ایران در شرایطی قرار دارد که آماده برگزاری یک رقابت انتخاباتی است. رقابتی که او ملاحظه می‌کند، برآمده از تحرکات این روزهای جریان پایداری است که از صادق محصولی تا سعید جلیلی از یک سو ‌و تشکل جدید آنها یعنی «شریان» در سوی دیگر، در حال فشار برای امتیازگیری بیشتر هستند. این رقابت کاملا واقعی و انکارنشدنی است.

کمااینکه بخشی از این رقابت را کانال نواصولگرای وابسته به تیم قالیباف این‌گونه برملا کرده بود: «گروه‌های مختلفی از میان جبهه اصولگرایی فرایند مربوط به انتخابات را آغاز کردند و هر گروه و شخص به دنبال آن هستند که وزن خود را در لیست نهایی افزایش دهند. یعنی مسئله این است که تا قبل از دی‌ماه (که لیست در آن زمان بسته می‌شود) وزن گروه خود را افزایش دهند تا بتوانند نفرات بیشتری را وارد لیست‌های ائتلاف کنند».

نتیجه اینکه به همان میزان که در بخش تغییرخواه اصلاح‌طلب جامعه شوری برای انتخابات دیده نمی‌شود، در درون جریان‌های حاضر در قدرت، رقابت بسیار شدید بوده و از ابتدای امسال کلید خورده است. در این میان یک نکته مهم است که باید در فرصتی دیگر به آن پرداخت. ابتدا دو فرض ابتدایی را در نظر بگیریم و بعد به پرسش اصلی برسیم. فرض اولیه این است که رقابت درونی جریان اصولگرا برای تصاحب رأی بیشتر از سبد رأیی است که به‌طور ثابت همواره به این جریان رأی داده است. فرض دوم این است که این سبد رأی مانند انتخابات 98 و 1400 حتما و تحت هر شرایطی با شناسنامه‌های خود آماده است که اگر همین فردا هم انتخابات برگزار شد، رأی خود را به صندوق بریزد. در این شرایط، پرسش اساسی این است که بدانیم «تمایلات سیاسی این سبد محدود رأی چگونه میان جریان‌های سه‌گانه اصولگرا شامل حامیان دولت، پایداری و شورای ائتلاف اصولگرایان (به رهبری حدادعادل و قالیباف) تقسیم خواهد شد؟».